نگاهی مقایسهای به انتخابات در دو اندیشه اسلامی و غربی
گفتوگو با آیتالله محسن اراکی
مردم در انتخابات ایران اسلامی، تعیینکننده میباشند. دلیل ما روشن است. از سویی افرادی انتخاب میشوند که هیچ جریان سیاسی خاصی با آنها نبوده، دفعتاً جلو میآیند و خودشان را مطرح کنند. میتوانند برنامه و شعارهایی را ارائه دهند و کاری کنند که نظر اکثریت مردم را جلب کنند؛ مثلاً در دوره آقای احمدینژاد، کسی ایشان را نمیشناخت؛ ولی وی توانست، وارد انتخابات شود و نظر مردم را به خود جلب کند و دو دوره رئیسجمهور ایران شود. با اینکه آدم ناشناختهای بود.
آیتالله محسن اراکی، عضو شورایعالی حوزه و عضو خبرگان رهبری در گفتوگویی با حوزه درباره اهمیت انتخابات اسفند 1402 به سؤالاتی در این خصوص پاسخ گفته است که متن مصاحبه به شرح زیر است.
مقایسه ماهیت انتخابات در ایران و کشورهای مدعی دموکراسی
در کشورهایی مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، سرمایهداران و نظام سرمایه حاکماند و براساس برنامهای که سرمایهداران در کشور سازماندهی کردهاند و حتی بر محور تکنیک مهندسی اجتماعی رأی را سرمایهداران معین میکنند و نقشی برای مردم در انتخابات نیست و لذا همیشه منتخبان وابسته به جریان سرمایهداری، حاکم بر این کشورها میباشند و حکومت میکنند.
توجه دارید که نهضت ۹۹ درصدی آمریکا و نظیر همین حالت در فرانسه و تحرکاتی که در انگلیس ایجاد شده بود، در ادامه همین نظام سرمایهداری بود. مردم بهتدریج احساس میکنند، کسانی که تکلیف آنها را تعیین میکنند و همه قدرت در دست آنهاست، یک درصد جامعه میباشند که آن هم سرمایهداران میباشند و تبعاً هیچ نقشی برای مردم در این راستا نیست.
انتخابات در نظام جمهوری اسلامی
انتخابات در ایران اسلامی، کاملاً برعکس است. مردم تعیینکننده میباشند. دلیل ما روشن است. از سویی افرادی انتخاب میشوند که هیچ جریان سیاسی خاصی با آنها نبوده، دفعتاً جلو میآیند و خودشان را مطرح کنند. میتوانند برنامه و شعارهایی را ارائه دهند و کاری کنند که نظر اکثریت مردم را جلب کنند؛ مثلاً در دوره آقای احمدینژاد، کسی ایشان را نمیشناخت؛ ولی وی توانست، وارد انتخابات شود و نظر مردم را به خود جلب کند و دو دوره رئیسجمهور ایران شود. با اینکه آدم ناشناختهای بود.
حتی خود ما و عامه مردم قبل از اینکه رئیس دولت نهم و دهم وارد عرصه انتخابات شود، او را نمیشناختیم. این نشاندهنده این است، آنچه در نظام جمهوری اسلامی حاکم است، رأی مردم است. حالا اینکه این رأی به چه شکلی به دست میآید و به دست آوردن رأی و نظر مردم چگونه میباشد، بحث دیگری است. به هر حال در انتخابات ایران، رأی مردم تعیینکننده میباشد و بههمین دلیل انتخابات در ایران مهم و نقش اول اهمیت را دارد.
اما نکتهای که از نظر دینی و نظام سیاسی اسلام، باید به آن توجه کرد، این است که در نظام سیاسی اسلام، قدرت را مردم میسازند و مشروعیت را خدای متعال تعیین میکند. خدا تعیین میکند که چه کسی اصلح است و چه کسی حق حاکمیت دارد. این مشروعیت از سوی خدا و طبق معیارهای الهی تعیین میشود، حضرت حقتعالی معین میکند که چه کسی حق حاکمیت را دارد. اگر کسی از سوی خدا، مأذون برای حاکمیت نباشد، حاکمیت او مشروعیت پیدا نمیکند؛ چون فرمانروایی منحصراً در اختیار خداست. در همین رابطه در قرآن کریم تأکید بر این معنا شده است: در سوره آل عمران آیه ۲۶ آمده است:
]قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ[؛ (ای پیغمبر)! بگو: بار خدایا! ای مالک ملک هستی، تو هرکه را خواهی ملک و فرمانروایی بخشی و از هرکه خواهی مُلک و فرمانروایی را بازگیری و هرکه را خواهی عزت دهی و هرکه را خواهی خوار گردانی؛ هر خیر و نیکویی به دست توست و تنها تو بر هر چیز توانایی!»
این آیات بهصراحت و تأکید، فرمانروایی را منحصراً حق خاص خداوند میداند و خداست که فرمانرواست و حق تعیین فرمانروا دارد و هر حاکمی که از سوی خدا منصوب برای فرمانروایی نشود، حکومت او مشروعیت ندارد. این مشخص است و جای بحث نیست.
منتها همین حاکمی که مأذون از سوی خداست و مشروعیت او از سوی خدا تعیین شده، همین را باید مردم قدرت بدهند و سر کار بیاورند و انتخاب مردم است که حاکم مشروع را قدرت میدهد؛ لذا قدرت در نظام سیاسی اسلام، منبعاش با منبع مشروعیت از هم جداست. بر خلاف دیدگاه مکاتب سکولاریستی که مشروعیت و قدرت را در هم ادغام میکنند. بنابر مکتبهای سکولار هرکسی قدرت را به دست گرفت، مشروعیت هم دارد و براساس قاعده « الحق لمن غلب»، هرکسی به هر طریقی غلبه پیدا کند، حق با اوست. این دو نگاه است و کاملاً دو جریان سیاسی در جوامع را به دنبال داشته است. حتی در داخل تفکر اسلامی، این نگاه سکولاریستی وجود دارد. در داخل مکتب و تفکر اسلامی، جریانی وجود دارد که بههمین مسئله و نظریه اعتقاد دارد که « الحق لمن غلب»؛ هرکسی توانست، قدرت را به دست گیرد، حق با اوست. بنابر این طرز تفکر جباران و مستبدان ستمگری که توانستند، با فریبِ مردم یا اعمال زور قدرت را به دست گیرند، مشروعیت دارند؛ اما در مکتب اسلام این مسئله نیست، این حرف در مکتب اسلام حرف غلطی است. قرآن شدیداً تأکید بر این دارد که مردم در برابر انتخاب حاکمیت، مسئولیت دارند. مردم به کسی قدرت میدهند که سرنوشت آنها را معین کند. این قدرت را خدا به مردم داده است؛ ولی این قدرت را کجا باید مصرف کنند؟ مسلم است باید در جای خود بهکار گیرند. مانند آدمی که از نظر بدنی قوی است و باید قدرت خود را در جای خود بهکار بگیرد. باید توجه داشته باشیم که مشروعیت با قدرت دو چیز است.
مشارکت سیاسی و رفتار انتخاباتی
در رفتار اجتماعی، انتخاب یعنی اعمال قدرت بهوسیلۀ مردم جامعه با انتخاب خود قدرتی را که خدا به او داده است، بهکار میگیرد و آن را به کسی میدهد که او را انتخاب میکند. گاهی جامعه این قدرت را در اختیار حضرت علی(ع) قرار میدهد که اگر چنین عمل کرد، عمل درستی انجام داده؛ چراکه حضرت از سوی خدا منصوب شده است و حاکمیت ایشان مشروعیت دارد و گاهی همین قدرت را در اختیار یزید و مانند آن قرار میدهد.
در زمان امام حسن(ع) همه اتفاق نظر داشتند که ایشان مشروعیت برای حاکمیت دارد؛ ولی با استفاده از مکر، فریب و تطمیع رؤوس شیوخ آن وقت و تهدید، جامعه را وادار کردند، قدرت را در اختیار معاویه قرار دهد و بعد از۱۴۰۰ سال هنوز گرفتار رنج آن انتخاب بد هستیم.
از دیگر پیامد این رنج، خانه نشینی حاکمیت مشروع از سوی خدا و قرار گرفتن قدرت در اختیار افراد نامشروع بود. این کار را متأسفانه برخی از جوامع گذشته کردهاند و لذا نسبت به این انتخابِ بد مسئولند. خداوند متعال در قرآن میفرماید: ]احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ؛ مِن دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلیَ صِرَاطِ الجَحیم؛ وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ[؛ مَا لَکمُْ لَا تَنَاصَرُون»؛ مراد از «ما یعبدون من دون الله» فرمانروایان ستمگری است که این افراد، آنها را به فرمانروایی خویش برگزیدهاند؛ خطاب میرسد که آنها را متوقف کنید تا به این سؤال پاسخ دهند که چرا فرمانروایان صالح و مشروع را یاری نکردید؟!
این «احشروا» اشاره به جوامعی است که میآیند و حاکمان نامشروع را انتخاب میکنند و به آنها قدرت میدهند. بنابر قرائن زیاد، مراد از ما ]یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِاللَّهِ[؛ یعنی یطیعون؛ عبادت یعنی اطاعت. دستور میرسد ]وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ[ دستور داده میشود و از آنها پرسیده میشود: چرا حاکمان الهی را یاری نکردید؟ این حمایت، قدرت به حاکمان میدهد. اگر حاکم بر حقی باشد، مردم از او حمایت نکنند و انتخاب نکنند، به او قدرت ندهند، آنها هم به قدرت نمیرسند.
اگر جامعه انتخاب بد کند و قدرتی که در اختیار اوست و خدا این قدرت اختیار را به او داده، در انتخاب انسانهای غیرصالح قرار دهد، با این عمل، سبب آسیبهایی به جامعه میشود. این همان آتشی است که اگر جامعه با انتخاب بد خود، آن را بر افروخت، دودش به چشم خود جامعه خواهد رفت و سرانجام آن جامعه را خواهد سوزانید؛ لذا انتخاب تعیینکننده است؛ چراکه سرنوشت جامعهای را تعیین میکند. انتخاب کردن یعنی قدرت دادن به حاکم یعنی او را به حاکمیت رساندن. این الزاماً بهمعنای مشروع بودن حاکمیت او نیست؛ چون این بستگی دارد به اینکه مردم درست یا نادرست انتخاب کنند.
برای فهم این مسئله، بیان این مسئله مهم است که در فقه سیاسی بحث مفصلی داریم که آیا مشروعیت، قبل یا بعد الانسان است. آنچه را که مشروع است، انسان باید انتخاب کند که مشروعیتش قبل از انتخاب معین شده است؛ یعنی از منبعی مافوق انسان. عقل و شرع بهصورت قطعی اثبات میکند که قبل الانسان است؛ لذا انسان قبل آنچه را که مشروع میباشد، باید انتخاب کند. بههمین دلیل مسئولیت به وجود میآید؛ لذا میگوییم: انسان مسئول است. مسئول این است که انتخاب درست انجام دهد؛ یعنی معیارهای درست انتخاب، وجود دارد و انسان مسئول است تا براساس معیارهای قبل انسانی، درست انتخاب کند.
در مکاتب اومانیستی و همه مکاتبی که از اومانیسم ریشه میگیرند، مسئله عکس است. این انسان است که هرچه را انتخاب کند، آن مشروع میشود. مشروعیت بعد الانسان است. این منطق، همه ظلمها و جنایتها را توجیه میکند. استبداد از همین طریق توجیه میشود. مستبدان میگویند: آنچه را میگوییم و عمل میکنیم، حق و بهترین است. قرآن کریم، به این منطق از قول فرعون اشاره میکند: ]قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِیکُمْ إِلَّا مَا أَرَی وَمَا أَهْدِیکُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشَادِ[؛ فرعون گفت: آنچه را به شما میگویم، رأی و نظر من است و هر آنچه میگویم، جز هدایت شما به راه درست نیست».
یعنی آنچه را من میگویم، چون من گفتهام، خوب است؛ نه آنچه را که خوب است، من باید انجام دهم و بگویم. این همان منطق سکولاریستی است و متأسفانه در کشور ما هم، ترویج شده و انسان هم متحیر میشود که انسانهای مدعی فکر از این نوع نگاه تبعیت میکنند با اینکه بطلانش از نظر عقلی و شرعی معلوم است؛ ما از نظر شرع میگوییم: خدا عین حق و منبع اصلی حقانیت است که قبل از انسان وجود داشته و علت آفرینش انسان است؛ پس حقانیت و مشروعیت قبل از انسان است و منبع اصلی آن خداوند است و اوست که باید به هر کار و رفتاری مشروعیت بدهد. برای همین، این انسان در برابر خدا مسئول است؛ یعنی در برابر حق و مشروعیت و آنچه درست است که همانا فرمان و قانون خداست که معیار مشروعیت است، مسئول است.