بینش توحیدی پیامبر اسلام(ص)
آیتاللهالعظمی جوادی آملی
سیرهای که بر اساس اعتقاد به توحید خدای سبحان تنظیم و استوار گردد، همه اوصاف نفسانی، افعال و حرکات انسان را بر اساس توحید الهی تنظیم میکند؛ زیرا افعال و حرکات را اوصاف و ملکات نفسانی، و اوصاف نفسانی را عقاید تنظیم و هدایت میکند. آیتالله جوادی آملی در آثار متعددی همچون مجلد 8 و 9 تفسیر موضوعی با عنوان «سیره پیامبر اکرم(ص) در قرآن»، از وجود مقدس پیامبر اسلام(ص) سخن به میان آورده است. ایشان در اثر گرانقدر «پیامبر رحمت» که مشتمل بر مجموعه مباحث گفتاری و نوشتاری پیرامون شخصیت آخرین فرستاده الهی است، مطالب مختلفی را القا کردهاند و مطلب پیش رو،به ترسیم بینش توحیدی پیامبر اسلام(ص) اختصاص دارد.
سیره توحیدی پیامبر اسلام(ص)
پیامبر اکرم(ص) همه فیضها را از آن خدای سبحان میدانست؛ نه خود را بر دیگران تحمیل و نه دیگران را به سوی خود دعوت میکرد و نه اجازه میداد، کسی بر دیگری حکومت کند؛ بلکه همه را به سوی خدا فرا میخواند: [قل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمه سواءٍ بیننا وبینکم ألاّ نعبد إلاّ الله ولا نشرک به شیئاً ولا یتخذ بعضنا بعضاً أرباباً من دون الله...](آلعمران: 64)؛ منادی وحدت باش و ندای توحید سر ده؛ بینش تو توحیدی است؛ نه کسی را به سوی خود دعوت میکنی و نه خود را بر دیگری تحمیل. پس حاضر نباش که کسی خود را بر دیگری تحمیل کند.
خدای سبحان با کلمه «قل»، حقیقتی را به قلب مخاطب عزیز خود القا میکند؛ چندان که آن مقول، عین جان مخاطب میگردد: [قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون](انعام: 91)؛ بگو خداوند (این قرآن را فرستاده است) سپس آنان را رها کن (تا) در بیهودگیشان به بازی بپردازند؛ یعنی کسانی را که به توحید نایل نشدند و به ذلت شرک تن دادند، در فرورفتگی شرک رها ساز.
کسی که بینش توحیدی دارد، استقلال در وجود و ایجاد را از غیرخدا سلب کرده، خدا را حقیقتی نامحدود و بیکران میداند، جای خالی برای غیر خدا نمیبیند و همه کثرات را آیینهدار جمال و جلال حق دانسته، در همهچیز نامی از اسمای خدای سبحان را مشاهده میکند؛ از اینرو برای موجودات دیگر، حتی موجودات زنده، ذاتاً سهمی از حیات قائل نیست: [إنک میت وإنهم میتون](زمر:30)؛ یعنی تو و دیگران هماکنون مردهاید. حیات هیچ زندهای از خودش نیست. (إنک میت) به این معناست که تو هماکنون مردهای؛ نه اینکه بعداً میمیری. در مقابل خدای حیّ قیّوم که حیات بینهایت دارد، احدی زنده نیست.
در مناجات منسوب به امیرمؤمنان(ع) آمده است: «مولای یا مولای! أنت الحیّ وأنا المیت وهل یرحم المیت إلاّ الحی» (مفاتیح الجنان، مناجات امیرالمؤمنین(ع))؛ هماکنون من مردهام و تو زندهای؛ نه اینکه من بعداً میمیرم. هیچکس جز زنده، به مرده رحم نمیکند. تو زندهای و من مرده و مرده را جز زنده اداره نمیکند. این بینش توحیدی، جهان را ودیعه الهی میبیند. شخص امین که ودیعهای را به او سپردند، مالک آن نمیشود. او تنها امانتدار است؛ حیاتی که خدا به ما داده، امانت الهی است؛ نه اینکه امانتی تکوینی به ما تملیک کرده باشند؛ پس درباره انسان صحیح است که بفرمایند: «لایملک لنفسه نفعاً ولا ضرّاً ولا موتاً ولا حیاه ولا نشورا» (مفاتیح الجنان، تعقیب نماز عصر).
گرچه خدای سبحان به رسولش فرمود: [قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون](انعام:91)؛ ولی در نحوه برخورد با مشرکان دستور میدهد که آنها را بهطور کلی رها نکن؛ بلکه با آنان ترک جمیل داشته باش: [واهجرهم هجراً جمیلاً](مزمّل: 10)؛ نه اینکه از تبلیغ، ارشاد و هدایت آنها منصرف شوی؛ بلکه با هجر جمیل از آنان فاصله بگیر.
حال در تحلیل زندگی آنحضرت، روشن میشود که روش وی توحیدی است؛ یعنی شهود قلبی خدای یگانه و یکتا و دیگر هیچ؛ حکومت برای خدای واحد بیهمتا و دیگر هیچ؛ دعوت مردم به پرستش همان خدا و دیگر هیچ. خدای سبحان، پیامبرش را چنین تربیت فرمود: [إنک لَعلی خلق عظیم](قلم: 4)؛ تو دارای خلق عظیمی هستی؛ سپس او را بهعنوان عالیترین موحد معرفی میکند که کسی غیر تو این سخن را به مردم نیاموخت.
پیامبر(ص) هم از آن شهود حقایق چنین یاد میکند: «أعطیت جوامعالکلم»(نهجالفصاحة، حدیث 348)؛ یعنی همه حقایقی که در سعادت انسان مؤثر است، زیر پوشش قرآن به پیامبر(ص) داده شد؛ چنانکه در روایات، «جوامعالکلم» بر قرآن تطبیق شده است. خدای سبحان این حقیقت توحیدی را به او بخشید و سپس فرمود: اینک تو اسوهای.
برای نمونه رسول اکرم(ص) به چیزی دل نبست و از هیچ دشمنی نترسید. آن زمان که مردم همگی مسلمان میشدند: [یدخلون فىدین الله أفواجاً](نصر:2)، خوشحال نبود؛ چون نشاط او به انجام وظیفه بود و آنهنگام که در جنگ احزاب علیه او صف کشیدند، نگرانی نداشت؛ زیرا برای غیرخدا استقلالی قائل نبود؛ نه از ادبار دنیا و اهل دنیا، در جنگ احزاب نگران و ناامید بود و نه از اقبال مردم در فتح مکه خوشحال؛ چون همه اشیا را جنود الهی میدانست که به انجام کارهای مخصوص خود مشغول هستند و کاری از غیرخدا ساخته نخواهد بود. وقتی به پیروزی میرسید، به امر خدای سبحان به نیایش و استغفار میپرداخت: [فسبّح بحمد ربک واستغفره إنه کان توّاباً](نصر:3).
این همه تأثیرات بینش توحیدی است و آنکس که فاقد این بینش است، خود را در فتح و پیروزی مؤثر میبیند و بر خود میبالد.
رسول اکرم(ص) که خدا را مبدأ فاعلی و غایی بالذات میداند، چه در جنگ احد که بهحسب ظاهر شکست خورد و چه در فتح مکه که پیروز شد، در هر دو حال، خدا را مؤثر میدانست و مسبّح و حامد حضرت حق بود و در هر دو حال، همانند خلیلالرحمن، از [وجهت وجهی...] (انعام:79) دم میزد؛ البته همه انبیا چنین خصیصهای داشتند؛ ولی مرحله عالیه از آن کسی است که در شأن او [ثم دنی فتدلّی فکان قاب قوسین أو أدنى] (نجم:8-9) نازل شده است.