اخلاق در حوزه - شماره 726
آرامش پایدار، در پرتو ارتباط با خدا
اگر انسان با خدای خویش رابطه عاطفی نداشته باشد، در دنیا و آخرت سقوط میکند و راه نجاتی نخواهد داشت.
آیتاللهالعظمی مظاهری
رابطه عاطفی از طریق انس با قرآن، دعا و توسّل، میتواند انسان را از افسردگی، ضعف اعصاب و سایر مشکلات زندگی روزمرّه رهایی بخشد و آدمی را به جایی برساند که وقتی قرآن میخواند، بیابد که خدا در حال حرف زدن با اوست. وقتی در دل شب استغفار میکند و دعا میخواند، بیابد که در حال حرف زدن با خداست. قرآن، کلام نازل و دعا، کلام صاعد است و هر دو مکالمه و معاشقه با خداوند سبحان است.
نماز، نوعی مکالمه با خداست. در حمد و سوره خدا با انسان و در سایر اذکار، انسان با خدا مکالمه میکند و این مکالمه برای اهل معرفت، معاشقه است. بالاترین لذّت آنان در دل شب، مکالمه و معاشقه با خدا از طریق نماز شب و خواندن قرآن است.
«الرَّکعَتانِ فِی جَوفِ اللَّیلِ اَحَبُّ الَیَّ مِنَالدُّنیَا وَ مَا فیِهَا».
اولیای الهی به دنیا و آنچه در آن است، پشت پا میزنند تا بتوانند دو رکعت نماز شب بخوانند. در نظر ایشان دنیا هیچ ارزشی ندارد و صرفاً وسیلهای برای صعود است و لذا به دنیا و مادیّات، هیچگونه تعلّق و دلبستگی ندارند و دل آنان فقط به خداوند متعال وابسته است.
نفس مطمئنّه، در اثر رابطه عاطفی با خدا
اهل دل گاهی قرآن میخوانند، گاهی نماز میخوانند، گاهی استغفار میکنند و گاهی نیز با خدای خویش راز و نیاز میکنند و در هر صورت، بالاترین لذّت را از معاشقه خویش میبرند. رابطه عاطفی با خدا، نفس مطمئنّه را در وجود انسان متجلّی میکند: ]أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَاللَّهِ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ[؛ آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین میشوند.
افراد جاهل برای رسیدن به آرامش موقت به مواد مخدر روی میآورند
دنیای روز مملوّ از غم، غصّه، اضطراب، نگرانی و اختلاف بین افراد خانواده و اجتماع است و متأسّفانه این نگرانیها و دغدغهها افراد را وادار به گناه کرده است. کسانی که بسیار جاهل و غافلاند، برای رفع نگرانی و دستیابی به آرامش موقّت و زودگذر، به موادّ مخدّر و مسکرات مبتلا شدهاند. سایرین نیز مجبورند، زندگی توأم با اضطراب خاطر و نگرانی و دلهره را تحمّل کنند و بسوزند تا از دنیا بروند.
آرامش مطلق در پرتو ارتباط با خدا
آرامش مطلق و آسودگی پایدار، در پرتو ارتباط با خدای تعالی حاصل میشود. «ذکرالله» در قرآن، گاهی خواندن قرآن است، همراه با توجه به اینکه خدا با او حرف میزند و او هم در پاسخ با خدای خویش راز و نیاز و درد دل کند. همین مکالمه و گفتوگو، غم و غصّه را زایل میکند و به انسان آرامش میبخشد. چنین آرامش پایداری از نفس مطمئنّه ناشی میشود؛ یعنی وقتی که خدا بر دل انسان حکومت کند، هنگامی که همه اغیار از دل آدمی خارج شوند و تنها خدا در دل باشد، دل انسان جایگاه خدای رحمان میشود: «قَلْبُالْمُؤْمِنِ عَرْشُالرَّحْمَن»
چقدر عالی میفرماید: «لَمْیَسَعْنِی سَمَائِی وَ لَا أَرْضِی وَ وَسِعَنِی قَلْبُ عَبْدِی الْمُؤْمِنِ»؛ من در این جهان نمیگنجم؛ امّا دل مؤمن جایگاه من است. وقتی دل انسان جای خدا شد، خدا بر دل او حکومت پیدا میکند. در چنین حالتی، مکالمه آدمی با خدایی که در دل او جای دارد، بسیار لذّتبخش است. از این جهت مکرّراً در پی مکالمه و معاشقه با خداست.
لذّت مناجات با خدا
وقتی انسان به کسی علاقهمند باشد، دوست دارد، با او حرف بزند و صدای او را بشنود؛ مثلاً وقتی کودک خردسال که پدر و مادر بسیار او را دوست دارند، با آنان حرف بزند، چقدر خوشحال میشوند؟ کسانی که محبّت خدا را چشیدهاند و خدا در دل آنان جای دارد، از مکالمه با خداوند مسرور میشوند و به یک آرامش پایدار دست مییابند.
اهلبیت(ع) هنگام مکالمه با خدا و راز و نیاز با او، مدهوش میشدند و توجّه به هیچچیز و هیچکس نداشتند. امیرالمؤمنین(ع) نماز میخواندند و مدهوش میشدند. دعای کمیل میخواندند و چه تضرّع و زاریها و چه اظهار قصور و تقصیرها که در مقابل خدا داشتند. آنحضرت در عالم وحدت منغمر میشدند و سر و کاری با عالم کثرت نداشتند و آنچه امیرالمؤمنین(ع) را مجذوب خود میکرد، نماز و مکالمه با خدا بود. امام سجاد(ع) دعای ابوحمزه ثمالی میخواندند و در آن دعا، لذّت دنیا و آخرت را میبردند.
کسی که عاشق خداست، خدا بر دلش حکومت میکند
وقتی خدا بر دل کسی حکومت کند، او عاشق خدا میشود و بالاترین لذّت برای یک عاشق این است که با معشوق خودش حرف بزند و لذّت بالاتر آن است که معشوق توجّه به مکالمه با او داشته باشد و از آن بالاتر و محبوبتر، حرف زدن معشوق با عاشق است.
بهاندازه فرزند خویش خدا را دوست داشته باشیم
اگر انسان بهاندازه فرزند خویش خدا را دوست داشته باشد، از حرف زدن با خدا و حرف زدن خدا با او لذّت میبرد و اگر چنین محبّتی در کار باشد، امکان ندارد، نماز شب نخواند و هنگام سحر خواب بماند.
بزرگترین مصیبت؛ لذت نبردن از مناجات با خدا
بزرگترین مصیبت برای انسان این است که از مناجات با خدای خویش لذّت نبرد. حضرت موسی(ع) برای مناجات با خدا میرفت. یک بیادبی به او گفت: از طرف من به خدا بگو: چقدر گناه کنم و تو کیفر نکنی؟! حضرت موسی(ع) رفت، مناجات کرد و قصد بازگشت داشت که از سوی خدای متعال خطاب شد: چرا پیام بندهام را نمیرسانی؟ گفت: خدایا تو میدانی او چه گفت. خداوند فرمود: به او بگو: بالاترین بلا را بر تو نازل کردهام و تو نمیفهمی! بلا و کیفر تو این است که از مناجات با من لذّت نمیبری و تو توجّه به این مصیبت نداری.