حمله به فیضیه، اولین قدم سقوط پهلوی
اشتباهی را که رژیم پهلوی در آن روز در قم مرتکب شد، می توان با اشتباهی که در 17 دی 1356ش. مرتکب شد، یعنی نوشتن مقاله توهین آمیز ضد امام خمینی در روزنامه اطلاعات، مقایسه کرد.
نویسنده : محمّد علی محرّمی
حادثه حمله به مدرسه فیضیه یکی از حوادث بسیار مهم تاریخ انقلاب اسلامی به شمار می آید و وقایع بعدی، مانند سخنرانی تاریخی امام در روز عاشورا، دستگیری امام، حادثه 15 خرداد و... را باید زاییده آن دانست. اشتباهی را که رژیم پهلوی در آن روز در قم مرتکب شد، می توان با اشتباهی که در 17 دی 1356ش. مرتکب شد، یعنی نوشتن مقاله توهین آمیز ضد امام خمینی در روزنامه اطلاعات، مقایسه کرد.
پس از رحلت آیت الله بروجردی در فروردین 1340ش. حکومت شاه کوشید تا نقشه های از پیش برنامه ریزی شده خود را با شتاب بیشتری به پیش ببرد. تلاش شاه برای انتقال مرجعیت شیعه به خارج از ایران، پی گیری طرح موسوم به اصلاحات ارضی، پی گیری طرح ضد اسلامی «انجمن های ایالتی و ولایتی» و سرانجام پی گیری طرح معروف «انقلاب سفید»، از مهم ترین اقدامات حکومت شاه در فاصله سال های 40 و 41 بودند.
در ماه های پایانی سال 1341ش. شاه در حالی که زخم شکست طرح انجمن های ایالتی و ولایتی را بر پیکر خود و حکومت خویش احساس می کرد، تصمیم گرفت برنامه ای را به همه پرسی بگذارد که از طرف هیئت حاکمه جدید امریکا در قالب «اصلاحات» به وی دیکته شده بود. این برنامه در شش ماده، تدوین و تنظیم شد و به «انقلاب شاه و ملت» یا «انقلاب سفید» مشهور شد و این، همان برنامه ای بود که پیش از این تحت عناوین دیگردر بعضی کشورهای آمریکای لاتین، توسط دولت های وابسته به آمریکا، اجرا شده بود. در این میان، احزاب ملی گرا با شعار «اصلاحات آری، دیکتاتوری هرگز»، به آن چه که دستگاه حکومتی شاه از آن به عنوان «اصلاحات» یاد می کرد، چراغ سبز نشان دادند.1 کمونیست ها نیز با این تحلیل که «اصلاحات شاهانه روند تغییر دیالکتیکی نظام فئودالی به نظام سلطنتی و سرمایه داری را تسریع می کند»،2 با موضع رادیو مسکو هماهنگ شده، «انقلاب سفید» را مترقی خواندند؛ به طوری که قیام 15 خرداد 42 را نیز حرکتی ارتجاعی و در حمایت از فئودال ها دانستند.
امام خمینی که پس از وفات آیت الله بروجردی همچون گذشته، در برابر طرح ها و اقدامات ضد دینی شاه موضع گیری کرده و سبب شکست بسیاری از این طرح ها و اقدامات شده بود، در مقابل این طرح نیز موضع گیری سختی نمود و در نشست علمای قم، خواستار تحریم رسمی همه پرسی شاه شد. سرانجام بر اثر اصرار و مقاومت امام خمینی، قرار شد مراجع و علما، مخالفت با همه پرسی را به صورت صریح، اعلام و شرکت در آن را تحریم کنند. حضرت امام در بیانیه ای کوبنده در دوم بهمن 1341 ش. نظرخواهی شاه را «رفراندوم اجباری» نامید.3
همه پرسی غیر قانونی در شرایطی که به جز کارگزاران رژیم، کسی دیگر در آن شرکت نداشت، برگزار شد و رسانه های رژیم با پخش مکرر تلگراف های تبریک مقامات آمریکا و دولت های اروپایی، سعی کردند رسوایی عدم مشارکت مردم در همه پرسی را مخفی نگاه دارند.
امام خمینی با سخنرانی ها و بیانیه های خویش، همچنان به افشاگری دست می زد و اعلامیه ای بسیار تند و در عین حال مستدل تنظیم کرد که با عنوان اعلامیه 9 امضایی، معروف و منتشر شد.4 و در آن ضمن برشماری اقدامات خلاف قانون شاه و دولت دست نشانده وی، سقوط کشاورزی و استقلال کشور و ترویج فساد و فحشا، به عنوان نتایج قطعی اصلاحات شاهانه، پیش بینی شده بودند و با پیشنهاد امام خمینی، عید باستانی نوروز سال 1342ش. در اعتراض به اقدامات رژیم، تحریم شد.
دوم فروردین سال 1342ش. مصادف با 25 شوال و سال روز شهادت امام جعفر صادق علیه السلام بود و طبق برنامة طراحی شده، عده ای نظامی، با لباس دهقانان و در حالی که به چاقو و چوب مسلح بودند، به وسیله چند دستگاه اتوبوس شرکت واحد از تهران وارد قم شدند و علاوه بر این، تعداد زیادی سرباز و نیروی ویژة شهربانی در اطراف صحن مطهر حضرت معصومه علیها السلام و مدرسة فیضیه تجمع کرده بودند. این عده پس از مانوری کوتاه در شهر، به سوی دروازه قم رفتند و در آن جا مستقر شدند.
درآن روز به مناسبت سال گرد شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، مجالس متعددی در شهر برپا شده بود. بنابراین، تعداد زیادی از مردم نیز از ابتدای صبح در بیت امام اجتماع کرده بودند و یکی از روحانیون درباره مبارزات امام صادق علیه السلام با حاکم جور اموی و عباسی سخن می گفت. در آن روز، مأموران نظامی با لباس مبدل، به دنبال بهانه بودند تا به تجمع های ضد حکومتی در بیوت مراجع و سایر مراکز دینی حمله کرده، رعب و وحشت را بر دل ها حاکم کنند. آنان صبح به بیت امام خمینی رفته بودند؛ تا مأموریت خویش را انجام دهند؛ اما تهدید امام که توسط یکی از روحانیون جلسه به مأموران ابلاغ شد، مانع اجرای اقدامات آنان شد و به این ترتیب، این توطئه خنثی شد.
بعد از ظهر همان روز در مدرسه فیضیه به دعوت آیت الله گلپایگانی مجلسی برای سوگواری به مناسبت شهادت امام جعفر صادق علیه السلام برگزار شد. در این حال مدرسه توسط عمال رژیم محاصره شد و سربازان مسلح در اطراف آن مستقر شدند.
دقایقی بعد از آغاز مراسم سوگواری، عملیات نظامیان کشاورزنما، در مدرسه فیضیه به اجرا درآمد و مأموران، مجلس عزاداری را به هم ریخته، چون گرگ وحشی به جان جمعیت افتاده، با مشت و لگد و هر چیزی که در اختیار داشتند، بر سر و تن پیر و جوان کوبیدند. راهروی تنگ مدرسه فیضیه، خروجی مناسبی برای فرار همزمان آن همه جمعیت نبود و در کمتر از ساعتی، فیضیه به میدان جنگی می مانست که در جای جای آن لکه های خون، عبا و عمامه های پاره، کفش، لوازم حجره های طلاب و... دل ها را آزار می داد.
محمدتقی فلسفی در خاطرات خود می نویسد:
«... کماندوها با وسایلی که در اختیار داشتند، به طلاب بی دفاع حمله می کردند؛ با پنجه بوکس، میله آهنی، زنجیر و حتی شاخه های درختان فیضیه که شکسته بودند، طلاب را به سختی مضروب و مجروح می نمایند؛ سپس از صحن فیضیه به درون حجره های طلاب می روند و کتاب ها، لباس ها، حتی قرآن های آنها را به درون صحن مدرسه می ریزندو آتش می زنند. بعد به طبقه بالای مدرسه می روند و در آن جا به زد و خورد با طلاب مشغول می شوند؛ به طوری که می گفتند: چند نفر را هم از پشت بام فیضیه به رودخانه ای که از کنار فیضیه می گذرد، می اندارند که از سرنوشت آنها خبری نشد. یکی از طلاب جوان به نام سید یونس رودباری، به شهادت رسید و طلاب از شهادت وی با خبر شدند. آیت الله گلپایگانی را به یکی از حجرات طبقه پایین بردند و از وی محافظت کردند؛ چون خطر کشته شدن ایشان جدی بوده است. بعضی از طلاب هم برای نجات خود، به پشت بام فیضیه رفتند و گویا خود را به زیر انداختند و دست و پای آنها شکست...».5
همزمان با فاجعة فیضیه، روز دوم فروردین 1342ش. در حالی که در تعدادی از مساجد تبریز نیز مراسم عزاداری برپا بود، عده ای ازمأمورین ساواک و شهربانی وارد مدرسة طالبیة شدند و پس از پاره کردن تعدادی عکس و اعلامیه های نصب شده بر دیوارهای مدرسه، با طلبه ها و مردم درگیر شدند. زد و خورد مردم و طلبه ها با مأموران، به خارج از مدرسه کشیده شد و درگیری شدت یافت.
واقعه حمله به فیضیه و مدرسه طالبیه تبریز و شیوه برخورد امام خمینی با این حوادث، زمینه مناسبی را برای آشنایی مردم با دیدگاه های امام درباره خاندان پهلوی، سیاست های آمریکا، اسرائیل و انگلیس به وجود آورد. در حقیقت حوادثی که از سال 1340ش. در ایران شروع شده بود و با فاجعه فیضیه 1342ش. تداوم یافت، سرانجام منجر به قیام 15 خرداد شد و مردم ایران را با واقعیت های دردناک جامعه ایران، آشنا ساخت.
از این رو، حادثه حمله به مدرسه فیضیه، یکی از نقاط عطف انقلاب اسلامی است. این حادثه بر خلاف تصور شاه که می پنداشت سبب سرکوبی روحانیت و قیام مردم می شود، عامل تثبیت تفکر سیاسی امام خمینی در جامعه شد.
منابع:
1. حمید انصاری، حدیث بیداری، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 41.
2. همان.
3. صحیفه نور، ج 1، ص 51 و 52.
4. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ص 254.
5. خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 252ـ253.
برچسب ها : مدرسه فیضیه قم رژیم پلهوی امام خمینی ره