عطر یار - شماره 821
تا وا رهد این تیر...
افشین اعلا
مولای من از خویش نشانی بفرستید
جانها به لب آمد همه، جانی بفرستید
مانند ترنجی است دلم پر شده از خون
از تیزی آن تیغ نشانی بفرستید
یا خود ز در آیید که انگشت ببرّیم
یا طاقتی و صبر و توانی بفرستید
یا پرده غیبت بدرانید به یکبار
یا مژدهی آن را به جهانی بفرستید
بر جان ستم شعلهای از خشم ببارید
بر آتش غم آب روانی بفرستید
با خُلق نبی، روشنیای زاده نرگس
بر دیده خلق نگرانی بفرستید
انباشته از مال حرام است شکمها
بر سفره ما لقمهی نانی بفرستید
هر سو، دل مظلوم شد از آه، لبالب
تا وارهد این تیر، کمانی بفرستید
این نیست نمازی که خدا خواسته، از نو
بر مأذنهها بانگ اذانی بفرستید
پرونده ما لایق امضای شما نیست
بر نامه ما مُهر امانی بفرستید