زمینههای فرهنگی و اجتماعی فتنه از دیدگاه امام علی(ع)
زمینهها و عوامل پیدایش فتنه، در بخش فرهنگی و اجتماعی، دارای شاخصههایی هستند که عبارتند از: غرور و شهوتها، فقر و ثروتپرستی، پیروزی و شکست، سادهاندیشی و هوسبازی، گروهگرایی و تعصبهای جاهلانه، تبعیض، معاشرتهای ناسالم، تحمیل افکار و عقاید.
غرور و شهوتها
مهمترین زمینههای ایجاد فساد و فتنه، غرور نابخردانه و غرق شدن در شهوتهاست. غرور برخاسته از شهوت، انسان را به بیراهه و ابتذال و پستی میکشاند؛ او را از درون، تهی میسازد و به گردنکشی و طغیان وامیدارد. چنین شهوتی سبب میشود، آدمی، بیباکانه پرده عصمت خویش را بدرد و غفلتزده، گناه کند.
امام علی(ع) در خطبه معروف به «غرّاء»، هنگام معرفی صفات انسان، در این باره میفرماید: ... ولی همین که قامتش اعتدال یافت و قد برافراشت، با استکبار، از اطاعت سرباز زد و با گستاخی به بیراهه گرایید؛ درحالیکه همواره از چاه هوسها، دلو خویش پر میکرد و تمامی کوشش خود را وقف آبیاری خویشتن میساخت. او در امواجی از لذتهای سطحی و انگیزههای نسنجیده و هوسآلود خود به سر میبرد، بیآنکه در اندیشه مصیبتی، یا نگران هیچ رویداد ترسآوری باشد. سرانجام در فتنهاش فریبزده مُرد؛ درحالیکه زندگی کوتاهش در لغزشها و خطاها سپری شده و از هیچ پاداشی نصیبی نبرده و هیچ فریضهای را بجا نیاورده است.1
گاهی نام نیک و سابقه درخشان افراد، عامل غرور و کبرشان میشود. اینان که ایمانشان سست است، هنگام فتنه، دستمایه فریب فتنهجویان میگردند.
امیرالمؤمنین، علی(ع) درباره اینان میفرماید: بسا کسان که نکوحالیشان دام بلاست؛ خطاپوشیشان موجب غرور است و حسن شهرت و خوشنامیشان، سبب غلتیدن به دام فتنه است؛ مباش در میان آزمونهای الهی، هیچ آزمونی همانند مهلت دادن به چنین کسانی نیست.2
فقر، ویرانگر آبادی ایمان و ثروتپرستی، منهدمکننده عمارت تقواست و هر دو بستری مناسب برای رشد فتنهها و بهرهگیری فتنهگران هستند.
فقر، میراننده قوای انسانی آدمی است. روحیه نومیدی را در جامعه میپراکند و امید و نشاط اجتماعی را پژمرده میکند. انسان را به رویارویی با همه چیز و همه کس میکشاند و در نهایت، به فتنهای فراگیر تبدیل میشود. از آن سو، ثروتاندوزی بیحد و از راه ناحق و حرص ورزیدن، ارزشهای درونی انسان را افسرده میکند و همه چیز را در شعاع خوی خودخواهی و ثروتپرستی نابود میسازد. ثروت نامشروع، آدمی را به قد برافراشتن در برابر حق و غرور جاهلانه در برابر معبود سوق میدهد. وی بهگمان اینکه با ثروت میتواند، همگان را در اختیار گیرد، به پیش میرود. هیچکس جز خود را نمیبیند و به هیچچیز، غیر از تعلقات خود نمیاندیشد.
در کلام امام علی(ع)، فقر و ثروتی که آدمی را از خداشناسی باز دارد، لبههای پرتگاهی است که سقوط از آنها، مرگ و نیستی را به دنبال دارد. این دو، زمین آمادهای هستند که بذر فتنه را بارور میسازند. حضرت علی(ع) میفرماید: «هر که در آن دنیا توانگر بشود، به دام فتنه درافتد و هر که تهیدست گردد، اندوهگین شود».(نهجالبلاغه، خطبه 82، ص 128)
در سخنی دیگر میفرماید: «با بینیازی سست میشود و به دام فتنه فرو میغلتد و تنگدستی او را به سستی و نومیدی میکشاند».(همان، کلمات قصار 150، ص 662)
تلاش و فعالیتی همواره با کامیابی یا ناکامی همراه بوده که هر دو، زمینه مناسبی برای بروز فتنههاست. آنان که از شکست، درس میآموزند و از این آزمون سرافراز بیرون میآیند، قهرمانان این عرصهاند. آنان که هنگام کامیابی، ادبِ پیروزی نگه دارند و پیروزی، فریبشان ندهد و گمان نبرند که همه چیز در سیطره آنهاست، از فرو افتادن در چاه عمیق فتنهها در امانند.
آنان که هنگام شکست، خود را نبازند و شکست و ناکامی را نخستین پله نردبان پیروزی بدانند، با امید به آینده، به سوی مقصود حرکت میکنند. شکست برای آنان تجربهای جدید است، نه آخرین مرحله زندگی. ناکامی، آنان را به ایستادن در برابر اجتماع یا کنارهگیری از عرصه مبارزه و زندگی نمیکشاند. اینان انجام وظیفه الهی خویش را هدف میدانند و جز بدان نمیاندیشند. امام علی(ع) به زیبایی، این مفاهیم را بیان میکند و مردم را چنین زنهار میدهد:
«و اینک بیتردید، آشوبی سهمگین که افسارگسیختگی و بیبند و باری، نشانه آن است، تهدیدتان میکند و در کارِ فرود آمدن است. هرگز مباد که شما را اوضاعی بفریبد که مغروران تاریخ را فریفت؛ زیرا آن اوضاع، سایهای گذرا بیش نیست و دیری نمیپاید».(همان، خطبه 88، ص 178)
ایشان هنگام حرکت به سوی صفین، این چنین به درگاه خداوند دعا میکند:
«خداوندا! اگر بر دشمنان، پیروزمان داشتی، از هر تجاوزی دورمان بدار و در رعایت حق، پایداریمان بخش و اگر آنان را بر ما چیره گرداندی، شهادت را روزیمان کن و از فروغلتیدن در فتنه مصونمان دار».(همان، خطبه 171، ص 324)
از دیگر زمینههای بروز فتنه، سادهاندیشی و هوسبازی مردم و حاکمان است. کسانی که تنها به ظاهر زیبای فتنهها یا فتنهجویان مینگرند و تحقیق و بررسی عالمانه نمیکنند، با اشتیاق به سوی فتنهها میدوند و از قدرت اندیشه خویش بهرهای نبردهاند.
هوسبازی نیز از آفتهای حیات اجتماعی است. هوسبازان همیشه چشمهایشان به سوی دیگران است؛ دنیا را آرمان خویش میدانند و همه چیز را در آن خلاصه میکنند؛ پیوسته در پی لذتهای مادیاند و لذت ترک لذت را هیچگاه نمیچشند؛ دین را به بازی میگیرند و به فتنهافروزی مشغول میشوند. آری، سادهاندیشان، از تحلیل و تفکیک مسائل سیاسی و اجتماعی و تجزیه و ترکیب آنها عاجزند. اصلیترین ارکان فتنه را اینان تشکیل میدهند و عصاکش فتنهجویانند. هوسبازان که در دنیا غرق شدهاند، جز به خود و تعلقات دنیوی خویش نمیاندیشند و برای رسیدن به هوسهایشان، حاضرند هر اقدامی بکنند و در باتلاق فتنه فرو روند.
امام علی(ع) درباره این دو گروه میفرماید: «همانا که در پیشگاه خداوند، دو کس، خشمانگیزترین آفریدگانند. یکی آنکه خداوندش [او را] به خویشتن خود وانهاده است؛ [چنین کسی] از خط تعادل بیرون افتاده و به سخنان بدعتآمیز و دعوتهای گمراه کننده، با اشتیاق فراوان دل بسته است. چنین کسی شیفتگانش را فتنهای است؛ زیرا از خط روشن پیشینیان خویش منحرف شده است و گمراهکننده کسانی است که در زندگی یا پس از مرگ وی) از او پیروی کنند. او، هم بار خطای دیگران را به دوش میکشد و هم گروگان خطای خویش است.
دومی جهل گردآورندهای است که در میان تودههای ناآگاه، برای خود پایگاهی ساخته است، در امواج فتنهها جولان میدهد و از راز صلح بهکلی بیخبر است. ناآگاهانِ مردمنما، او را دانشمندش مینامند؛ درحالیکه از هر علمی تهی است».( همان، خطبه 17، ص88)
در جامعهای که گروهزدگی و تعصب بر آن حاکم است، گوهر ارزنده دانایی و دُرّ درخشنده حقیقت و معرفت را ارزشی نیست. کرامت و آزادگی انسانها، لگدکوب نادانیها و تعصبات کورکورانه و تقلیدی خواهد شد. انسانهایی چشم و گوش بسته، عنان خویش را در دست بزرگانی قرار میدهند که خود در گرداب فتنهها فرو رفتهاند. اینان راه فکر و عقل و تدبیر را بستهاند و در حصار بلند نادانی اسیرند. آغشته غفلتند و حقایق را نمیبینند و یا بدان مینگرند؛ اما چشم بر آن میبندند. این چنین، در جهل مرکب غوطه میخورند و پدیدآورنده فتنههایی در همآمیخته میشوند.
امام علی(ع)خطاب به مردم میگوید: «هان، زنهار زنهار! از فرمانبری از بزرگان و مهترانتان که بهحسب خویش کبر میورزند و بر پایه پیوند خونشان برتری میفروشند و بر آنند که دامان پروردگارشان را لکههای ننگ باشند. نیکیهای خدا را درباره خود منکر می-شوند؛ انکاری از سر ستیز با فرمان او و انحصارطلبی در نعمتهایش. آری! اینان تعصب را استوانه، هر فتنه و آشوبی را تکیهگاه اصلی و جاهلیت را شمشیرهایی آختهاند».(همان، خطبه 192، ص 626)
در سیره و سخن معصومان(ع) همواره بر عدالت و مبارزه با تبعیض در همه ابعاد تأکید شده است. اگر حکومت حاکمان بر پایه تبعیض باشد، قوام جامعه متزلزل میشود و به انحطاط میگراید. تبعیض، گسست اجتماعی و شکاف طبقاتی را دامن میزند، میان مردم و حاکمان فاصله میافکند و بذر نفاق و سوءظن را در قشرهای گوناگون جامعه میپراکند؛ سپس به فتنهای خانمانسوز تبدیل میگردد.
از اینرو، علی(ع) با برادرش همانگونه رفتار میکند که با دیگران. به منسوبین خویش آنسان مینگرد که به دیگر مردمان. بر والیان، در رعایت حقوق بیتالمال سخت میگیرد و به استاندار خود چنین مینویسد: «حق را در هرجا و در مورد هرکس از خاصان و نزدیکان که لازم آمد، اجرا کن و در این راه، با امید به بازده نیکویش پای بفشار. هرگاه حق، خویشان و نورچشمهایت را بیازارد، در برابر سنگینی خاصی که این امر بر تو دارد، به فرجامش بیندیش که بسی ستایشانگیز است».(همان، نامه 53، ص 974)
رفاقتها، معاشرتها و دوستیهای ناسالم و همراه با فساد، از زمینههای اجتماعی فتنه هستند. دوستیهایی که نه بر اساس ایمان و عقل و علم؛ که بر پایه هوسهای زودگذر و درکهای ناقص شکل مییابند، آدمی را از مسیر صلاح منحرف میکنند و به جاده فساد و بیراهه فتنهها میکشانند.
از این رو، امام علی(ع) از نشست و برخاستهای بیجا و گردآمدنهای بیهدف نهی میکند و میفرماید: «همنشینی با مردم هواپرست ایمان را از خاطرهها به دست فراموشی میسپرد و سبب حضور شیاطین میشود».(همان، خطبه 86)
حق هیچگاه نمیتواند با زور و فشار بر دیگران، مقبولیت یابد. تحمیل، دیگران را به واکنش وامیدارد و اثر مطلوب خویش را، هرچند حق باشد، از دست میدهد.
اسلام که بر اساس منطق، اعتدال، ایمان و تفکر بنا نهاده شده است، اختیار خدادادی انسانها را به رسمیت میشناسد و همچنان که برای آنها قوانینی تعیین کرده، آزادیهایی نیز، در محدوده عمل عطا کرده است. این مکتب الهی، حق تعیین سرنوشت را برای آدمی محفوظ نگاه داشته است. برای نمونه میبینیم که پیشوای حقمداران جهان، علی(ع) درباره نماز جماعت چنین سفارش میکند: «و در نماز جماعت، خود را با کمتوانترین افراد، هماهنگ کنید و خود، کارگردان فتنهها نباشید».(همان، نامه 52)
منبع: مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهلالبیت(ع)
..............................................
1. فرهنگ آفتاب، ج 7، ص 3788؛
2. نهجالبلاغه، کلمات قصار 116، 260.