عطر یار - شماره 744
ای ناگهان
مهدی عابدی
ای ناگهانتر از همه اتفاقها
پایان خوب قصه تلخ فراقها
یکجا زشوق آمدنت باز میشوند
درهای نیمهباز تمام اتاقها
یک لحظه بیحمایت تو ای ستون عشق!
سر باز میکنند ترکها به طاقها
بیدستگیریات به کجا راه میبریم؟
در این مسیر پر شده از باتلاقها
باز آ، بهار من! که به نوبت نشستهاند
در انتظار مرگ درختان اجاقها
ای وارث شکوه اساطیر! جلوه کن
تا گم شود ابهت پر طمطراقها