مروری بر سیره علوی در مقابله با هجمه تبلیغاتی دشمن
سیره امیرالمؤمنین؛ پایداری بر حق در برابر تبلیغات باطل
حضرت آیتالله خامنهای دربارهی یکی از درسهای زندگی امیرالمؤمنین میفرمایند: «امیرالمؤمنین اهل بصیرت دادن است. امروز ما به این بصیرت احتیاج داریم. امروز دشمنان دنیای اسلام، دشمنان وحدت اسلام، با ابزارهای دین وارد میشوند، با ابزارهای اخلاق وارد میشوند؛ باید هشیار بود.» ۱۳۸۹/۰۴/۰۵
بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR در این یادداشت به صفحاتی از مصاف حضرت علی علیهالسلام با افراد شناخته شده و مؤثر در جامعه صدر اسلام میپردازد که گرفتار هجمههای رسانهای شدند و خود را در دفاع از حق، ناپایدار و نااستوار نشان دادند.
* پایداری پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر سیاست دینی علیرغم تبلیغات دشمن
به عنوان مقدمه و از یک منظر، عصر نبوی، عصر یادگیری سیاست و حکمرانی دینی از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز بود. در آن دوره، صحابهی برخوردار از فکر و نظر، بیش از همه میآموختند که سیاست دینی به معنی قدرت جامعه در عین اطاعت از خداوند، چگونه محقق میشود. چه آنکه بسیاری از مفاهیم و آموزههای اسلام در متن تصمیمگیریها و عملکردهای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در حوزهی سیاسی و در هنگامهی مدیریت امور جامعهی مسلمین مطرح میشد و در دستورات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، مصداق مییافت. در این بین، مورخان بر یک امر اجماع دارند و آن پایداری رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر منطق دینی در عرصهی سیاست بهویژه در سالهای نخست هجرت با وجود هجمههای تبلیغاتی از سوی دشمنان یا منافقان بود.
حضرت علی علیهالسلام به عنوان یکی از شخصیتهای برجسته آن دوره، در یکی از خطبهها، از مجموعهی اقدامات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در دفع نیروی باطل و خاموش ساختن هیاهوی دروغ و فریب یاد نموده و تأکید کردند که ایشان «در انجام فرمان خداوند ثابت قدم بود و در راه کسب رضایت خداوند، گامهای استوارش به سستی نمیگرایید و در اراده آهنینش اندک تردیدی راه نمییافت.»(۱)
امام علی علیهالسلام با وجود چنین تصویر آشنایی برای نخبگان جامعهی پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، انتظار و مطالبهای مداوم از شخصیتهای مؤثر جامعه در زمان حکومتشان داشتند و آن اینکه در هنگام مسموم شدن فضای جامعه به دلیل هجمهها در فضای عمومی، پایداری و حمایت از حق را کنار نگذارند. در آغازین سال خلافت حضرت، تلاش برای تأثیر بر فضای عمومی بر ضد امام علی علیهالسلام این چنین به وجود آمد که سخن از نقش حضرت و یاران ایشان در قتل خلیفه سوم در زبان برخی قبایل و گروهها انداخته شد. بر اساس چنین دروغی، به تدریج دشمنان و معترضانی که مدتی نزد مخالفان آن حضرت پناه گرفته بودند، موفق به ایجاد تفرقه و اختلاف میان مسلمانان شدند.
* بصیرتافکنی امیرالمؤمنین در نبرد جمل
تصمیمگیری برای بسیاری از صحابه، سران قبایل و مسلمانان در همراهی با علی علیهالسلام دشوار شده بود. کوفه که تا چندی پیش آمادهی همراهی با امام علی علیهالسلام بودند، با سخنان ابوموسی اشعری، که تحت تأثیر همان هجمهی تبلیغاتی و رسانهای بود، در تردید جدی قرار گرفت.(۲) حتی برخی قبایل حاضر بودند اموال خود را در اختیار حکومت گذارند اما نامشان در لیست سپاه حکومت در برابر اهل جمل ثبت نشود.(۳) به نوعی موج دو دستگی در مکه، بصره، کوفه و بسیاری نقاط مهم دیگر در حال حرکت و تخریب جدی روحیهی مسلمانان بود. اینجا مصاف علی علیهالسلام و یاران ایشان با هجمهها آغاز شد و بصیرتافزایی حضرت سبب شد تا بسیاری از تردیدکنندگان کوفه به صف سپاه اسلام بپیوندند اما همگان از این هجمهها در امان نماندند.
پس از آن که اصحاب جمل آمادهی نبرد با سپاه حضرت شدند، امام علیهالسلام به یکی از بزرگان آنان از اصحاب پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یعنی طلحه رو کردند و با یادآوری مطلبی از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به او ثابت کردند که راه درستی را نپیموده است. سپس به او امر کردند که با درکی که از خطایش پیدا کرده، از نبرد صرفنظر کند. اما او اعتراف کرد که توان مقابله با قضاوتی که عموم دربارهی او خواهند کرد را ندارد و گفت حالا که دو سپاه پیشروی هم قرار گرفتهاند، اگر از نبرد بازگردم، مرا ترسو میخوانند و برایم ننگ و عار به شمار خواهد رفت.(۴) امام به یاران خویش اعلام کردند که او بر خطای خود آگاه بود اما چه بسا عالمی که آگاهیاش او را سودی نمیبخشد.(۵)
* تلاش برای دفع هجمههای رسانهای در نبرد صفین
با وجود پیروزی امام علیهالسلام در نبرد جمل، معاویه ارزیابی دقیقی از رویکرد گروهها و بهویژه نخبگان از بزرگان قبایل و اشراف گرفته تا صاحبان فکر و عقیده حاضر در سپاه امام به دست آورده بود.(۶) از این رو دستور تبلیغات گسترده بر علیه علی علیهالسلام در شام و خارج از شام داده شد.(۷) نامههایی به همان نخبگان شناخته شده، جهت جلب مشارکتشان و یا جهت اطمینانیافتن از بیطرفیشان ارسال شد.(۸) بر تداوم مجالس عزا برای خلیفه عثمان و منحرف کردن افکار برعلیه علی علیهالسلام تأکید شد.(۹) امام با آگاهی از این کار تبلیغاتی و رسانهای به عنوان نقطهی مرکزی حرکت معاویه جهت یارگیری از نخبگان و مقابله با خلافت(۱۰)، مشغول به نگارش نامههای متعدد چه به صورت علنی در مواجهه با معاویه و چه خطاب به بزرگان عراق شدند.(۱۱) امام به ارسال افرادی برای روشنگری میان مردم در قلمرو دشمن نیز اقدام کردند(۱۲)و به هرترتیب، بصیرتافزاییها موفقیتآمیز بود و سپاهی بزرگ برای مقابله با معاویه فراهم آمد و پس از آن نیز سپاه امام به طور مکرر در عملیاتها، پیروز میشد.(۱۳)
با این حال، همچنان خطر ناپایداری نخبگان وجود داشت. از اینرو امام علیهالسلام به طور مکرر و با عبارتهای گوناگون هشدار میدادند که مبادا زمانی رسد که دشمن در گمراهی خویش از شما و بر حق بودنتان، مصرّتر باشد(۱۴)؛ یا آگاهی میدادند که بدانید هرگز امتی دچار پریشانی و تردید نشد، مگر آنکه اهل باطل بر اهل حق چیره شدند(۱۵) و یا اعلام خطر میکردند که مبادا زمانی رسد که اهل باطل همداستان شوند و شما اهل حق پراکنده شوید و باطل بر شما پیروز گردد.(۱۶)
* تأثیر هجمههای رسانهای و ناپایداری نخبگان در صفین
تا آنکه سپاه معاویه با فرستادن افرادی که قرآن را بالای سر آورده و اعلام قصد پایان نبرد را میکردند، واگذاری قضاوت و حکم نهایی به قرآن کریم را در دستور کار قرار دادند.(۱۷) فضا به معنی واقعی کلمه غبار آلود بود. افکار بسیاری از کسانی که اکنون در جمع سپاه حضرت بودند، متأثر از چارچوبها و نگاههایی بود که در سیاستها و حکمرانیهای پیشین دنبال میشد و بنابراین زمینهی تأثیر بر روی فکرها وجود داشت. از سوی دیگر کار تبلیغاتی دشمن سبب شده بود تا بسیاری از همراهان حضرت همچنان در شک و تردید در رویارویی با شام قرار گیرند. هجمههای روانی بر فضای عمومی که میتوانست نخبگان ناپایدار را در سکوت سنگین فروبرد موج میزد.
یکی از این هجمهها که بر سر زبانها افتاد این تعبیر در مورد اهل جمل بود که «آنان چه دشمنانی بودند که جانشان حلال بود اما پس از پیروزی بر آنها، تصرف مالشان حرام اعلام شد.»(۱۸) یا در مورد جنگ صفین این سخن بر سر زبانها افتاد که «این چه دشمنانی هستند که از طرفی تا دیروز خویشاوندان و محل رفتوآمد و کسب و کار ما بودند و از سوی دیگر همچنان خود را مسلمان خوانده بر کتاب ما عمل میکنند و بر قبله ما نماز میگذارند.»(۱۹)
در حالی که نبرد صفین به نقطهی حساس و تعیینکنندهی خود رسیده بود، برخی نخبگان چون اشعث بن قیس که رییس دو قبیلهی مهم کنده و قیس بود اما توان مقاومت نداشت، تحت تأثیر همان هجمهها اعلام کرد که بگذارید از کشتار مسلمانان از دو طرف جلوگیری کنیم و از لزوم مصالحه گفت. اینجا بود که تفرقه عجیبی در سپاه حضرت به وجود آمد و سپاه معاویه با اطلاع از این پراکندگی به قرآن بر نیزه زدن روی آورد. بار دیگر با ایجاد هجمهی تبلیغاتی و رسانهای، فضا عمومی مردم شکننده شد. این سخن از میان سپاهیان شنیده میشد که «اگر علی علیهالسلام مطیع حکم خداست، باید بپذیرد که قرآن میان او و معاویه حکم کند.»
برای امام علیهالسلام ریشهی این اختلافافکنیها روشن بود اما به رغم همهی تلاشهای حضرت، سکوت و غیبت سنگین برخی نخبگان و تکرار حرف دشمنان در جبههی خودی از سوی کسانی چون ابوموسی اشعری، به تدریج موجب جاری شدن ناپایداری در گروههایی چون قاریان کوفه که از نخبگان و مشاهیر آگاه به حکم خدا دانسته میشدند و دیگر گروههای مردمی شد.(۲۰)
در آن زمان نیز حضرت با حالت نهیب میفرمود راه حقی که در پیش گرفته بودید و حرکت صادقانهتان را رها نکنید و هجمههای به وجود آمده در دل شما تزلزل ایجاد نکند.(۲۱) اما به هرترتیب حکمیت رغم خورد و مدتها بعد بود که برای برخی نخبگان ساکت روشنتر شد که چگونه گرفتار هجمهها در فضای عمومی شده بودند و از وظیفهای که امام علی علیهالسلام از آنان انتظار داشت و در مقاطع حساس بر آن تأکید میکرد(۲۲) شانه خالی کردهاند.
جمعبندی
آنچه از شواهد ارائه گردید به خوبی نشانگر جایگاه کلیدی نخبگان در شرایط خطیر رویارویی جبههی حق و باطل و از آن مهمتر، اهمیت پایداری و مقاومت افراد مؤثر بر جامعه در شرایطی است که هجمهی دشمنان تأثیری نسبی و مقطعی بر فضای روانی جامعه داشته است. در آن مقطع خطیر، هشدار حضرت علی علیهالسلام به گوش میرسد که بر ضرورت مرزبندی با دشمن تأکید کرده و فرمودند: «بر راه حق خود و حرکت صادقانهتان مداومت کنید.»
پینوشت:
(۱ نهج البلاغه، خطبه ۷۲.
(۲ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۶، ص۲.
(۳ طبری، تاریخ، ج۴، ص۴۹۹ـ۵۰۴.
(۴ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۳.
(۵ مفید، ارشاد، ص۱۱۶
(۶ برای نمونه، رک: نصر بن مزاحم، وقعة الصفین، ص۱۷ـ۲۵.
(۷ نصر بن مزاحم، وقعة الصفین، ص۷۰.
(۸ برای نمونه در مورد نامه به عبدالله بن عمر، محمد بن مسلمه و سعد بن ابیوقاص، رک: همان، ص۱۰۴ـ۱۰۶.
(۹ همان، ص۸۷۸.
(۱۰ همان، ص۱۲۵ـ۱۲۸.
(۱۱ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۳، ص۸۹.
(۱۲ نصر بن مزاحم، وقعة الصفین، ص۹۸.
(۱۳ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۲، ص۲۱۰.
(۱۴ نصر بن مزاحم، وقعة الصفین، ص۲۷۶.
(۱۵ همان، ص۳۰۵.
(۱۶ همان.
(۱۷ نصر بن مزاحم، وقعة الصفین، ص۴۷۸.
(۱۸ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۲۵۰.
(۱۹ همان.
(۲۰ همان؛ طبری، تاریخ، ج۳، ص۷۷.
(۲۱ مفید، ارشاد، ج۱، ص۲۷۰.
(۲۲ نصر بن مزاحم، وقعة الصفین، ص۴۹۰ـ۴۹۱.