اخلاق در حوزه - شماره 765
زیارت امام حسین(ع) عامل رهایی از آتش دوزخ
راجع به بحث اجابت دعا، من فکر نمیکنم که چنین چیزی را نسبت به بقیه معصومین(ع) داشته باشیم.
آیتالله مجتبی تهرانی(ره)
در آن روایت داشت که خداوند، امامت را در ذریه امام حسین(ع)، شفا را در تربت او و بعد هم اجابت دعا را کنار قبر او قرار داده است. در روایتی از امام ششم(ع) این تعبیر آمده است که «مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ لِلَّهِ وَفِی اللَّهِ»؛ اگر کسی برای خدا و در راه خدا، قبر امام حسین(ع) را زیارت کند؛ یعنی رفتن و زیارت کردنش در ارتباط با خدا باشد،1 «أَعْتَقَهُ مِنَ النَّارِ»؛ خدا او را از آتش جهنم میرهاند. در این روایت مسئله آمرزش گناهان مطرح شده است و در روایتی آمده است که در قدم اوّل و هر قدمی که زائر برای زیارت حسین(ع) برمیدارد، شستوشو میشود. این هم، همان مطلب است؛ ولی با تفاوت در تعبیر.
در ادامه روایت میفرماید: «وَآمَنَهُ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ»؛ یعنی خداوند او را از زاری بزرگ یعنی هول قیامت ایمن میسازد. این خیلی مهم است. در آن روز هولناک که هولناکترین روزهاست، او را از بیتابی و فزع، ایمن میکند؛ یعنی دومین چیزی که خداوند به زائر حسینی میدهد، این است.
ما در باب قیامت داریم که آن روز، « یَومَ یَفِرُّ المَرء مِن أَخیه» است؛2 یعنی برادر از برادرش میگریزد. آیات قرآن را نگاه کنید. فرزند از پدر و مادر خودش فرار میکند. مادر از بچهاش فرار میکند. در قیامت یک فریادِ «وانفسا!» از همه مردم بلند است که من این مطلب را قبلاً بحث کردهام. حتی انبیاء(ع) هم در روز قیامت «وانفساه!» میگویند.3 آن وقت حضرت میفرماید «وَآمَنَهُ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ»؛ یعنی خداوند زائر حسین(ع) را در هولناکترین روز که روز قیامت است، در امن و امان قرار میدهد. این اثر زیارت امام حسین(ع) است.
سومین اثری که زیارت اباعبدالله(ع) دارد، این است که: «وَلَمْ یَسْأَلِ اللَّهَ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ إِلَّا أَعْطَاهُ».4 زائر حضرت هیچ حاجتی از خواستههای مادّی و معنویاش را تقاضا نمیکند؛ مگر اینکه خدا به او میدهد.
یکی دیگر از ویژگیهای حرم امام حسین(ع)
اما آنچه میخواستم بگویم، خصوصیّتی است که من در بقیّه جاها ندیدهام. حالا من چند روایت را میخوانم تا مطلب روشن شود. در روایتی آمده است که امام صادق(ع) در مدینه بودند و روزی بیمار شدند؛ «أصابَهُ وَجَعٌ فَأَمَرَ مَنْ عِنْدَهُ أَنْ یَسْتَأْجِرُوا لَهُ أَجِیراً یَدْعُو لَهُ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ»؛ حضرت به اطرافیانشان فرمودند: بروید کسی را اجیر کنید که از من نیابت کند و به کربلا برود و آنجا برای من دعا کند. «فَخَرَجَ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِیهِ»؛ یکی از غلامان و خدمتکارانِ حضرت از خانه بیرون رفت که یک نفر را اجیر کند و به کربلا بفرستد. «فَوَجَدَ آخَرَ عَلَی الْبَابِ»؛ بیرون که رفت، دید کسی کنار درب منزل است. حالا آن شخص میخواست خدمت حضرت برسد یا کار دیگری داشت، معلوم نیست؛ خلاصه کنار در بوده است. «فَحَکَی لَهُ مَا أمَرَ بِهِ»؛ غلام قضیه را برای او نقل کرد که الآن حضرت به من امر کردند که بروم و کسی را اجیر کنم و به کربلا بفرستم که آنجا برای شفای ایشان دعا کند. «فَقَالَ الرَّجُلُ أَنَا أَمْضِی»؛ کسی که کنار در بود، گفت: من میروم.
این روایت، روایت خیلی زیبایی است. من میخواستم از آن عبور کنم؛ ولی حیفم آمد. گفتم که این را بخوانم تا ببینید، قضیه از چه قرار است. بعد، آن کسی که مقابل در بود، جملهای گفت که چهبسا در ذهن بعضی از شما هم بیاید. گفت: «لَکِنَّ الْحُسَیْنَ(ع) إِمَامٌ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ»؛ امام حسین(ع)، امامی است که اطاعت از او واجب است؛ «وَ هُوَ أیْضاً إِمَامٌ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ»؛ و امام صادق(ع) هم امامی است که مفترض الطاعۀ است؛ «فَکَیْفَ ذَلِکَ»؛ این یعنی چه؟ این چه کاری است؟ خوب او یک امام است، خود این آقا هم امام است؛ چرا باید یک نفر را اجیر کند که برود پیش آن امام، برای او دعا کند؟!
جایی که خدا دوست دارد، از آنجا خوانده شود
«فَرَجَعَ إلَی مَولَاهُ»؛ خادم برگشت و نزد امام صادق(ع) آمد. «وَعَرَّفَه قَولَهُ»؛ جریان را گفت که آقا! من رفتم کنار در، دیدم کسی ایستاده، به او مطلب را گفتم، او هم گفت که من خودم میروم؛ امّا یک چنین حرفهایی هم به ما زد که هر دو امام هستند و اطاعتشان واجب است؛ پس چرا باید این کار را کرد؟ «فَقَالَ(ع): هُوَ کَمَا قَالَ»؛ حضرت فرمودند: حرفهایش درست بود. حسین(ع) امام مفترض الطاعه است، من هم امام مفترض الطاعه هستم. «هُوَ کَمَا قَالَ وَلَکِنْ أَ مَا عَرَفَ أَنَّ لِلَّهِ تَعَالَی بِقَاعاً یُسْتَجَابُ فِیهَا الدُّعَاءُ»؛ بله، حرفهای او درست بود؛ امّا او این را نمیداند که خداوند مکانهایی دارد که در آن مکانها دعا مستجاب میشود.
این روایت از این نظر به درد بحث ما میخورد که حضرت در اینجا یک قضیه کلّی را بیان میفرمایند. کبرای کلّی، «اثرگذاری مکان بر روی اجابت دعا» است و این دقیقاً همین بحث ماست. حضرت در اینجا کلّیِ بحث را مطرح میکنند و میفرمایند: «وَلَکِنْ أَ مَا عَرَفَ أَنَّ لِلَّهِ تَعَالَی بِقَاعاً یُسْتَجَابُ فِیهَا الدُّعَاءُ»؛ او نمیداند که برای خدا مکانهایی است که دعا در آن مکانها مستجاب میشود؛ «فَتِلْکَ الْبُقْعَةُ مِنْ تِلْکَ الْبِقَاعِ».5 حرم امام حسین(ع) هم، از آن مکانهاست. اینکه من گفتم: یکی برود و آنجا برای من دعا کند، برای این است که آن مکان، بر اجابت دعاء اثرگذار است.
نایب گرفتن برای دعا کردن در حرم حسینی
طلب دیگری که از این روایت به دست میآید، این است که لازم نیست، حاجتمند، خودش در حرم حسینی باشد و برای خواستهاش دعا کند. راجع به اماکن دیگر، حاجتمند خودش به آنجا میرود و دعا میکند و حاجتش را از خدا میخواهد؛ یعنی اثرگذاری مکان بر روی دعا در جایی است که داعی و دعاکننده در آن مکان حضور یابد و خودش دعا کند؛ جز در ارتباط با حرم امام حسین(ع) که دعای نیابی هم، در آنجا مستجاب است و تأثیر دارد. از این روایت، به دست میآید که در باب حرم حسینی لازم نیست که حاجتمند خودش در آن مکان حضور پیدا کند و دعا کند تا مستجاب شود. اگر نایب هم بفرستد و نایبش در آن مکان برای او دعا کند، مستجاب است. این هم خصوصیتی است که ما در مورد اماکن دیگر نداریم.
امام صادق(ع) فرمودند: حرفهای او درست است و هم من و هم امام حسین، امام مفترض الطاعه هستیم؛ ولی او این را نمیداند که آن مکان، روی اجابت دعا اثر دارد؛ بهقدری هم اثر دارد که لازم نیست، خود حاجتمند در آنجا حضور پیدا کند؛ بلکه اگر نایب هم به آنجا برود، باز هم آن مکان اثر دارد. 6
..............................................
پی نوشتها.
البته بنده وارد این بحثها نمیشوم؛ چون خود این «لله» و «فی الله»، یک بحث معرفتی است و در بعضی از روایات هم، اگر برسیم، من تقریباً به بحث اشاره میکنم؛
2. سوره عبس، آیه 34؛
3. فقط پیغمبر اکرم(ص) است که مطابق روایتی که بهخاطر دارم، «وانفساه!» نمیگوید؛ بلکه میفرماید: «وا امتی!»؛
4. وسائلالشیعة، 14، 499؛ 5. عدةالداعی، 57؛
6. ما می خواستیم بگذریم، دیدیم ظاهراً نمی شود بگذریم. و حالا هم بد نیست به مطلبی فقهی هم اشاره کنم.