سیدالشهداعلیهالسلام؛ باب وسیع رحمت الهی
بیانات آیتالله مصباح در جمع طلاب مدرسه رشد
تاریخ:
دوشنبه, 8 آبان, 1396
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیِبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
اول خدمت آقایانی که اینجا تشریف آوردند و ما را مفتخر کردند خوشامد عرض میکنم، انشاءالله که عاملی باشد که در طول سفر و مخصوصاً در تشرف، وقتی گناهکارها را دعا میکنند یاد ما هم باشند.
ویژگی منحصربهفرد باب الحسینعلیهالسلام
این ایامی که ما در آن به سر میبریم در تاریخ اسلام و بلکه در تاریخ انسانیت بسیار کمنظیر است یعنی تا آنجاییکه عقل بنده میرسد از روزی که حضرت آدمعلینبیناوآلهوعلیهالسلام خلق شدند تا به حال، کمتر ایامی را میشود سراغ گرفت که از جهات مختلفی بهخصوص از لحاظ فراگیری، این اندازه برکت و خیر و سعادت داشته باشد. گاهی ایامی بوده که خداوند متعال برکات و رحمتهای خاصی نازل فرموده که بینظیر بوده اما در آن روز شامل یک عده معدودی شده است، اما این رحمتی که در این ایام و بهخصوص در این چند سال اخیر شامل حال علاقهمندان به سیدالشهداسلاماللهعلیه میشود بنده شبیه این را از لحاظ فراگیری سراغ ندارم و این مصداق فرمایشی است که معروف است بابُ الحُسَینِعلیهالسلام أوسَع؛ همه انبیا، ائمه معصومین و اولیای خدا وسیله خیر هستند و هرکدام بابی را به روی مردم باز میکنند اما طبق این روایت، بابُ الحُسَینِ أوسَع. حالا ملاحظه بفرمایید این دری که به روی زائرین سیدالشهدا باز شده چقدر وسعت دارد و چه کسانی را راه میدهند؟ خیلی بابها هست که اولیای خدا بهراحتی وارد میشوند اما امثال بنده را طرد میکنند، گاهی به بعضیها میگویند برو گم شو! به بعضیها هم میگویند شما تا همینجا که ایستادید کافی است، اما تابهحال هیچکس ادعا نکرده که کسی در خانه سیدالشهدا برود و بگویند نیا! ممنوع! چه مسلمان باشد، چه کافر باشد و چه بتپرست.
ارادت خاص برهمنان حسینی به امام حسینعلیهالسلام
من چند سال پیش به راهنمایی مقام معظم رهبری سفری به هندوستان رفتم. از چیزهای عجیبی که در آن سفر دیدم و برایم نقل کردند این بود که گفتند یک گروهی برهمن هستند؛ برهمنها روحانیین بتپرستها هستند و اینها نژاداً همه برهمن هستند، اصلاً خود همین هندیها چهار دسته هستند و هرکدام یک نژاد خاصی و برای یک کار خاصی هستند. نژاد برتر آنها برهمنها هستند که روحانیین و برجستگان و صاحبمنصبان آنها از آن طایفه هستند. آنجا این را برای من تعریف کردند که گروهی از برهمنها هستند که اسم آنها حسینی برهمن است. خودشان آمدند و این عنوان را برای خودشان انتخاب کردند که ما برهمنهای منسوب به امام حسین هستیم، بتپرست هم هستند. از چیزهایی که در هندوستان شایع است و از عجایب است این است که در هندوستان موقوفاتی هست که مال بتپرستان است، باغها و جنگلها و درختهایی وقف شده که شاخههای درختها را روز تاسوعا ببرّند و بسوزانند و زغال کنند و از روی زغالها عبور کنند! روز تاسوعا در هندوستان این شایع است، از سحر میآیند هیزمها را در بیابان میریزند و صاف میکنند و آتش میزنند تا گُل کند؛ سابقاً وقتی میخواستند زغال را روی منقل بگذارند آن را باد میزدند تا گُل میشد، آدم وقتی به آنها نگاه میکند خیلی خوشرنگ هستند، این هیزمها را آتش میزدند تا آتش گُل میشد، آنوقت دسته میگیرند و سینه میزنند و با پای برهنه روی این آتشها میروند و میآیند و نوحه میخوانند علیرغم اینکه بتپرست هستند. اینها شواهد و نمونههایی است از اینکه بابُ الحُسَینِ أوسَع یعنی چه؟
وسعت برکات سیدالشهداعلیهالسلام
ما در طول تاریخ، روزگاری را سراغ نداریم که وسعت برکات سیدالشهدا بهاندازهای شده باشد که ما امروز در عالم میبینیم. امروز تا به حالا تا یک میلیون و ششصد هزار نفر از ایران ویزا داده بودند و هنوز هم ادامه دارد، اینکه از کشورهای دیگر از قبیل پاکستان و هندوستان و جاهای دیگر چقدر میآیند خدا میداند.
اولاً به این مسئله که خدا چنین بابی را باز کرده و این راه فراهم شده تا ما استفاده بکنیم توجه کنید و فکر بکنید که چقدر شکر میخواهد؟ برای شما عرض میکنم که آنطوری که بایدوشاید نمیتوانید ابعاد آن را بررسی کنید. من یادم است بچه که بودیم، در مجالس روضهخوانی تقریباً بالاتفاق همه منبریها دعای آخرشان این بود که خدایا! راه کربلا را باز کن! یعنی ورود به عراق و رفتن به کربلا اصلاً ممنوع بود و از آرزوهایی که همه شیعیان داشتند و در همه مجالس دعا میکردند این بود که خدایا! راه کربلا را باز کن! و حالا به این راحتی برای همه میسر است. کسی که آن روزگار را دیده باشد جا دارد که الآن با سر برود!
این راهی را که خدا باز کرده چگونه باز کرده است؟ حالا اسباب ظاهری که فراهم شده که ما به این راحتی بتوانیم برویم این سر جای خودش، اصلاً اینکه ما امام حسین را بشناسیم و علاقه داشته باشیم که به زیارت او برویم آنهم با پای پیاده، چه مقدماتی فراهم شده تا ما اینگونه شدیم؟ اولش اینکه باید داستان کربلا اتفاق بیفتد، سیدالشهدا و فرزندان و طفل شیرخوارش در آنجا به آن صورتی که کموبیش میدانید باید به شهادت برسند، اینها مقدمات بود برای اینکه چنین چیزی فراهم شد و الا سایر ائمه هم امام معصوم هستند، امام حسنعلیهالسلام برادر بزرگتر ایشان بودند و از لحاظ فضیلت هم چیزی کم ندارند؛ الحَسَنُ و الحُسَینُ إمامانِ قاما أو قَعَدا. این ویژگیهایی که برای سیدالشهدا ثابت شده به خاطر این داستان کربلا است؛ إِنَّ اللّهَ شاءَ اَنْ یَراکَ قَتیلا،إنّ لکَ دَرَجةً لَن تَنالَها إلاّ بِالشَّهادَةِ. اگر این شهادت و این داستان نبود نه ما چنین علاقهای برای زیارت پیدا میکردیم و نه این همه ثواب مقدر میشد و نه این عشقها، فداکاریها و اطعامها انجام میپذیرفت.
حالا یک مقدار به عقبتر برگردیم؛ آیا این یک امر اتفاقی بود که سیدالشهدا به عراق تشریف آوردند، جلوتر کسی پیشبینی نکرده بود و اینها را دعوت کردند و آمدند، حالا اتفاقاً اینها نامردی کردند و اینگونه شد، جریان اینگونه است یا نه اصلاً طرحی در کار بوده، آنهم نه طرح انسانی بلکه طرح الهی؟
حکمت شهادت سید الشهداعلیهالسلام
پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله داستان شهادت سیدالشهدا را برای خیلیها فرمودند. اول برای خود فاطمه زهراسلاماللهعلیها، موقع تولد سیدالشهدا گریه کردند و فرمودند که طفل تو شهید میشود و بعد هم سایر ائمه. البته داستان تقدیرات یک حرف است و معنای آن جبر نیست. تدبیر الهی این بود و خدا میدانست که چه میشود و دارد چهکار میکند، از دست او در نرفته بود، اینگونه نیست که میخواست یک چیزی بشود و یک چیز دیگری از آب درآمد. آخر بعضیها هستند که چنین تصوراتی دارند؛ یهودیها میگویند خدا وقتی آدم را خلق کرد و آدم عصیان کرد و از درخت ممنوعه خورد، خدا پشیمان شد که چرا این را خلق کردم، اما دیگر شده بود و تمام شده بود. ما که اینگونه معتقد نیستیم، ما معتقدیم که خدا همهچیز را میداند و همه را با اراده حکیمانه خودش تنظیم کرده است. اگر اینگونه است که نقشه و طرحی از جانب خدا بود و در علم الهی تعیین شده بود و اراده تکوینی الهی بر وقوع آن بود، یعنی حکمت اقتضا میکرد، آنوقت این سؤال مطرح میشود که چرا؟ خدا چطور راضی شد که چنین بندهای، حالا ما یک چیزی از حسینعلیهالسلام میگوییم، بنده و هزار عالمتر و عاقلتر و فهیمتر از بنده بخواهیم یک میلیاردم فضائل سیدالشهدا را بیان کنیم نمیتوانیم. ایشان پیش خدا خیلی عزیز است، خدا چطور راضی شد که چنین بندهای که در خلقت از لحاظ شخص بینظیر است، ما دوتا سیدالشهدا در عالم نداریم، چطور مقدر فرمود که ایشان به آن وضع عجیب شهید شود و بچههای او اینگونه آواره شوند و به اسارت بروند؟! چه توجیهی داریم برای اینکه خدایی که کسی را این قدر دوست دارد اینگونه مقدر میکند؟! چرا جوری مقدر نبود که در دنیا خیلی راحت باشد؟! بنده به این خوبی، خدا از این بهتر دیگر چه کسی را میخواست، چرا اینگونه تقدیر شد که باید به این سمت برود؟!
سید الشهداعلیهالسلام؛ مصداق رحمت واسعه الهی
جایگاه شهادت سیدالشهدا در خلقت عالم و خلقت انسان از رحمت الهی است؛ چطور؟
خدا برای اینکه انسانها هدایت شوند و هرچه بیشتر به رحمت او نائل شوند از هیچ چیزی فروگذار نکرده است و هر راهی را که میشده باز کرده برای اینکه بنده یک قدم به خدا نزدیکتر شود و یک قدم از جهنم دورتر شود. یکی از راههایی که همه ما میدانیم و طبق این هم عمل میکنیم دعای یک مؤمن برای هزار مؤمن دیگر است؛ خدایا! این را بیامرز! خدا این راه را قرار داده که اینکه دعا میکند در آمرزش او مؤثر است؛ چه کسی این راه را قرار داده است؟ برای چه قرار داده است؟ برای اینکه آن آدمی که گناهکار است و هزار جور گناه کرده، به دعای این ولو یک قدم باشد به بهشت نزدیکتر شود، یعنی همه انواع و اقسام اسبابی که هست برای این است که انسانها هرچه بیشتر به رحمت الهی نائل شوند. این دستگاه شهادت سیدالشهدا هم یکی از اسبابی است که انسانها به این وسیله هرچه بیشتر به رحمت خدا نزدیک شوند. البته برای خود سیدالشهدا هم هست؛ إنّ لکَ دَرَجةً لَن تَنالَها إلاّ بِالشَّهادَةِ، راه رسیدن به آن، شهادت است و بدون این نمیشود؛ چطور بدون آب خوردن رفع تشنگی آدم نمیشود؟ این راهش است. ما اسرار عالم را نمیدانیم. راه رسیدن سیدالشهدا به آن درجهای که به آن رسید همین شهادت است؛ لَن تَنالَها إلاّ بِالشَّهادَةِ. این برای خود سیدالشهدا است ولی خود این میلیونها و میلیاردها که ما نمیدانیم تا روز قیامت چقدر به برکت شهادت سیدالشهدا، حالا با درجات مختلفی که دارد؛ یک تأثر، یک قطره اشک تا برسد به کسانی که جان و عمر خود را فدای سیدالشهدا میکنند، هرچه بیشتر بتوانند به رحمت خدا نائل شوند، یعنی خدا چقدر بندههایش را دوست دارد که حتی مقدر فرموده ولو از راه شهادت عزیزترین بندگانش هم باشد بندگان گناهکارش هرچه بیشتر آمرزیده شوند، آن هم راهش همین است. اینها از راه دیگری نمیتوانند استفاده کنند.
شما اگر کسانی را ندیدید اما حتماً شنیدید؛ کسانی بودند که به انواع معاصی مبتلا بودند، انواع معاصیای که ما اصلاً نمیتوانیم تصور درستی از آن داشته باشیم و آخر عمرشان به خاطر ارادت به سیدالشهدا و خدمت به دستگاه سیدالشهدا موفق شدند توبه کنند و آمرزیده شوند.
عشق به سیدالشهداعلیهالسلام؛ جداکننده طیب از خبیث!
یکی از کسانی که در جریان انقلاب نقش مهمی داشت مرحوم طیب بود. من که ایشان را از نزدیک ندیده بودم و نمیشناختم اما میگفتند ایشان رئیس داشهای تهران بود. داشهای آن زمان مخصوصاً زمان شاه، طوری بودند که مشروبخواری برای آنها چیز عادی بود، آبِ خوردن بود و خیلی کارهای دیگر. ایشان خصوصیتی که داشت عشق به سیدالشهدا بود. در دهه محرم همه این کارهای او تعطیل میشد، یعنی در آن دهه همه گناهان را کنار میگذاشت و در آن دهه هرچه برای او میسر بود از عزاداران سیدالشهدا پذیرایی میکرد و مهمترین دستهای که در تهران راه میافتاد دسته طیب بود. ایشان راهش این نبود که بیاید قم، حوزه علمیه، درس امام برود و از این راه به کمال برسد؛ راهش این نبود، هیچوقت نمیآمد. آن کاری که داشت و آن شغل و آن محیطی که داشت اینگونه ایجاب نمیکرد. حتی آن شرایط محیط ایجاب نمیکرد که برود چهارتا مسئله نماز و روزه خودش را یاد بگیرد. فضا فضای دیگری است، آنها برای خودشان عالمی دارند؛ داشم و مخلصتم و کرتیم، اصلاً این حسابهای ارزشهای ما و این حرفها نیست، حسابشان یک حساب دیگری است، عالمشان یک عالم دیگری است. آنوقت این شخص در آن شرایط، چیزی که برای او میسر بود و خدا به او داده بود عشق به سیدالشهدا بود. همینکه ماه محرم میرسید همهچیز در دستگاه طیب تعطیل میشد، دستگاه که میگویم نه اینکه خیال کنید مثلاً خانه او هفت، هشت تا کارگر و این حرفها داشت بلکه روزی صدها نفر سر سفره طیب غذا میخورند. خیلی آدم دست و دلبازی هم بود. در ماه محرم همه دستگاههای او در خدمت سیدالشهدا بود، دسته طیب هم که راه میافتاد دیگر همه میآمدند تماشا، خیابان بوذرجمهر تا میدان پر میشد. منظورم این است که خدا اینگونه بندهها را داشته و میداند راه اینها از راه همان داشیشان، فقط عشق به سیدالشهدا است. اگر سیدالشهدا به شهادت نرسیده بود اینها از کجا به بهشت بروند؟! از چه راهی به رحمت الهی نائل شوند؟! خدا دلش نمیخواهد که بندگانش بسوزند، هر راهی را که ممکن است باز کرده برای اینکه هرکسی هرچه میتواند ولو یک قدم به رحمت او نزدیک شود.
عشق به اباعبدالله الحسینعلیهالسلام؛ دستاویزی برای نجات بندگان گناهکار
اصلاً چطور شد که سیدالشهدا شهید شد و چرا این مقدر بود که ایشان شهید شود؟ اگر ما بخواهیم این را تحلیل کنیم که خداوند متعال چرا چنین تقدیری کرده بود جواب آن این است که برای اینکه بندگان گناهکار بهواسطه عشق به او هرچه بیشتر به خدا نزدیک شوند، چون برای آنها ارتباط دیگری با سیدالشهدا نبود؛ چون خدا او را دوست میداشت آنها هم او را دوست میداشتند. یک راهی بود برای اینکه محبت خدا که اصل سعادت است بهطور غیرمستقیم در دل اینها رشد کند، آنها کسانی هستند که جز از این راه نمیتوانند و برای آنها میسر نمیشود ولی این منحصر به کس خاصی نیست، این راه برای همه باز است.
الحمدلله حالا طوری شده که ما هم میتوانیم چند روز درسمان را جلو و عقب کنیم و جبرانی بگذاریم، طلبهها هم این چند روز درس خود را تعطیل کنند و مثل دیگران از این باب رحمت الهی استفاده کنند. حالا این چه فایدهای دارد؟ چه چیزی گیر خدا میآید؟ چه چیزی گیر امام حسین میآید؟ اصلاً جایی بنا است که به دوستانشان افتخار کنند که من چقدر دوست دارم؟! امام حسین بگوید: ببینید من چقدر دوست دارم؟! به دیگران افتخار بکند. اینگونه است؟! این افکار خیلی بچهگانه است که آدم فکر کند که مثلاً امام حسین خوشش میآید که طرفدارانش زیاد باشند، خیلی افکار بچهگانهای است. امام حسین هم چیزی نمیخواهد جز اینکه آنچه خدا دوست دارد تحقق پیدا کند.
ابعاد مختلف زیارت اباعبدالله الحسینعلیهالسلام
بههرحال حالا که این راه برای ما باز شده، اول شکر کنیم که این راه باز شده و برایمان میسر است؛ دوم شکر اینکه خداوند متعال امام حسین را خلق کرد؛ سوم اینکه مقدر کرد ایشان به شهادت برسد؛ چهارم اینکه معرفت امام حسین را به ما داد؛ پنجم غیر از معرفت، محبت و عشق امام حسین را به ما داد. اینها چیزهایی است که هرکدام جداجدا شکر میخواهد. حالا چهکار کنیم که از این بابی که خدا برای ما باز کرده بیشتر استفاده کنیم؟
این حرکتی که خداوند متعال راهش را در این زمان باز کرده از ابعاد مختلفی حکمتهایی دارد. بعضی از آنها بُعد فردی برای سازندگی خود شخص دارد و بعضی از آنها ابعاد مختلف اجتماعی دارد. اول سازندگی خود انسان، جا دارد که آدم فکر کند که این حرکت برای اینکه ما را بسازد چقدر مؤثر است؟ این یک بابی است، خیلی باید فکر کرد تا آدم جواب همین را بدهد که این سفری که مثلاً ده روز به کربلا برویم و برگردیم این چه تأثیری در ما دارد؟ چه فوائدی برای ما دارد؟ چیزی که برای ما قابل فهم باشد و بتوانیم بیان کنیم، توجیه کنیم و درباره آن فکر کنیم. اینها جای مطالعه و بحث زیاد دارد و اگر تا صبح هم بنشینیم و صحبت کنیم تمام نمیشود. ابعاد خیلی مختلفی دارد. یک ابعاد اجتماعی دارد، حالا اجتماعی از خانواده و محله و شهر شروع میشود تا ابعاد بینالمللی و جهانی.
اگر کسی بگوید هیچکس در عالم به اندازه سیدالشهدا از اسلام تبلیغ نکرده حرف گزافی نزده است. هیچ عاملی به اندازه ارادت و عزاداری سیدالشهدا برای توجه مردم به اسلام و به دین و به خدا این همه وسعت نداشته؛ این ادعای گزافی نیست، البته اثبات آن دلیل میخواهد ولی دلیل آن هم خیلی مشکل نیست. حالا این ابعاد دارد برای اینکه ان شاءالله شما در آینده از خود امام حسین بخواهید که این توفیق را به شما بدهند که در این زمینهها کار کنید، کتاب بنویسید و تحقیق کنید و ابعاد برکات سیدالشهدا را طوری بیان کنید که همه بفهمند و توجه پیدا کنند. مردم به خیلی چیزها بهطور سربسته اعتقاد دارند، باید برای آنها باز کرد.
زیارت با پای دل!
آن که به نظر بنده مهمتر است این است که شما در این فرصتی که دارید تا این سفر شما ان شاءالله به خیر و برکت شروع شود توجه پیدا کنید که این سفر فقط حرکت بدن از نقطهای به نقطه دیگر نیست. خیلیها هستند که از ایران به عراق میروند، مردم کربلا از خود کربلا برای تجارت و کار، رفتوآمد میکنند. یک کسی که از اینجا برای تجارت به کربلا برود با اینکه مثلاً شما بروید مساوی است؟! چه فرقی دارد؟ شما فامیلی داشته باشید و دل شما تنگ شده و بخواهید بروید او را ببینید تا اینکه بخواهید یک زیارت اربعین بروید، این دوتا مساوی است؟! از لحاظ اینکه آدم برای دلش یک کاری بکند آن صفر است و پیش خدا ارزشی ندارد اما اگر کسی بگوید که هر قدمی که در این راه برمیدارید ظرفیت این را دارد که ثواب یک سال عبادت برای شما بنویسند حرف گزافی نگفته است؛ یک قدم، ثواب یک سال عبادت!
سفری با ثواب سیصد هزار سال عبادت!
یک حساب سرانگشتی بکنید؛ فرض کنید از نجف تا کربلا پانزده، شانزده فرسخ است، حالا البته اگر از جاهای نزدیکتر آن را هم حساب کنید بیشتر هم میشود، در حدود صد کیلومتر یعنی صد هزار متر، هر متری هم معمولاً سه، چهار قدم است؛ آدم بهطور متوسط هر متر را با سه قدم طی میکند. صد هزار متر، هر متری سه قدم، سیصد هزار قدم میشود یعنی شما از نجف که راه میافتید تا به کربلا بروید سیصد هزار قدم برمیدارید. این ادعایی که من نقل کردم این است که هر قدمی ثواب یک سال عبادت را دارد یعنی در مجموع ثواب سیصد هزار سال عبادت! آیا این ثواب برای هر رفتنی است و هرکس که اینگونه برود اینگونه ثواب را دارد یا نه؟ قطعاً اینگونه نیست؛ اینها که در خصوص کاری مثل تفکر میگویند تفکر ساعة کعبادة سنتین، یکی میگوید کَعِبادَةِ سِتّینَ سَنَةً، یکی میگوید کَعِبادَةِ سَبْعینَ سَنَةً، برای اختلاف فکرها و نیتها است.
ارزش و اهمیت نیت در زیارت
ارزش اینکه آدم برود آنجا تجارت کند یا کار دیگری داشته باشد انجام بدهد با اینکه فقط به زیارت برود، به نیت هر دو فرق میکند. آدم از همینجا خیلی ساده میتواند نتیجه بگیرد که ارزش این کار به نیت آن است؛ إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ. این حدیثی است که شیعه و سنی با اسناد متعدد از پیغمبر اکرم نقل کردهاند، لِکُلِّ امرئٍ ما نَوى؛ بهره هرکسی آن است که نیت میکند. نتیجهای که میخواهم عرض کنم این است که هرقدر تلاش کنید که نیت باارزشی داشته باشید در تعیین ارزش هر قدمی که برمیدارید مؤثر است. ببینید بهترین نیتی که میتوانید بکنید چیست، سعی کنید آن نیت شما خالص و پاک و زلال باشد و هیچچیز قاطی آن نباشد. نیت خالص با نیتی که شائبه داشته باشد بسیار تفاوت دارد.
در این فرصتی که هست هرچه میتوانید فکر کنید که ما به چه نیتی برویم؟ برویم که چطور شود؟ البته مراتب نیت در اشخاص فرق میکند و طبعاً نمیشود نیت را بهزور در قلب کسی تزریق کرد و تابع مبادی نفسانی اوست؛ معرفت و محبت و اینها هرکدام یک نیت خاصی را ایجاد میکند و بهزور نمیشود یک نیت را در کسی تزریق کرد.
برای اینکه در این فرصت سعی کنید مبادی آن را بیشتر تحصیل کنید تا نیت شما پاکتر شود، فکر میکنم سادهترین راه آن که با روحیه جوانها هم سازگار باشد، چون فصل جوانی فصل جوشش احساسات و عواطف است، این است که هرچه میتوانید سعی بکنید از موقعی که راه میافتید دائماً بگویید یا حسین! من به خاطر دوستی تو میآیم، میخواهم دوستی من بیشتر شود، هیچچیز نمیخواهم جز اینکه از سفر که برمیگردم دوستی من نسبت به تو بیشتر شده باشد، چون این یک کیمیایی است که با هیچچیز دیگری قابل مقایسه نیست. حوائج دنیا اصلاً قابل توجه نیست. اگر بتوانید این کار را بکنید.
یک چیز دیگر که به نظر من میرسد این است که از اینجا سعی بکنید بگویید از قدم اول که برمیدارم به نیابت از حضرت معصومهسلاماللهعلیها برمیدارم و هیچچیز نمیخواهم، اگر ثوابی دارد تقدیم به شما؛ عشق خالص یعنی این؛ یعنی آدم از معشوقش هیچچیز نخواهد جز اینکه او دوست دارد. اینکه آدم کسی را دوست بدارد تا یک وقتی از او استفاده کند یا یک وقت کاری برای او انجام بدهد، این چقدر فرق میکند بااینکه هرچه دارد تقدیم کند و به پای او بریزد! دیگر بالاتر از جان نمیشود؛ جانم تقدیم به تو! اگر بتوانید این را تمرین کنید این بالاترین بهرهای است که از این سفر میتوانید ببرید. اگر میبینید که نمیتوانید، این را حاجت خودتان قرار بدهید، بگویید ما این سفر را میرویم تا این حاجتمان را از سیدالشهدا بخواهیم که عشق خودش را بیشتر به ما بدهد. حالا اعتراف میکنیم که نداریم اما میدانیم که این خیلی کیمیای ارزشمندی است. ثواب این زیارت ما این باشد که محبت ما نسبت به سیدالشهدا بیشتر بشود، اگر اینگونه شد آنوقت برای همه گناهکاران دعا کنید، فکر نکنید دارد زیادی میشود و برای دعا کم بیاورید؛ بگویید خدایا! همه گناهکاران دوستان سیدالشهدا را بیامرز! یک وقت به ذهن شما نیاید که حالا با این یک جمله من خدا همه را میآمرزد؟! چیزی که از ما برمیآید همین است، او خودش میداند و کرم او. آنی که از ما برمیآید این است که ما بگوییم ما چون امام حسین را دوست داریم دوستان او را هم دوست داریم، زوّاران او را هم دوست داریم و خاک پای آنها را هم به چشم میکشیم و برای آنها هم دعا میکنیم، کار دیگری از ما نمیآید. بالاترین حاجتی که از خود سیدالشهدا میخواهیم این است که از خدا بخواهد عشق به خودش را که عشق به همه اولیای اوست را در دل شما زیاد کند.
کاری که میتوانید بهعنوان خدمت انجام بدهید این است که برای دوستداران سیدالشهدا دعا کنید؛ خدایا! برای آن بقال، برای آن حمال، آن عطار، آن کسی که التماس دعا کرد، آن کسی که فلانجا مجلس روضه درست کرد، آن کسی که روضه خواند و برای آن کسی که سینه زد از خزانه کرم خودت آنچه که کرم تو اقتضاء میکند به همه آنها مرحمت کن! از شما چیزی کم نمیگذارد.
ان شاءالله این دعاهایی که میکنید شامل ما پیرمردهای گناهکار هم بشود و یک بهرهای از آنهم به ما برسد. ما داریم این را برای خودمان میگوییم که یک کاری بکنید که ما هم در زیارتهای شما شریک شویم اقلاً یک دعایی هم شامل ما بشود. ممکن است دعاهای دیگری که بکنید عنوان آن بر ما منطبق نباشد و همه اینها ظاهر باشد، الفاظی میگوییم و معلوم نیست در دل ما چیست اما بالاخره شما دعا بکنید و بگویید خدایا! این پیرمردهای گناهکار را هم بیامرز! این کار هم برای شما که دعا میکنید ثواب دارد و هم ان شاءالله چیزی گیر ما میآید.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین