هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

شماره خبر : 1337
منتشر شده در مورخ : ۱۲ تیر ۱۴۰۱
ساعت : 16:20
شهید صدوقی، الگوی فضیلت

شهید صدوقی، الگوی فضیلت

شهید صدوقی اهل مبارزه سیاسی بود و همگام با امام راحل قدس سره همواره با ظالمان زمان خویش در جنگ و ستیز بود.


در غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی، به افشاء این توطئه پرداخت و روحانیت منطقه یزد را جهت مقابله سازماندهی کرد. در جریان موضع گیری قاطع علماء و مراجع بزرگ در مقابل رفراندم قلابی انقلاب سفید، ایشان نیز در یزد نقش هماهنگ کننده در بسیج مردم و روحانیت را داشت. وی ماجرای حمله وحشیانه به مدرسه فیضیه در سال 1342 هـ. ش را محکوم کرد و در ماجرای دست گیری امام راحل قدس سره در همان سال از یزد به قم مهاجرت کرد و پی گیر امور بود. شهید صدوقی از امضاء کنندگان بیانیه کم نظیر علمای اسلامی در اعتراض به انتخابات دوره بیست و یکم و نیز ادامه بازداشت امام خمینی قدس سره بود. وی با شنیدن خبر تبعید حضرت امام به ترکیه، در خانه به سوگ نشست و از اقامه جماعت خودداری و دیگران را نیز از این کار منع کرد و حتی به مؤذنین گفته بود که اذان نگویند.
نام و نسب
در سال 1327 هـ. ق در یزد و در خانواده ای روحانی کودکی زاده شد که او را محمد نام نهادند. پدرش مرحوم میرزا ابوطالب از عالمان وارسته آن سامان بود که در مسجد روضة محمدیه، معروف به حظیره اقامه جماعت می کرد و محل رجوع مردم بود و به جهت خط خوشی که داشت، در تنظیم اسناد عقود و معاملات مردم می کوشید.

نسب شریف «صدوقی» بر اساس آنچه بر سنگ مزار آخوند ملا مهدی کرمانشاهی حک شده است، به چهرة والای شیعه، شیخ جلیل فقیه، ابوجعفر، محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، معروف به «شیخ صدوق»رحمه الله علیه می رسد.[1]

تحصیل و تدریس
وی در سایة سرپرستی مرحوم میرزا محمد کرمانشاهی، پسر عموی خود، به تحصیل علم پرداخته، شرح لمعه و قوانین را در مدرسه عبدالرحیم خان یزد خواند. در سال 1348 هـ. ق برای ادامة تحصیل راهی حوزة کهن اصفهان شد، و پس از یک سال عازم شهر جهاد و اجتهاد، یعنی قم گردید.

اقامت وی در قم مصادف است با ششمین سال سلطنت استبدادی رضا خان و اوج حملات وی به روحانیت که همزمان جوّ ارعاب و تهدید «امنیه های» رضا خانی بیداد می کند، پوشیدن لباس روحانیت جرم محسوب می شود، مجلس روضه ممنوع شده، مؤسس حوزه در فشار طاقت فرسا قرار دارد و مردم به پوشیدن کت و شلوار و کلاه پهلوی مجبورند.

وی درقم پس از مدتی به درس حاج شیخ عبدالکریم راه می یابد و مورد لطف و توجه خاص ایشان قرار می گیرد و بر اثر اعتماد ایشان، محل رجوع طلاب و حلال مشکلات آنان می شود.

از سال 1355 هـ. ق آیات ثلاث آن روزگار، سید محمد تقی خوانساری (1295ـ 1371 هـ. ق)، سید صدر الدین صدر (1299 ـ 1377 هـ. ق) و سید محمد حجت کوه کمره ای (1310 ـ 1373 هـ. ق، مشترکاً به رتق و فتق امور حوزه پرداختند. در این راه، آیه الله صدوقی نیز با همتی بلند و عزمی استوار، به یاری آنان شتافت؛ چنان که خود می گوید:

«پس از فوت مرحوم آیه الله حائری قسمت عمده ای از کارهای حوزه به دوش ما افتاد و علاوه بر تولیت مدارس، تقسیم شهریه های طلاب نیز زیر نظر بنده بود.»

همزمان با تدبیر امور حوزه و تحصیل در محضر آیات ثلاث، خود نیز به تدریس دروس سطح مشغول می گردد و به جهت برخورداری از بیان شیوا و حافظة قوی و محضر خوش، تدریس وی مورد استقبال طلاب جوان قرار می گیرد.

آیه الله صدوقی آن گاه که در محضر زعیم حوزه به تدریس و تحصیل و خدمت به طلاب سرگرم بود، در ایام فراغت نیز برای امرار معاش از دسترنج خویش، به کار کشاورزی در منطقة عباس آباد قم می پرداخت.

شروع جنگ جهانی دوم و فرار رضا خان، موجب دمیده شدن روح آزادی و شکست پیکرة استبداد گردید. در این سالها، حوزة علمیه قم رونق گذشته را باز یافت و بر اثر سعی و تلاش آیات عظام قم، تعداد طلاب رو به فزونی نهاد.

آشنایی با امام خمینی قدس سره
آیه الله صدوقی از بدو ورود به قم به دوستی و هم صحبتی با امام خمینی قدس سره دل بست؛ به طوری که هر دو بزرگوار در جلسات و محفل انس یکدیگر شرکت می کردند. آن شهید می گوید: «بنده در سال 1349 هـ. ق که وارد قم شدم، دو سه روز پس از ورود، با امام خمینی آشنا شدم و کم کم آشنایی ما بالا گرفت و به رفاقت کشید و گاه در تمام مدت شبانه روز با ایشان بودم.»

بازگشت به یزد
آیه الله صدوقی در پی اصرار مردم و علمای یزد، به ویژه عالم فرزانه مرحوم سید محمد علی وزیری و ارسال تلگرافهای گوناگون آنان به خدمت آیه الله بروجردی و سایر مراجع، و علی رغم داشتن موقعیت ممتاز در شهر قم، به یزد مراجعت می کند و مورد استقبال بی نظیر مردم آن دیار قرار می گیرد.

او با وردد به یزد، حوزه درس تشکیل می دهد و خدمات عمرانی و فرهنگی خویش را آغاز می کند. میزان و نحوة خدمت رسانی وی به گونه ای بود که او را به حضرت خضر نبی علیه السلام تشبیه کرده اند؛ چرا که گفته اند: حضرت خضر علیه السلام هر کجا که می نشست، آنجا سبز و خرم می شد و آیه الله صدوقی نیز به هر دیار که قدم می گذاشت، از خودش آثار خیر و باقیات صالحات به یادگار می گذاشت.

مبارزات سیاسی
شهید صدوقی اهل مبارزه سیاسی بود و همگام با امام راحل قدس سره همواره با ظالمان زمان خویش در جنگ و ستیز بود. در غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی، به افشاء این توطئه پرداخت و روحانیت منطقه یزد را جهت مقابله سازماندهی کرد.

در جریان موضع گیری قاطع علماء و مراجع بزرگ در مقابل رفراندم قلابی انقلاب سفید، ایشان نیز در یزد نقش هماهنگ کننده در بسیج مردم و روحانیت را داشت.

وی ماجرای حمله وحشیانه به مدرسه فیضیه در سال 1342 هـ. ش را محکوم کرد و در ماجرای دست گیری امام راحل قدس سره در همان سال از یزد به قم مهاجرت کرد و پی گیر امور بود.

شهید صدوقی از امضاء کنندگان بیانیه کم نظیر علمای اسلامی در اعتراض به انتخابات دوره بیست و یکم و نیز ادامه بازداشت امام خمینی قدس سره بود. وی با شنیدن خبر تبعید حضرت امام به ترکیه، در خانه به سوگ نشست و از اقامه جماعت خودداری و دیگران را نیز از این کار منع کرد و حتی به مؤذنین گفته بود که اذان نگویند.

او مدافع و حامی فدائیان اسلام بود و مرحوم نواب صفوی و سید محمد واحدی را که مورد تعقیب بودند، در خانه خود مخفی نگه می داشت.

در دوران ستمشاهی به شدت مانع شرکت روحانیون در مجالس و مراسم شاهانه بود. با ارسال کمکهای مالی و وجوه شرعیه به دفتر امام خمینی قدس سره در نجف اشرف، موجب تقویت امام می گشت و به فرموده مقام معظم رهبری، در طول یکی دو سال قبل از پیروزی انقلاب برای بیشتر فعالیتهای انقلاب در سراسر کشور نقش محوری داشت.

با پیروزی انقلاب در 22 بهمن ماه سال 1357 آیه الله صدوقی برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی از یزد راهی مجلس خبرگان شد و در این مجلس شهادت و رشادت خود را در تدوین اصل ولایت فقیه به منصه ظهور رساند.

امامت جمعه و نمایندگی امام
امامت جمعه و نمایندگی امام، مسئولیت دیگری است که او از عهدة اجرای آن رد راستای حل مشکلات مردم، تعدیل تندرویها، تحریض مردم و بازسازی استان و کمک به محرومان و مستضعفان به نیکوترین وجه بر می آید. او با درایت و کاردانی و مدیریت بالای خود به گونه ای عمل می کند که در طول سالهای بحرانی اوّل انقلاب که هر روز ایران زمین شاهد توطئه ای جدید بود، استان یزد از کمند توطئه های گوناگون در امام می ماند.

در روزهای آغازین بعد از پیروزی، لانه های توطئه و فساد گروهکهای چپ و راست را تعطیل می کند و بساط آنان را بر می چیند و هر حرکت خزندة دشمن را در نطفه خفه می کند. با شروع جنگ تحمیلی، سیل کمکهای مردمی و نیروی انسانی را از یزد راهی جبهه های نبرد می کند و خود نیز در بعضی عملیات افتخار آفرین حضور می یابد و گرمابخش فضای جبهه ها می شود که شورانگیزترین حضورش در عملیات غرورآفرین بیت المقدس و فتح خرمشهر بود.

همراه با شهدای محراب
او در شهادت اولین شهید محراب، «مدنی» را «اسوه» می خواند و قاتلان او را دشمنان کوردل و فریب خوردگان ابرقدرتها می نامد. وی می نویسد: «مکتبی که با خون علی ها پایه گذاری شده، باید با خون امثال مدنی ها آبیاری شود.»[2]

در شهادت دومین رفیق راه خود، شهید آیه الله دستغیب نیز می نویسد: «و ای امام! ملت ما در مکتب حسین علیه السلام این مسئله را به خوبی دریافته که مرگ در بستر برای شخصیتی چون آیه الله دستغیب کم بود.»[3]

همچنین می نویسد: «و همة ما آمادگی برای این چنین مسائل داشته و داریم.» تا اینکه در یک روز گرم کویری ناگهان صدای جمهوری اسلامی ایران خبری جانکاه را چنین اعلام می کند:

«ساعت 5/1 بعد از ظهر امروز (جمعه یازدهم تیر ماه 1361) عالم ربانی، مجاهد خستگی ناپذیر، آیه الله صدوقی، یار امام امّت و نمایندة امام و امام جمعة یزد با دهان روزه، در محراب نماز به شهادت رسید....»

آری، چند لحظه پس از پایان نماز جماعت با زبان روزه در سن 75 سالگی، به فیض شهادت نائل گشت و بدین سان دفتر عمر سراسر زهد و تلاش او بسته شد.[4]

ویژگیهای اخلاقی
مرحوم آیه الله سید روح الله خاتمی رحمه الله علیه درباره شخصیت اخلاقی آیه الله شهید صدوقی می فرمایند:

«به طور اجمال باید عرض کنم که آقای صدوقی آن طوری که مشاهده شان کردم ـ همچنان که علامة حلّی دربارة خواجه طوسی می گوید: من در میان این همه علماء و دانشمندان و بزرگانی که دیدم، او فاضل ترین و برترین کسان بود از حیث اخلاق ـ من هم باید دربارة ایشان همین را عرض کنم؛ واقعاً من در زندگی خودم کمتر کسی را به جامعیت اخلاقی حضرت آیه الله صدوقی دیده بودم. ایشان واقعاً متخلق بود به اخلاق اسلامی و رمز موفقیت ایشان در این امور همان اخلاق اسلامی ایشان بود.»[5]

ـ تواضع
هم ایشان در جایی دیگر می گویند که «یکی از جلوه های اخلاقی ایشان، تواضع بود که یک اخلاق حمیدة بزرگی است و از تعلیمات اسلام می باشد و دربارة آن وارد شده است که هر کس تواضع بیشتر کند، خدا هم عزت و برتری و شرافت بیشتر به او می دهد. ایشان هم درنهایت درجة تواضع بود... همان طوری که خدا دستور می دهد به پیغمبرش که تو باید نهایت تواضع و فروتنی نسبت به مؤمنین داشته باشی، این خلق اسلامی و خلق پیغمبر گونه در آقای صدوقی به حد اعلی موجود بود که حتی به بچه ها چنان تواضع می نمود و محبت می کرد که بچه ها با یک ملاقات واقعاً ارادتمند ایشان می شدند.»[6]

ـ مردم داری
به خاطر وجود همین تواضع زیاد بود که برای اصلاح کار مردم، و رفع احتیاجات آنها، کمتر به استراحت می پرداخت و در صورت خستگی حتماً سفارش می کرد در صورتی که فردی برای دیدار آمد، او را از خواب بیدار کنند. تمام مردم را می پذیرفت و امور آنها را به لطف و محبت اصلاح می کرد و صحبت کردنش گرم و برخوردش با اشخاص، همراه با کمال تواضع بود. به خاطر همین، همه افراد بدون اختیار به انجام اوامرش می پرداختند.[7]

ـ کم خوابی برای خدمت
یکی از چیزهایی که خداوند به ایشان اعطا کرده بود و در واقع رمز موفقیتشان به حساب می آمد، این بود که ایشان خواب و بیداری شان را در اختیار خودشان داشتند. اگر یک شبانه روز خواب نمی رفت، خستگی در ایشان پدید نمی آمد و اگر یک شبانه روز زنج می کشید، هیچ به روی خود نمی آورد؛ مثلاً دعوت می کردند که به فلان ده بروند تا در مجلس عقد یک آدم معمولی شرکت نمایند. ایشان واقعاً با کمال رنج و تحمل مشکلات، اما در نهایت گشاده رویی می پذیرفتند.»[8]

ـ عبادت و تقوا
بالاتر از همة خصائص اخلاقی ایشان، تقوا و اهتمام به عبادات بود. وی همان طور که روزهای خود را در اختیار مردم می گذاشت و در اصلاح امور مردم می کوشید، شبهایش را با خداوند خلوت می کرد. شاید اغراق نباشد، اگر گفته شود که از اوّل جوانی تا شب آخر عمرشان، نماز شبشان ترک نشد. بسا می شد که تا یک ساعت بعد از نصف شب برای اصلاح کار مردم گرفتار بود و بعد می خوابید و ظرف یک ساعت باز بیدار می شد و نماز شب و روابط معنوی با خدا را حفظ می کرد.

این چنین بود که توفیق فوق العاده ای شامل حال ایشان شده بود و ایشان در زندگی این همه موفقیت پیدا کردند؛ موفقیتهایی مانند عمران و آبادی، دستگیری مستضعفان، خدمت به مردم که ازبهترین کارهای مؤمنین به حساب می آمد.[9]

فرزند بزرگوارش حجه الاسلام و المسلمین محمد علی صدوقی نیز در این باره می گویند که: «والده نیز می فرمودند که یاد ندارم شبی از شبها نماز ایشان قطع شده باشد. خلاصه خیلی مقید به مستحبات بودند.»[10]

ـ تشکیلاتی عمل کردن
یکی از عواملی که در پیشرفت و موفقیت عملکرد آیه الله شهید صدوقی بسیار نقش داشت، تشکیلاتی عمل کردن است؛ بعضی از کارهای متفرقه را در سایه تشکیل یک بنیاد به نام بنیاد صدوق برنامه ریزی نمود و سعی کرد تا از طریق کارهای اقتصادی و...، و کمک گیری از نتایج آن به کارهای خیریه و عمران و آبادی بپردازد.[11]

ساواک در سال 1356 در اسناد خود خبر از تشکیل سپاه اسلام در استان یزد می دهد که توسط آیه الله صدوقی تشکیل شده بود. این سپاه که از روحانیون و مبلغین به وجود آمده بود، هدفش اعزام آنها به مناطق مختلف استان یزد بود که به گونه ای متشکل در روستا و شهر مستقر شده، به کارهای تبلیغی مشغول می شدند.

ـ تیزبینی سیاسی
ایشان از لحاظ سیاسی شخصی بسیار تیزبین و تیز هوش بودند. بسیاری از جریانات سیاسی را قبل از اینکه افرادی که به سیاست نسبت به ایشان نزدیک تر بودند، بفهمند، می فهمید و زودتر از بقیه فریاد می زد؛ به طوری که حتی بعضیها می گفتند این حرفها زود است و این افراد که شما علیه ایشان فریاد می کشید، شاید به این حد نباشند که شما این فریادها را بر سرشان می کشید؛ مثلاً بعد از انقلاب، اوّل روحانی طراز اولی که در ایران علیه منافقین فریاد کشید، ایشان بود. اینها را شناخت و علیه اینها قیام کرد. تنها شهری که منافقین نتوانستند در آن دفتر داشته باشند، شهر یزد بود. ایشان چون دارای یک بینش سیاسی خاص بود، اینها را شناسایی کرد و نگذاشت در این شهر رخته کنند.

یکی از اطرافیان شهید صدوقی می گوید:

در قضیه بنی صدر از همان دیدار اولی که در پاریس با او داشتند، از آن موقع همیشه چهرة وی به عنوان یک علامت سؤال برای ایشان مطرح بود، و در مجلس خبرگان شناخت بیشتری یافتند؛ به طوری که گاه گاهی هم به جدل رو در رو در مجلس خبرگان کشیده می شد و بعداً جریان ریاست جمهوری پیش آمد. خیلی از دوستان، ایشان را تحت فشار قرار دادند که بنی صدر را تأیید کنید. ولی ایشان حاضر نشد و بعداً شاید یزد اوّل شهری بود که شعار «مرگ بر بنی صدر» از آن بلند شد.[12]

با شروع جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی و تبلیغات گستردة رژیم و ولخرجیهای از حد بیرون محمد رضا پهلوی در راستای برگزاری این جشنها، بعضاً اقدام به تبلیغات نمایشی کرده بودند و مدارس و مراکزی را به این مناسبت افتتاح می کردند. آیه الله صدوقی با هشیاری از ترفند رژیم، از ساخت و بنای مدرسه ای که امکان سوء استفاده در افتتاح آن می رفت، جلوگیری کرد.

یکی از روحانیون یزد از او در خصوص بنای دبستانی در محله اکبر آباد یزد کسب تکلیف می کند. ایشان می گوید: «هیچ صلاح نیست اقدام کنی؛ چون به نام جشنهای 2500 ساله نام گذاری می شود و خلاف شرع است. بگذار بعد از سپری شدن ایام جشنها، مدرسه ای که زیر نظر خودم باشد، خواهم ساخت.[13]

ـ محبت به خانواده
فرزندشان حجه الاسلام محمد علی صدوقی، امام جمعه کنونی یزد، در این باره می گویند: «ایشان بسیار با محبت بودند. بدیهی است که کسی که به غیر محبّت دارد، نسبت به افراد خانوادة خودش قاعدتاً بیشتر محبت می ورزد. با بچه ها صحبت می کردند و با بچه های کوچک و بزرگ برخورد تندی اصلاً نداشتند.

با اینکه به خاطر مقام والایی که داشتند و به خاطر این عظمت روحی، ابهت ویژه ای داشتند ـ که این ابهت به ما هم این اجازه را نمی داد که به راحتی با وی حرفهای خودمان را در میان بگذاریم ـ ولی در عین حال، آزادیهای زیادی به ما می دادند و اصلاً حالت دیکتاتوری نداشتند و در انجام واجبات ما را راهنمایی می نمودند و از محرمات مَنعمان می کردند و همیشه به عنوان راهنما مستحبات را به ما معرّفی می کردند و به انجام آنها تشویق می نمودند.»[14]

ـ همدلی و همراهی با مردم
یکی دیگر از رموز موفقیت آیه الله شهید صدوقی در امر تبلیغ و ترویج فرهنگ دینی، همراهی و همدلی با مردم بود. این عامل آن گونه در وی نقش بسته بود که خود را جدای از عامة مردم نمی دید. یکی از محافظان ایشان نقل می کردند که در روز آخر زندگی آن شهید و در بین دو خطبه احساس کردم که آن حضرت بسیار خسته شده و عرق کرده اند، به خاطر همین در فرصت به دست آمده دستمال از جیب درآورده، به ایشان تعارف کردم تا عرقهای صورت و پیشانی خود را پاک کنند. ایشان با تغیر فرمودند: مگر نمی بینی مردم در این گرما چطور عرق می ریزند؟ چطور من عرقهایم را خشک کنم؟ و بلافاصله برای ایراد خطبه دوم برخاستند.»[15] 

و بدین گونه بود که ایشان توانستند در قلبهای گرم مردم یزد جای گیرند و این مردم با صفا، اشارات نورانی و روحانی ایشان هدایت یابند.

پی نوشت ها

[1] شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، حوزه هنری، چاپ دوم، 1377، ص «الف».

[2] با استفاده از پیام آیه الله مشکینی درباره شهادت شهید صدوقی.

[3] پیام به مناسبت شهادت آیه الله دستغیب.

[4] یادواره سومین شهید محراب آیه الله صدوقی، سید محمد مکی، قم، انتشارات امام محمد باقر%، چاپ اوّل، خرداد 1363، ص4.

[5] همان.

[6] همان، صص 45 ـ 46.

[7] همان، ص 46.

[8] همان.

[9] همان، ص 47.

[10] همان، ص 58.

[11] همان، ص 49.

[12] همان، ص 57.

[13] شهید آیه الله حاج شیخ محمد صدوقی، ج 2، یاران امام به روایت اسناد ساواک، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، حوزه هنری، چاپ دوم، 1377، ص «د »

[14] همان، ص 60، با اندکی تغییرات.

[15] همان، ص 71.

ارسال دیدگاه