علوم انسانی اسلامی در مواجهه با چالشهای علوم سکولار و الحاد جدید چگونه میتواند پاسخگوی نیازهای جامعه امروز باشد؟
گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین
علوم انسانی اسلامی، نهتنها با علوم غربی در تعارض نیست؛ بلکه میتواند با آنها تعامل مثبت داشته و حتی به غنای آنها کمک کند. برای پیشرفت این حوزه، نیاز به تولید معرفت، تحقیقات بیشتر و همفکری بین اندیشمندان اسلامی و علمی است. کتابهایی مانند «بنیادهای علوم انسانی اسلامی» و «الحاد تکاملی و خداباوری»، میتوانند بهعنوان منابع معتبر در این زمینه مورد استفاده قرار گیرند و به درک بهتر مسائل مربوط به علوم انسانی اسلامی و الحاد جدید کمک کنند.
حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین مدیر گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در گفتوگویی با روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به این سؤال پاسخ گفته است که حاصل این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
□ آیا علوم انسانی اسلامی میتواند پاسخگوی نیازهای جامعه امروز باشد؟
علوم انسانی اسلامی باید به رشد و غنای خوبی برسد. این مقداری که ما توانستیم از اسلام استفاده کنیم، توانسته خدمات ارزشمندی داشته باشد؛ بهعنوان مثال، اندیشه ولایت فقیه، یک نظریه سیاسی در کنار دیگر نظریههای سیاسی که در دنیا وجود دارد، است. ولایت فقیه یا بهتعبیری که مقام معظم رهبری بهکار بردهاند، مردمسالاری دینی، یک نظریه سیاسی است؛ یعنی یک بخشی از همین حوزه علوم انسانی است. این نظریه الآن جواب داده و در کنار نظریههای رقیبی که در دنیای امروز در غرب و آن طرف عالم فعال هستند، توانسته بهخوبی پاسخ بدهد، ارزشهای خودش را بیاورد و جایگاه مناسبی پیدا کند. امروزه ما میتوانیم به این ببالیم و نشان بدهیم که این الگو به بهترین شکل توانسته، بین دین و دنیای انسان ارتباط برقرار کند و تعارض و چالش را از بین ببرد و بسیاری از ارزشهای مهمی را که بشر امروز به آن نیاز دارد، در خودش جای دهد، بر اساس آن نظامسازی کند و آنها را در خودش پیاده کند. زمینههای دیگری هم وجود دارد که باید بسیار در این زمینه کار شود. متأسفانه بدنه جامعه علمی ما، آنطور که شایسته و بایسته است، این مسأله را درک نکرده و با آن همراهی نکرده است؛ البته بعضی نهادهای علمی زحمات زیاد و ارزشمندی کشیدهاند و بعضی شخصیتها وارد قضیه شدهاند. الآن در این زمینهها نزدیک به ۲۰۰ کتاب تولید شده است؛ ولی این در برابر آن عقبماندگیای که داریم، بسیار بسیار اندک است. نیازهای گستردهای داریم و بدنه عظیم علمی کشور ما، نزدیک به ۲۰۰ هزار عضو هیأت علمی است که بخش زیادی از آنها در فضای علوم انسانی کار میکنند. در نسبت با چنین پیکره بزرگی، آنچه انجامشده کافی نیست. بدنه علمی کشور باید بهتر و بهتر این مسأله را بفهمد و درک کند.
چون با بسیاری از اساتید دانشگاه هم، وقتی صحبت میکنیم، تصورات بسیار ابتدایی از علوم انسانی اسلامی دارند. فکر میکنند، اولاً ما دیگر با علوم غربی کار نداشته باشیم و ثانیاً فقط برویم کتاب روایت و آیات را باز کنیم و تجربه را هم کنار بگذاریم. این برداشتهای غلط و دور از واقعیت باعث شده که جامعه علمی با این مسأله ارتباط برقرار نکند و آن کاری که باید صورت بگیرد، انجام نشود. اگر جامعه علمی این مسأله را درست درک کند و خوب با آن ارتباط برقرار کند، ما میتوانیم تحول بسیار عمیق و گستردهای را در آینده نزدیک داشته باشیم و امیدواریم، این اتفاق بیفتد.
□ الحاد جدید چه ویژگیهایی دارد و چگونه از علم، بهویژه نظریه تکامل، برای توجیه دیدگاههای خود استفاده میکند؟
الحاد جدید چند ویژگی دارد. من در کتاب الحاد جدید، ۹ ویژگی را برای آن برشمردهام؛ چندتا از این ویژگیها که خیلی اهمیت دارد، عبارتند از:
1. دینستیزی شدید
الحاد جدید بسیار دینستیز است. جریانهای الحادی دیگری هم هست که از نظر تعداد پیروان، بیشتر از این جریانند. الحاد جدید یک اقلیت بسیار محدود بهلحاظ عددی در میان ملحدان است؛ اما بسیار فعال و پرجنبوجوش و جنجالی است. این جریان بهشدت دینستیز است؛ درحالیکه خیلی از ملحدان اینگونه نیستند. جریانهایی داریم بهنام الحاد شعائری یا ریچوالیستیک که در مراسمات دینی هم شرکت میکنند و این را بهلحاظ روانی و همبستگی اجتماعی مفید میدانند؛ اما الحاد جدید اینگونه نیست و بسیار دینستیز است.
2. نفرتپراکنی
این جریان دینستیز بهلحاظ روشی، بسیار نفرتپراکنی میکند. ممکن است کسی با دین مخالف باشد و مثلاً بگوید: من نقدهای علمی و حرف برای گفتن دارم؛ اما از شگردهای روانی و عاطفی استفاده نکند و صرفاً بحث معرفتی کند؛ اما جریان الحاد جدید، اینگونه نیست و بسیار نفرتپراکنی کرده و سعی میکند، چهره دین و دینداران را بهشدت منفور جلوه دهد.
3. ادعای علمیبودن
این جریان ادعای فلسفهگریزی و علمیبودن دارد. این فلسفهگریزی در واقع یک شعار است؛ اما عملاً خیلی جاها از مبانی فلسفی استفاده کرده و سعی میکنند، آن را مطرح نکنند یا خودشان هم متوجه نیستند؛ ولی به هر جهت ادعای علمیبودن دارند و خودشان را نماینده علم و علم را جهتدهنده به سوی الحاد میدانند؛ گویی یکی از کارکردهای علم از نظر آنها، این است که حقایق دینی را زیر سؤال ببرد.
4. تکیه افراطی بر نظریه تکامل
جریان الحاد جدید بیشتر سعی میکند که در علم، به نظریه تکامل داروین تکیه کند. داوکینز خیلی اصرار دارد که داروین هم ملحد بوده و نظریهاش جایی برای خدا باقی نگذاشته؛ درحالیکه واقعیت اساساً اینگونه نبوده و نیست. داروین از اینکه به او بگویند ملحد، بهشدت پرهیز داشت و در اواخر عمرش هم، یک ندانمگرا شده و این را خودش تصریح کرد و همچنان تصریح میکرد که نظریهاش با خداباوری کاملاً سازگار است؛ اما اینها سعی میکنند که از این نظریه، استفاده الحادی کنند و برای این هدف، ناچارند دستکاریهایی بکنند و مبالغههای عجیب و غریبی در این نظریه بکنند؛ مثل اینکه داوکینز اصل انتخاب طبیعی را چیستان هستی میخواند. جالب این است که بسیاری از دانشمندانی که خداباور نیستند، ولی کار علمی میکنند و وزن علمیشان بسیار بالاتر از اینهاست، بهشدت به این ادعاهای غیرعلمی معترضند که بهصراحت میگویند: این حرفهایی که شما میزنید، برخلاف واقعیت است و هیچ پایه علمی ندارد.
□ آیا الحاد جدید توانسته است تفسیری جامع و منطقی از جهان ارائه دهد؟
نهتنها الحاد جدید نتوانسته، چنین کاری را بکند؛ بلکه هرگز نخواهد توانست. چرا؟ بهدلیل همان چیزی که نقطه قوت و اتکای انحصاری خود معرفی میکنند. آنها ادعا دارند که علمبنیاد هستند. این در حالی است که علم هیچگاه نمیتواند یک نگاه هستیشناختی جامع و بهتعبیری یک جهانبینی ارائه بدهد. علم فراتر از پدیدههای فیزیکی و روابط فیمابین آنها را برای ما توضیح نمیدهد. علم تنها میتواند پدیدههای طبیعی را برای ما توضیح دهد؛ اما کرانههای غایی و جامع و مسائل حوزه جهانبینی از دسترس علم خارج است. علیالاصول، علم به اینها نمیتواند بپردازد؛ نه ابزارش را دارد، نه منطقش را دارد و نه ادعایش را دارد؛ بنابراین، اینها هرگز نمیتوانند این کار را بکنند؛ بهخصوص این، بههیچوجه با ادعای علمیبودن جور درنمیآید.
□ به نظر شما، چرا الحاد جدید در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است؟
علت این است که اینها در شرایط خاصی، ناگهان یک حرکت سنگین و گستردهای را در سطح جهانی آغاز کردند. یعنی بعد از انفجار برجهای دوقلوی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، از موقعیت استفاده کردند و بعید نیست که از قبل برنامهریزی شده باشد. در موقعیتی که با تبلیغات امپراتوری رسانهای، آن کار بهنام دین انجام گرفت (طبق تبلیغاتی که البته خود غربیها کردند؛ والاّ هیچ ربطی هم نه به دین دارد و نه به اسلام)، آنها سوءاستفاده کرده و با شعار الحاد اعلام موجودیت کردند، میتینگها شکل دادند، سپس هزینههای بسیار زیادی کردند، در ابعاد مختلف آثاری تولید و بهصورت گسترده به زبانهای مختلف ترجمه کردند، فضای مجازی را با آثاری در مقابله با دین، پر کردند و یک دفعه وضعیت جدیدی را در دنیای ما به نمایش درآوردند که طبیعتاً حساسیتهایی را هم برانگیخت.
□ گروه منطق فهم دین چه نقشی در تهیه و نگارش این دو کتاب داشته است؟
کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی از دیدگاه آیتالله جوادی آملی» تحقیقی است که در گروه منطق فهم دین تعریف شد و فاضل اندیشمند جناب حجتالاسلام سوادی تقبل کردند که این پروژه را به انجام برساند. قبل از آن هم، ایشان کارهای دیگری در این زمینه انجام داده بود و رساله علمی خود را در این زمینه نوشته بود. این طرح با نگاه دیگری و در سطح وسیعتر و عمیقتری به این مسأله پرداخت و ایشان این کار را در گروه انجام داد. طبیعتاً طرح مسألهاش، هدایتش و مراحل مختلفی که کار را بهلحاظ علمی به سامان رساند، با محوریت جناب حجتالاسلام سوادی انجام شد. کتاب «الحاد تکاملی و خداباوری» که اثر جناب حجتالاسلام قلیزاده است. ایشان هم رساله دکتری خودشان را در این زمینه در دانشگاه معارف به ثمر رسانده بود. کار ایشان در این زمینه ملاحظه شد که اثر ارزشمند و خوبی بود. درعین حال طبق روالی که بهطور معمول در گروه هست، وقتی کاری بهعنوان رساله علمی انجام شده، طبیعتاً تغییراتی متناسب با انتظارات گروه و سطح مخاطبانش از نویسنده خواسته میشود و حداقل ۳۰ درصد تغییرات صورت می-گیرد و اثر، هویت جدیدی پیدا میکند. پیشنهادهایی در شورای علمی گروه منطق فهم دین در این زمینه مطرح شد، ارزیابان، کار را بهصورت تفصیلی ملاحظه و پیشنهادهایی مطرح کردند و جناب حجتالاسلام قلیزاده نیز زحمت کشید و اثر را بازبینی و اصلاحات درخواستی را انجام داد. سپس مراحل بعدی طی شد تا اینکه اثر برای چاپ آماده شد و امیدوارم انشاءالله بهزودی منتشر شود.
□ نقاط قوت و ضعف علوم انسانی سکولار در کتاب «بنیادهای علوم انسانی اسلامی» چگونه بررسی شده است؟
این کتاب جنبه اثباتی دارد؛ یعنی اصالتاً در صدد تأسیس است، نه نقد. پس اگر نقدی هم بر علوم انسانی سکولار داشته باشد، این جنبه اصلی و اساسی کار نیست. در لابهلای مطالب ممکن است، نقدهایی وجود داشته باشد؛ ولی کار اساسیاش نیست که بخواهد بهعنوان یک محور اصلی و جدی به نقد علوم انسانی سکولار و بررسی قوتها و ضعفهایش بپردازد. تحقیق در صدد تأسیس است؛ یعنی اگر بخواهیم علوم انسانی اسلامی داشته باشیم، بر چه چیزی استوار است، چه زیرساختها و چه منطقی دارد و چگونه میتواند سامان بپذیرد. این هدف اصلی کتاب است. نقد در این کتاب یک امر جانبی و ثانویه است که در خلال مطالب ممکن است، گوشه و کنار و لابهلای مطالب مطرح شده باشد.
□ آیا کتاب «الحاد تکاملی و خداباوری» توانسته است، بهطور قانعکنندهای به اشکالات الحاد جدید پاسخ دهد؟
این کتاب نقطه کانونیاش تقابل دو اندیشمند است: یک دانشمند ملحد، ریچارد داوکینز و یک اندیشمند خداباور، آلیستر مکگراث. در این کتاب بهخوبی به این مسأله پرداخته شده است. آنجاهایی که در واقع هم ضعفهای دیدگاه داوکینز و جریان الحاد بهخوبی در لابهلای مطالب آشکار میشود، پاسخهای خوبی که آقای مکگراث دارد، آورده و بازتاب داده شده است. آنجایی که مکگراث در واقع خیلی عرفی بخواهیم بگوییم، کم آورده و نتوانسته، پاسخ قوی و درخوری ارائه کند که این به وجهی، به ضعف فلسفی و ضعف الهیات مسیحی بازگشت میکند، جناب حجتالاسلام قلیزاده توانسته، با استفاده از ظرفیت اندیشه اسلامی، آن ضعف را جبران کند؛ یعنی نشان دهد، این ضعف در کلام آقای مکگراث وجود دارد و از منظر حکمت و اندیشه اسلامی چگونه قابل جبران است.
□ چه نقدهایی به دیدگاههای علوم انسانی سکولار و الحاد جدید وارد است و آیا این نقدها در کتابها بهطور جامع مطرح شدهاند؟
نقدهای علوم انسانی سکولار گسترده است و ابعاد وسیعی دارد و در آثار مختلفی بررسی شده است. کتابی را جناب آقای قلیزاده -که رساله ارشد ایشان در دانشگاه ادیان بوده- به ثمر رساندهاند که بیشتر نگاهش نقد است. در آن کتاب، ۲۳ محور بررسی شده که در مقام پاسخ به اشکالاتی که برای علوم انسانی اسلامی مطرح میشود و در خلال این نقدهای علوم انسانی موجود مطرح شده است. من اینجا اگر بخواهم خیلی اجمالی عرض کنم، علوم انسانی موجود بهلحاظ بنیادهای انسانشناختی، جهانشناختی، ارزششناختی و… بر بنیاد کجی استوار است و بشر را به بیراهه میبرد. بله ممکن است در اقتصادش بتواند رفاه پدید بیاورد و یا بعضی زمینههای دیگرش بتواند در عرصه نیازهای مادی مسائل را به دنبال بیاورد؛ اما آسیبهایی هم دارد. آسیبهایی به ابعاد دیگر وجودی انسان وارد میکند. این علوم انسانی، تمدن کاملاً مادی میسازد که نتیجه آن، دوری و بهاندادن بهصورت اصیل و اساسی به حقایق وجودی انسان و ارزشهای عالی انسانی است. انسان این علوم همان چیزی است که منسوب به هابز است؛ یعنی گرگ انسان است. تمدنی میسازد که در آن انسان، گرگ انسان است. تمدنی میسازد که با هواپیمای مدرن در بلندای آسمان، ماسکدزدی صورت میگیرد. علم و صنعت و تکنولوژیاش در خدمت انسان قدرتطلبِ تکاثرگرایِ فزونیخواه و سیرنشدنیای میشود که برای دسترسی به قدرت و ثروت بیشتر، حاضر است میلیونها انسان را به کام مرگ بکشد و نابود کند. این چیزی است که میبینیم دنیای امروز درست کرده است. این علوم انسانی، تمدنی میسازد خونینپنجه که در آن، نهادهای حقوق بشری و … همه در خدمت انسان تکاثرگرایِ قدرتطلبِ خونینپنجه است و چیز دیگری ندارد. امروزه بهخوبی مشکلاتی که این علوم انسانی در دنیای جدید فراهم کرده، علم و تکنولوژی را هم در خدمت همین هواخواهیهای فزونطلب و همین گرگ انسان قرار داده و واقعاً بشریت را به نابودی میکشاند، برملا شده است. تا بشر برنگردد به یکسری بنیادهای اصولیتر، استوارتر و علومی را تولید نکند که در آن، همه ابعاد وجودی انسان و همه ابعاد وجودی هستی و نظام هستی و قوانین و سنتهای الهی حاکم بر آن لحاظ نشده باشد، جهان روی خوش نخواهد دید و این، درواقع علوم انسانی دینبنیاد را ایجاب میکند. الحاد جدید هم، پیشتاز در این است که آنچه علوم انسانی سکولار میگویند، تعمیق ببخشد و برایش بنیادهای طبیعی درست کند و سنگبنایش و زیربنایش را بهصورت فیزیکالیستی و طبیعتگرایانه و الحادی بچیند. همه اینها تیغی هستند که درواقع، گلوی انسانیت را میبرد و آسیبهای جدی به بشر امروز وارد میکند. امیدواریم که اندیشمندان و متفکران بیش از پیش، خطرات اینها را متوجه شوند، دقت کنند و در موردش، گامهای اصلاحی را با عمق معرفتی قویتری بردارند.
□ به نظر شما، آیا علم و دین در تعارض با یکدیگر هستند یا میتوانند، همزیستی مسالمتآمیزی داشته باشند؟
علم و دین نهتنها در تعارض نیستند؛ بلکه میتوانند همزیستی مسالمتآمیزی داشته باشند. درواقع، رابطه علم و دین بسیار عمیقتر از این حرفهاست. علم و دین میتوانند تعامل پویای بسیار عمیق و گستردهای داشته باشند و اتفاقاً این تعامل، از نیازهای جدی بشر امروز است. فقط هم علوم انسانی نیستند؛ حتی در حوزه علوم طبیعی، علوم پایه، علوم شناختی و در همه اینها، علم و دین میتوانند تعامل مثبت داشته باشند. زمینههای بسیار خوبی در این زمینه وجود دارد و علم و دین، میتوانند دو یار قوی برای همدیگر باشند و این تعامل، برای هر دو مفید است.
□ دیدگاه آیتالله جوادی آملی درباره تعارض علم و دین چیست و چگونه به این موضوع پاسخ داده است؟
این مسأله بحث طویل و گستردهای دارد. اگر بخواهم خیلی خلاصه و لبّ فرمایش ایشان را عرض کنم، اصلاً علم و دین در نگاه ایشان یکیاند. دو چیز نیستند تا بگوییم تعارض دارند. حتی تعاملی که بنده عرض کردم، دیدگاه ایشان از این هم بالاتر است؛ چون تعامل، یعنی اینها را دو چیز میبینیم که میتوانند به کمک هم بشتابند؛ اما آیتالله جوادی آملی با مبانیای که مطرح میکنند، به وحدت و یگانگی میرسند. اصلاً علم و دین مثل این است که بگویید علم و علم یا بگویید دین و دین؛ درواقع نوعی همانگویی است که دو وجه و دو روی یک سکه را بازمیتاباند. اینها یک چیزند و بهتعبیر دیگری میتوانیم بگوییم علم جزئی از دین است. به هر جهت نظر ایشان، یک نظر خاصی است و مبانی خاصی هم دارد و فهم نظر ایشان بسیار مهم است.
□ آیا نظریههای مطرحشده در این کتابها، میتواند پلی میان علم و دین ایجاد کند؟
در دیدگاه آیتالله جوادی آملی اصلاً نیاز به پل ندارد. وقتی یگانگی و وحدت شد، دیگر بین چیزی و خودش نیازی به پلزدن نیست. تنگاتنگی و ارتباط این دو، بسیار عمیقتر، جدیتر و فنیتر از این است که بگوییم بینشان پل بزنیم. اما در رابطه با کتاب جناب حجتالاسلام قلیزاده، گفتنی است که بله آن کتاب پل زده است. آقای داوکینز تمام تلاشش این است که نشان دهد، بین علم و دین تعارض هست و در بخشی از مسأله به همین بحث پرداخته و اینها را پاسخ داده و اینها بهخوبی در کتاب تبیین شده و میتواند ارتباط مثبتی بین علم و دین برقرار کند.
□ ساختار این دو کتاب چگونه طراحی شده و هر فصل، چه موضوعاتی را پوشش میدهد؟
کتاب جناب حجتالاسلام سوادی، زیرساختهای معرفتی علوم انسانی اسلامی را تشکیل میدهد و فصولش متناسب با آن مبانی ساماندهی شده است. یک فصل، بنیادهای معرفتشناختی علوم انسانی اسلامی را مطرح میکند و روشن میکند که منابع معرفتیاش چیست. یک فصل، بنیادهای هستیشناختی را مطرح میکند و اینکه علوم انسانی اسلامی، با چه نگاهی به نظام هستی شکل میگیرد. یک بخش آن، بنیادهای انسانشناختی را شامل میشود و مستقیمترین ارتباط را با علوم انسانی اسلامی، این بخش دارد؛ چون تمام علوم انسانی، مربوط به مسائل توصیفی و هنجاری در باب انسان، فعالیتها و امور مربوط به انسان است. پس اینکه حقیقت انسان چیست، ابعاد و سطوح و لایههای وجودی و نیازها و توانشها و … مباحث بسیار گستردهای دارد که این فصل شامل آن میشود. بحثهای جامعهشناختی یک محور از مباحث اثر را شامل میشود و بنیادها و زیرساختهای جامعهشناختی علوم انسانی اسلامی را بحث میکند. زیرساختهای مربوط به حوزه فلسفه تاریخ، ارزششناسی یا فلسفه ارزش و بعد از همه اینها که سپری شد، میرسد به مبانی روششناختی؛ بهخصوص تا ما به روش نرسیم، نمیتوانیم علوم انسانی تولید کنیم؛ لذا بنیادهای روششناختی را هم در فصلی مورد بررسی قرار میدهد. همه آنچه که بهلحاظ تئوریک و زیربنایی برای ساخت علوم انسانی اسلامی لازم است، در این فصول بررسی میشود. کتاب جناب حجتالاسلام قلیزاده نیز فصول مختلفی دارد. علاوه بر اصول مقدماتی، سه بخش هست که نقش کلیدی را دنبال میکند. یک بخش بحث رابطه علم و دین است که در آن، یک فصلی دیدگاه داوکینز و ایراداتی که در این حوزه آورده، مطرح میشود. در فصل دیگری دیدگاه آقای مکگراث را در نقد داوکینز معرفی میکند و توضیح میدهد و ارزیابی و احیاناً تکمیل میکند. در بخش دیگری بحثهای مربوط به وجود خدا مطرح میشود که این هم، باز شامل دو فصل میشود. در یک فصل، بحثهایی که آقای داوکینز دارد، ادله وجود خدا را میآورد، انتقاد میکند و اشکالاتی در رابطه با وجود خدا مطرح میکند. در فصل بعد، پاسخهای آقای مکگراث و نقدش به دیدگاه داوکینز در این حوزه را میآورد و درنهایت یک جمعبندی و ارزیابی میکند. بخش بعدی در رابطه با کارکردهای دین است که این هم، همان ساختار دو فصلی را دارد. در یک فصل، دیدگاه داوکینز مطرح میشود و در فصل دیگرش، دیدگاه آقای مکگراث. در این فصولی که دیدگاههای مکگراث هست، ضمن اینکه نقاط قوت دیدگاههای مکگراث و پاسخ بهخوبی مطرح میشود، آنجایی که احیاناً دچار ضعف میشود، آن را نشان میدهد و با استمداد از حکمت اسلامی، به پاسخ جدیدی در مقابل داوکینز یا تقویت پاسخ مکگراث از بعضی جهات میپردازد و آن را تکمیل میکند. سرانجام خاتمه و جمعبندی تحقیق است.
□ به نظر شما، مهمترین نوآوریهای این کتابها چیست و چه جنبههایی از بحث علوم انسانی اسلامی و الحاد جدید را برای اولین بار مطرح کردهاند؟
کتابی که جناب حجتالاسلام سوادی زحمت کشیدند، از این جهت اهمیت دارد که به بررسی جامع و گستردهای در حوزه مبانی و زیرساختهای معرفتی علوم انسانی اسلامی از دیدگاه اندیشمند برجسته و ممتازی مانند حضرت آیتالله جوادی آملی پرداخته است. دیدگاههای ایشان در جاهایی بهصورت جستهگریخته و پراکنده، مطرح شده بود؛ اما اینکه در یک جایی، مبانی گردآوری و نظاممند مطرح بشود، علیرغم نیاز زیادی که به این مسأله مطرح بود، این کار صورت نگرفته بود. کار اصلی ایشان که از نوآوریهای تحقیق است، ارائه منسجم، منطقی و منظمی که در آن همه زیرساختها و بنیادهای نظری و معرفتی علوم انسانی اسلامی را آورده، توضیح داده و معرفی کرده است. خوب این دیدگاه باید منتقل بشود؛ چون ما هم در مواجهه با الحاد جدید نیاز است که بدانیم، در خود جهان غرب، چه کارهایی صورت گرفته و کارهای بسیار خوبی هم انجام شده و این در انتقال این قضیه بسیار مهم است. این کاری است که قبلاً انجام نشده بود و مهمتر اینکه خلأهایش را هم شناسایی و ارزیابی کرده، قوت و ضعفهایش را شناسایی کرده و توانسته، تکمیل یا جایگزین بگذارد و آن خلأها را با استمداد از اندیشه اسلامی بهنحوی پر کند. بنابراین گام بسیار ارزشمندی در این زمینه برداشته است.
□ به نظر شما، چرا مباحث مطرحشده در این کتابها، در فضای علمی ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است؟
در بحث بنیادهای علوم انسانی اسلامی، این یک مشکل جدی است که هنوز بدنه علمی جامعه ما در آن سطحی که باید، درست و جدی تلقی نشده؛ البته خیلی زحمتها کشیده شده، خیلیها آمدند در میدان، تلاشهای ارزشمندی کردند و دارند میکنند؛ لیکن بدنه علمی کشور بیشتر باید با این مقوله ارتباط برقرار کند. من فکر میکنم، با توجه به جایگاهی که حضرت آیتالله جوادی آملی در بدنه اساتید دانشگاه کشور دارند، این کتاب بعد از انتشار، بتواند جایگاه خوبی را باز کند و انشاءالله مورد توجه محققان این حوزه در دانشگاههای ما قرار بگیرد. هم شخصیت ایشان خیلی مورد توجه اساتید است و هم نظریهای که ایشان دارند. من خودم در موارد مختلفی که با اساتید دانشگاهها ارتباط داشتم، نظریه ایشان را در میان دیگر نظریات، بیشتر احساس مقبولیت در برابرش دارند؛ لذا این نوید را میدهد که انشاءالله بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. مباحث الحاد جدید سابقه زیادی نداشته؛ لذا خیلی نمیتوان انتظار داشت که استقبال زیادتری از قبل داشته باشیم. این مباحث جدید است و آثاری هم که تولید میشود، جدید است؛ البته در حدی که تا حالا مطرح شده و آمده، مورد استقبال جدی قرار گرفته و انتظار دارم، انشاءالله کتاب جناب حجتالاسلام قلیزاده هم، از این جهت مورد استقبال خوبی قرار بگیرد.