رواق شهیدان - شماره 736
روحانی شهید یدالله عیسینیا
شهیدی سرافراز از خطه مازندران که اول در جبهه خودسازی حضور یافت و بعد در جبهه خارجی به فیض شهادت رسید. در آخرین صبح زندگیاش به همرزمانش، گفت: دیشب خواب رفتن و جدایی را دیدم.
نشانههایی از عظمت و بزرگی در رفتار و کلامش هویدا بود. در وصیتش نوشت: مادر جان! دفعه آخر که به جبهه میرفتم، به ذهن دارم آن قرآن به دست گرفتن را که انشاءالله همان قرآن، شافع گناهکاران قرار بگیرد.
تولد و تحصیل
طلبه شهید یدالله عیسینیا سال ۱۳۴۶ در یکی از روستاهای شهرستان قائمشهر و در میان خانوادهای متدین و انقلابی متولد شد. خودش در وصیتنامه در خطاب به پدرش مینویسد: بسیار خوشحالم که زیر دست پدری تربیت شدم که آشنا به قرآن و اسلام بوده و هست. دوره راهنمایی را می خواند که بهدلیل فطرت پاک و تعلیمات خانواده، مرغ جانش هوای پرواز در مکتب امام صادق(ع) را نمود. او مستقیم به حوزه بزرگ قم آمد و در جوار مضجع نورانی دختر امام کاظم(ع) به تحصیل علم و تقوا مشغول شد.
مروج فرهنگ اسلامی
این شهید بزرگوار، هرگاه فرصت مییافت، جهت تبلیغ به روستایش میرفت. کلاسهای احکام و معارف دینی برپا کرده بود و با آن کلام نافذ و اخلاق نکویش توانست، حدود ۱۰۰ نفر از جوانان زادگاهش را دور هم جمع نماید.
آخرین حضور
چنانچه در وصیتنامهاش میگوید، چندین بار به مناطق جنگی اعزام شده بود. در آخرین اعزامش بوی شهادت می داد و خودش در آخرین صبح سعادت گفته بود که دیشب خواب رفتن و جدایی را دیدم.
عاقبت یدالله در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه درحالیکه عمامه بهسر و لباس رزم بر تن داشت، در اثر انفجار گلوله خمپاره با فرق شکافته و بدنی خونین به شهادت رسید و جاودانه تاریخ گشت.
پیکر پاک شهید پس از تشییع باشکوه در زادگاهش دفن شد.
فرازی از دست نوشته شهید
ما همه باید در جهت حفظ حرمت خون شهیدان بکوشیم. ما زندگان در قبال آنان مسئولیم. عزیزانی که در سنگر مدارس مشغول تحصیل هستید، توجه داشته باشید که علمتان ارزش ندارد؛ مگر زمانی که با تقوا توأم باشد.