مرور محبتهای فراموش شده...
ای فریب خوردگان فضای مجازی، طلبه، بسیجی، سپاهی و مأمور انتظامی که امروز تا نامش را می شنوید و او را تنها شناسایی می کنید، قامتش را به خون رنگین می کنید، همان جهادگر روزهای سخت کرونا است همو که به هنگامه ترس ما از ویروسی کوچک اندام؛ اما منحوس عزیزان ما را مراقبت کرد، به خاک سپرد و یاریمان کرد تا از آن شرایط سخت به سلامت عبور کنیم؛ امروز به کدامین گناه رخسارش را با خون حنا می بندیم، چه زود نمک خوردیم و نمکدان شکستیم.
اون روزها، روزهای خیلی سختی بود، این قدر سخت بود که همه از ترس بیماری و مرگ جرات نمی کردند به هم نزدیک شوند؛ حتی فرزند حاضر نبود به پدر مریضش نزدیک شود و والدین همه از فرزندان مریض خود ترس داشتند.
حتی کسی حاضر نبود به عنوان همراه از بیماران در بیمارستان ها مراقبت کند و ترس و دلهره بر همه جا حاکم شده بود، دقیق جامعه شده بود شبیه این ضرب المثل که همه از ترس سوراخ موش اجاره می کردند و از بقیه دور می شدند، کسی حاضر نبود حتی مرده ها را غسل دهد و کفن بپوشاند و بر خلاف همیشه که همه در هنگام فوت برای تسلای خاطر بازماندگان گروه گروه خدمت صاحب عزا می رفتند، دقیقا در باب این مساله خانواده ها تا متوجه می شدند که خانه ای یا خانواده ای بیمار دارد یا بیمار آن خانواده خدای ناکرده فوت کرده اند سعی می کردند تا جایی که ممکن هست از آن خانواده دور شوند.
آن روزها دقیقا محبت و همدردی کیمیایی نایاب بود احتمالا تا به اینجای متن متوجه شدید که منطور از آن روزها، روزهای پیدایی ویروس کرونا بود روزهایی که مهم ترین اخبار آمار بیماران و فوتی های کرونا بود.
ویروسی که هر چند کوچک بود و با چشم غیر مسلح از دیدگان پنهان بود؛ اما با تاج های خود چون تاج داری بدون محدودیت بر تمام کره زمین حکمفرمایی می کرد.
روزهایی که کدخدای دنیا به همراه هم پیمانان اروپاییش مانند دزدان دریایی مشغول دزیدن ماسک و دارو از یکدیگر بودند؛ اما در همین روزهای سخت که همه میدان را خالی کرده بود ند طلبه ها، بسیجی ها سپاهی ها، نیروی انتظامی و گروه های مذهبی جهادی مساجد را کارگاه دوخت ماسک کردند و با تولید ماسک و مراقبت از بیماران کرونایی در وسط میدان، میدان عاشقی درحال رقص بودند، رقص شیران جگر دار در معرکه و میدان.
خیلی از این جهادگران از طلبه گرفته تا بچه های بسیجی بابت این از خودگذشتگی و رقص در میدان عزیزترین کسان خود را از دست دادند و طلبه جهادگری که همسر و دوقلوهایش را از دست داده بود باز میدان را برای این ویروس کوچک که داستانش مانند پشه در داستان عذاب فرعون به واسطه پشهای کوچک بود، خالی نکردند.
طلبه ها و بسیجی ها در آن روزهای سخت لباس های فضایی پوشیدند و در حالی که رد بند ماسک بر گونه و پیشانی هایشان نقش بسته بود نه تنها در بیمارستان ها بلکه در غسل خانه، کندن قبر و تشییع بیماران کرونایی نیز مشارکت داشتند.
در آن روزهای سخت قشر مذهبی بسیجی ها و طلبه ها ترس را خجالت زده کردند و غیرت دینی خود را به جهانیان نشان دادند غیرتی که از مرام حسینی سرچشمه گرفته بود و ترس از مرگ موجب نشد میدان را برای ویروس منحوس کرونا خالی کنند.
این روزها، این روزها نیز مانند آن روزها برای ما سخت و تلخ است؛ چرا که امروز متاسفانه عدهای به قول رهبر عزیزمان امام خامنه ای به خاطر مرگ یک خانم نمک خورده اند و نمکدان شکسته اند.
این روزها هم طلبه ها، بسیجی ها و نیروی انتظامی مانند دوران کرونا که در خط مقدم یعنی بیمارستان و دربخش پشتیبانی یعنی تولید ماسک و تامین مایحتاج بیماران کرونایی در هیت ها فعال بودند در میدان در حال رقصیدن هستندتا از امنیت مردم مراقبت کنند، اما این رقص کجا و آن رقص کجا، رقص در خون خویش به خاطر اینکه غیرت دینی دارند.
از کسانی که مدعی فریب خوردن هستند می پرسم «بأی ذنب قتلت» به کدامین گناه تا می بیند طرف طلبه یا بسیجی یا سپاهی یا مامور نیروی انتظامی یا مذهبی است به او حمله می کنید و او را مانند اربابش امام حسین علیه السلام به شهادت می رسانید آیا این آخوند و این طلبه و بسیجی مذهبی و نیروی انتظامی همان هایی نیستند که در روزهای سخت که شما از ترس مرگ حاضر نبودید از پدر، مادر، همسر، فرزندان و دوستان خود مراقبت کنید سینه ستبر کردند از خویشان دوستان و خانواده شما مراقبت کردند.
چه زود نمک خوردید و نمکدان شکستید این طلبه ای که امروز تا نامش را می شنوید به بدترین شکل ممکن به او حملهور می شوید همان جهادگر روزهای سخت کرونا است.
اندکی فکر سحر نزدیک است، کاری نکنیم که سرنوشت ما شبیه صحابه و مسلمانی شود که هنوز ۴۰ روز از غدیر و رحلت رسول اکرم نگذشته بود بیعت شکستند، سقیفه بر پا کردند و یگانه دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله کسی که ناراحتی او ناراحتی رسول خدا بود را پهلو و قامت شکستند و عزیزترین حبیب خدا را خانه نشین کردند اندکی فکر تا علی زمان بار دیگر استخوان در گلو و خار در چشم گریبان در چاه با چاه درد دل نکند یادمان باشد اهل مدینه و کوفه نشویم؛ عاشورایی باشیم اگر حتی دین نداریم آزاده باشیم.
فاطمه قاسمی