دانش تبلیغ تهاجمی
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار مبلغان و طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور فرمودند: «امروز نگاه رایج در حوزههای علمیه این است که تبلیغ در مرتبه دوم قرار دارد. مرتبه اول چیزهای دیگر است؛ مانند مقامات علمی و امثال اینها؛ «تبلیغ» در مرتبه دوم است. ما از این نگاه باید عبور کنیم. تبلیغ، مرتبه اول است.» 21/۰۴/1402




  سالهاست که ما منتظر ایجاد یک تحول در نگاه حوزه به تبلیغ بودیم. نگاه به تبلیغ در حوزه باید از حالت درجه دو، به درجه یک تبدیل بشود و این یک تحول است. شاید لازمه اینکه تبلیغ در حوزه علمیه، در اولویت درجه یک قرار بگیرد، اولاً این باشد که ما در حوزه علمیه تبلیغ را یک امر دانشی تلقی کنیم، نه یک امر ذوقی. ما باید تبلیغ را نیازمند دانشورزی بدانیم. هم تولید دانش، هم کسب دانش، هم پژوهشهای فراوان، تا امر تبلیغ بهسامان بشود. وقتی ما در حوزه تلقیمان این باشد که «همین درسهای رایج حوزه را هر کسی خواند، یک ذوق و نفسی هم داشت، رفت بالای منبر، برای تبلیغ احتیاج به دانش مجزائی ندارد»، این یعنی امر تبلیغ را دانشی تلقی نکردیم. تبلیغ در جهات مختلف نیاز به دانش دارد. هم وجوه تبلیغی در قرآن کریم و کلام معصومان(ع) را ما کشف، تبیین و تئوریزه نکردهیم. هم دانشهای مورد نیاز تبلیغ را در حوزه علمیه عموماً تولید نکردهایم. رهبرانقلاب اسلامی یک اشاره به مخاطبشناسی کردند که یکی از پایههای اساسی در دانش تبلیغ است. چند واحد درس برای مخاطبشناسی وجود دارد؟ چند واحد درس برای آشنایی یا شناخت اصول و مبانی تبلیغ در قرآن وجود دارد؟ آیا اینها حرف قابل توجهی ذیلش نمیشود زد؟ تولید علم نباید بشود؟ یقیناً در حوزه علمیه درجه یک بودن تبلیغ، لازمهاش این است که ما امر تبلیغ را نیازمند دانش بدانیم؛ دانشی که خیلی از آن باید تولید بشود. بعد از اینکه تولید شد، این دانش منتقل بشود به کسانی که اهل دانش هستند. متأسفانه ما در خیلی از موضوعات مبتلابه ــ مثل همین موضوع حجاب ــ نیامدیم، خطوط تبلیغی قرآن را شناسایی بکنیم. ادبیات رایج برای تبلیغ دین، از ادبیات قرآن فاصله دارد. ادبیات ما در حوزه، ادبیات فقهی یا کلامی یا فوقش فلسفی است. اینها هیچکدام ادبیات توصیفی نیستند؛ بلکه استدلالی و استنباطی هستند. میخواهیم افراد را بهوسیله اثبات حقانیت حقایق متقاعد کنیم؛ درحالیکه در قرآن کریم برای متقاعد کردن افراد بیشتر از توصیف استفاده شده است، نه استدلال.
  در درجه اول باید به حوزه برگردیم. حوزه در تربیت مبلغ باید یک رویکرد دیگری داشته باشد. بهعنوان مثال هر طلبهای بعد از مقداری تحصیل، یک مقدار مأموریت تبلیغی پیدا بکند و بعد اجازه پیدا بکند، درجات بالاتر علمی را پشت سر بگذارد. این اتفاق به مجتهد شدن طلاب کمک میکند. آیتالله حقشناس(ره) به خود بنده فرمودند که حضرت امام(قد) به ایشان فرموده بودند: «تو چون کار تبلیغی میکنی، زودتر از رفقای دیگرت مجتهد میشوی.» کار اجتهاد را نباید مقابل تبلیغ گذاشت. بعضیها سؤال میکنند: «ما برویم سراغ اجتهاد یا سراغ تبلیغ؟» مگر بدون اجتهاد میشود سراغ تبلیغ رفت؟ بلکه اجتهادی فربهتر نیاز است. مثلاً این سؤال را میشود مطرح کرد که من بروم دنبال تدریس و وقتم را در کار فقه و اصول بگذارم یا کار اجتهادیام را در امر تبلیغ صرف کنم. من میخواهم بگویم نهتنها تبلیغ را ما باید امر دانشی بدانیم؛ بلکه تبلیغ را مؤثر بر دانشمند شدن یک عالم دینی بدانیم. بههمین دلیل اگر کسی سابقه تبلیغی مناسب نداشت، چهبسا در جریان فعالیتهای دیگر علمی هم، موفقیت چندانی کسب نکند.بهعنوان اقدام اول، فعالیت تبلیغی را نباید از فعالیت تحصیلی جدا کنیم. اقدام دوم تحولی است که در مساجد باید پیش بیاید. در ساختار مساجد تقریباً نسبت به دوران طاغوت هیچ تحولی پیش نیامده است. مأموریت مسجد چیست؟ مسجد چگونه باید اداره بشود؟ تردیدی نیست که باید مردمی اداره بشود؛ اما کدام مردم؟ چند نفر که یک مسجدی را ساختند و بعد یک هیئت امنای سنتی در یک جایی شکل گرفت، جوانان به هیچوجه مشارکت داده نمیشوند؛ اصلاً راهی نیست برای مشارکت دادن آنها. جز یک اتفاقی که یک بار پیش آمد و نسیمی بهنام حضور بسیج وزید. بعد کفایت نکرد، کانون فرهنگی تشکیل شد. بعد کفایت نکرد و اکنون فعالیتهای مختلفی انجام میدهند. هنوز مسجد جایگاه خودش را پیدا نکرده است.
  قدم اول در مخاطبشناسی، تولید دانش است و استفاده از دانشهای موجود و بهکارگیری آنها در یک تجربه گسترده. ما الآن این تجربه را میتوانیم فراهم بکنیم. اهالی حوزه باید دست به تجربه بزنند. ما در حوزه به دانش تجربی نمیپردازیم. خداوند متعال به تجربه کردن امور دستور داده است. [فانظر کیف کان عاقبة المکذبین]. (انعام، 25) منظور از مکذبین فقط کفار نیست. هر سبک زندگی غلط کافرانهای، تباهیها که نتیجهاش است، این قابل بررسی و مطالعه است. ما طلبهها باید به دستور خدا اهتمام بورزیم، بیاییم تجربه کنیم و تجربیات را به دیگران منتقل کنیم. ما یک شبکه ملی در اختیار داریم. تجربیاتمان را با همدیگر در میان بگذاریم، ببینیم چه اتفاقات خوبی خواهد افتاد.دانشگاه انقلاب اسلامی یک نظرسنجی کرده بود از دخترخانمهایی که تبرج میکنند، کسانی که حجاب مناسبی ندارند و بلکه با حجاب لج هم دارند. نزدیک ۵۰ درصد گفتند: ما تحت تأثیر رفاقتها به اینجا رسیدیم. حدود کمی بیشتر از ۳۰درصد گفتند: ما تحت تأثیر اینترنت هستیم. نوجوان بیشتر تحت تأثیر رفاقتهایش هست تا اینترنت. پس ما باید برای این رفاقتها یک بستری مهیا کنیم. این بستر کجاست؟ جایی جز مسجد؟ بعد میبینید که ما مکان هم داریم؛ منتها یک فضایی برای ارتباط این بچهها با همدیگر فراهم نمیکنیم. این کالبدی که در کنار خانهها هست، برای این نبوده که آن زمان امکانات دیگری مثل ماهواره و اینترنت و تلویزیون نبوده و خدا گفته حالا مسجد داشته باشید. نه، همین الآن هم که همه امکانات هست، باز شما میبینید، مؤثرترین عامل، ارتباطات انسانی است. این ارتباطات از نظر روانشناسی در رشد نوجوانها حرف اول را میزند. اگر مسجد نمیخواهد جوانها را دور هم جمع بکند و از این شبکه ارتباطی استفاده کند برای نه فقط هدایت آنها؛ بلکه برای کمک گرفتن از آنها برای هدایت جامعه، پس چه مأموریت دیگری دارد؟