مرجعیت قرآن در حوزه قانون گذاری از دیدگاه علامه طباطبایی
مرجعیت علمی قرآن در قلمرو قانون گذاری عنوان نوپدیدی در مطالعات قرآنی است و به این معناست که قرآن دارای بالاترین شایستگی های علمی دربیان حقوق انسان و رفع نیاز ها و انتظارات حقوقی به نسبت دیگر منابع بشری می باشد.
حسن عبدی پور قرآن پژوه و مدرس تاریخ تشیع در یادداشتی آورده است: قرآن کریم همانگونه که به حقوق و احکام تکلیفی انسان میپردازد، بسیاری از مطالب مربوط به زندگی اجتماعی بشر را بیان کرده است. این بُعد از قرآن از دیرباز مورد توجّه مفسّران بوده است و به تفسیر آیات مربوط به آن میپرداختند. توجّه به نیازهای انسان معاصر و منطبق نمودن مفاهیم قرآنی با مسائل اجتماعی، کشف و استنباط دستورالعمل های قرآن در تمامی مسائل مرتبط با جامعه معاصر، ویژگی بارز تفاسیر معاصر با گرایش اجتماعی و تمدنی است. مفسّرانی که با عنایت به نکات اجتماعی، آیات قرآن کریم را تفسیر کردهاند، معتقدند که جامعة اسلامی از مفاهیم قرآن دور افتاده است و برای احیای روح جمعی امت اسلامی، باید قرآن را بر اساس توجّه به عینیّتها و به انگیزة پاسخگویی به نیازهای انسان جامعه معاصرتفسیر کرد.
مرجعیت قرآن در قانون گذاری
مرجعیت علمی قرآن در قلمرو قانون گذاری عنوان نوپدیدی در مطالعات قرآنی است و به این معناست که قرآن دارای بالاترین شایستگی های علمی دربیان حقوق انسان و رفع نیاز ها و انتظارات حقوقی به نسبت دیگر منابع بشری می باشد.
اعتقاد به مرجعیت علمی قرآن در حوزه قانون گذاری تابعی از پذیرش اصل جامعیت قرآن است؛ اما اعتقاد به جامعیت در همه ابعاد آن لزوماً به معنای اعتقاد به مرجعیت علمی قرآن نیست.
از بررسی های انجام شده در آثار علامه طباطبایی پیرامون مسئله مرجعیت علمی قرآن، به دست می آید که وی به مرجعیت نسبی علمی قرآن کریم معتقد است. در نوشته های علامه طباطبایی بحث مستقلی در موضوع جامعیت و مرجعیت علمی به چشم نمی خورد، اما اهمیت مسائل و موضوعات مرتبط با جامعیت و پاسخگویی قرآن موجب شده است علامه همچون دیگر مفسران ناگزیر در ذیل دیگر مباحث تفسیری، دیدگاه خود را با ادبیات نوین دراین باره روشن کند.
با توجه به اینکه تقریرهای مختلفی از مفهوم مرجعیت علمی قرآن در حوزه قانون گذاری بیان شده است، می بایست مبنایی برای پیگیری موضوع از دیدگاه علامه داشته باشیم، از این رو براین تعریف تاکید می کنیم : " دارای بالاترین شایستگی وحیانی و علمی در وضع نیازها و انتظارات حقوقی به نسبت دیگر منابع وحیانی و حقوقی بشریت"
علامه طباطبایی برای اثبات مرجعیت قرآن برای قانون گذاری با استناد به آیاتی که مالکیت مطلق را از آن خداوند می داند، تاکید می کند انسان موحد با اعتقاد به مالکیت مطلق خداوند برهمه مخلوقاتش ، هیچ نوع استقلالی برای خود در هیچ امری در نظر نمی گیرد
با این تلقی، نه تنها دیگر چیزی غیر از خدا را اراده نمی کند و به غیر او امید نمی بندد، بلکه از او می ترسد و فقط برای او تواضع و خضوع می کند[1]
از نگاه علامه طباطبایی انسانی که در چهارچوب روشی شناسی قرآن محور قرار گرفته باشد، هیچ گاه " غیر وجه خدای تعالی را اراده نمی کند و در برابر هیچ قدرتی (مکاتب بشری ) خضوع نمی کند، امید به چیزی نمی بندد، از چیزی خوشحال نمی شود، به چیزی تکیه و توکل نمی کند، در برابر چیزی تسلیم نمی شود و نیز امور خودرا واگذار نمی کند مگر به خدواند متعال"[2]
از بیان صریح علامه می توان دریافت که ایشان در حوزه روش پردازی قرآن کریم در منبع قانون گذاری ، نقشی مرجع برای این کتاب قائل است و آن را سرآمد همه متون تشریعی و حقوقی در ارائه روش های مناسب حقوقی قلمداد می کند.
علامه طباطبایی به اقوم بودن هدایت های قرآنی به صورت خاص در مقابل دو نوع هدایت دیگر توجه می کند: هدایت های مکاتب مادی و هدایت های دیگر شرایع. هدایت های مکاتب مادی و بشری از این حیث که جامع همه هدایت ها و نیازهای انسانی نیست، ناقص است ودر عین اینکه امکان برآوردن برخی از نیازها در آنها وجود دارد، از تامین دیگر نیازها عاجزاست
این درحالی است که هدایت های قرآنی از جامعیتی برخوردار است که همه نیازها و امیال را چه در حوزه حیات مادی و چه در حوزه حیات معنوی و اخروی تدارک می کند، بدون آن که ضرری متوجه انسان شود یا خیری از او دور شود.
جامعیت و اقوم بودن هدایت های قرآنی در مقایسته با دیگر شرایع از این حیث است که قرآن تمامی معارف الهی را تا آنجا که بنیه بشری طاقتش را دارد و همچنین تمامی شرایعی را که بشر در زندگی خود بدان نیازمند است ، تدارک دیده و حتی عملی از اعمال فردی و احتماعی بشر بدون حکم نگذاشته[3]
هدف و رسالت قرآن در حوزه قانون گذاری
بدیهی است یکی ازحوزه های حیات فردی و اجتماعی بخش وضع قوانین و احکام الهی برای تامین نیازهای زندگی مادی و معنوی انسان است . جامعیت یک دین و کتاب آسمانی آن ، توجه به همه حوزهای حیات بشری است و وضع قوانین و تامین حقوق فردی و اجتماعی انسان یکی از مهم ترین اهداف و رسالت های قرآن کریم است
تازمانی که انسان به اوامر الهی پایبند نباشد از ثمرات دین بهره ای نمی برد و هیچ وعده ای از وعده های خداوند برایش محقق نمی گردد. اگر مشکلات مسلمانان جامعه معاصر در جهان امروز را بررسی کنیم می بینیم که آنها نماز می خوانند، روزه می گیرند ، حج می گیرند، زکات می دهند اما پایبند به مقررات و مفردات منهج در سطح کلان زندگی اجتماعی نیستند ، منهج پانصد هزار ماده دارد که از رختخواب زوجیت شروع شده و به روابط بین الملل می رسد. باورها ، عبادات، معاملات اگر همراه با استقامت بر اوامر و مقررات الهی نباشد و انضباط و رعایت حدود خدواند را به همراه نداشته باشد بی فایده است.
آن کسی که مؤمن است و میخواهد مؤمن بماند و از ثمرات مؤمنبودن بهره ببرد، در مقابل همهی احکام خدا باید احساس تعهد کند و در همهجا احساس تکلیف کند. ... قرآن در مقام توبیخ بنیاسرائیل میفرماید: به بعضی از دین ایمان دارید، به آنجاهای بیدردسر راحتش مؤمنید و متعهد، به بعضی دیگر از دین بیایمانید؟
قوانین الهی در قرآن بسته جامع سبک زندگی درمقیاس جهانی است
اوامر و قوانین الهی در قرآن یک بسته جامع سبک زندگی اسلامی است که می بایست در همه عرصه های حیات فردی و اجتماعی مسلمانان جاری و ساری گردد و الا جامعه به تکامل و سعادت نمی رسد .
دریافت قرآن پژوهان با رویکرد اجتماعی این است که اگر بخواهیم به قرآن وفادار باشیم چه در مقام فهم و چه در مقام عملیات، نمیتوانیم قرآن را در مقیاس جهانی فهم و عمل نکنیم. هر مقدار خردتر و جزئیتر به قرآن نگاه میکنیم از دامنه و ماموریت الهی قرآن دورتر میشویم.
بنابر این می توان تاکید کرد به اعتقاد علامه طباطبایی ، قرآن کریم در حوزه طراحی نظام و مکتبی که نیازها و مسایل انسان را تامین کند، دارای مرجعیت است.و یکی از مهم ترین نیازها تدوین جامع قوانین الهی است.
علامه طباطبایی در پاسخ به این اعتقاد که معارف دین اسلام، دسته ای امور اخلاقی اند که در تعالیم همه ادیان و انبیا یافت می شوند، پس زیربنای تمدن را باید در خصایص روحی میان مسلمانان جستجوکرد نه در معارف دین است
معتقدند تمدن عصر اسلامی نتیجه مقدمه ای به نام معارف اسلامی و اثری خارجی مترتب بر نوع معارف و تربیت اسلامی است نه زاییده روحیات مسلمانان و شیوه دعوت اسلام[4]
این رویکرد علامه شاهدی بر اعتقاد به هیمنه و مرچعیت تعالیم قرآن مجید به ویژه در حوزه قوانین اسلامی است که تا زمان اسلام و نزول آیات الهی ، این گونه به شکل جامع و فراگیر در زمینه حقوق فردی و اجتماعی در میان ادیان و مکاتب بشری وجود نداشته است.
قانون گذاری بر اساس مصالح و مفاسد واقعی
از کار ویژه های مرجعیت قرآن کریم ، قانون گذاری برای برای به کمال رسیدن انسان در حوزه مادی و معنوی است. اینکه قرآن منبع وحیانی است که احکام و شریعت اش برای انسان کافی است وانسان به بیش از آن نیازمند نیست، از اعتقادات علامه در المیزان است، تردیدی نیست از مهمترین کارکردهای قرآن کریم و دستورالعمل های الهی ، وضع بایدها و نباید برای نظم بخشی و اصلاح زندگی بشر است. این دیدگاه قرآن مهم ترین و کارآمدترین منبع وضع قانون است و قوانین و مقررات آن راقی ترین قوانین و مقررات اند، این مهم ذیل آیات متعددی ارائه و اثبات شده است .
علامه طباطبایی ضمن بیان ناکارآمدی عقل و کفایت نکردن آن در امر قانونگذاری به سبب تضادهای آن با تمایلات انسانی و تزاحم قوانین با نیازهای انسان، وحی را تنها راه برای هدایت انسان معرفی می کند[5]
موانع حاکمیت قوانین الهی در جوامع اسلامی
علامه دو مبحث درباره وضع تقنینی قرآن و اسلام را مطرح می نمایند:
اول: پاسخ ایشان به پرسش از چرایی عدم اجرای قوانین در جوامع اسلامی است[6] و اینکه چرا قوانین و سنت های اسلامی آثار و نتایج فاسدی را در جوامع اسلامی در پی داشته اند.
علامه در پاسخ به این پرسش، ضمن اشاره به توفیق نداشتن سنت ها و قوانین تمدن غربی در جوامع تابع این تمدن، معیار خوبی و بدی قوانین را انطباق آن با حقیقت و عقل و فطرت می داند نه در پسند یا ناپسند مردم. پس اگر در جوامعی به قانونی عمل نشد و چه بسا به خلاف آن قوانین عمل شد، آسیب و اشکال متوجه قانون گذار و قانون نیست. حکم صالح و مصلح چیزی است و انسان فاسد چیز دیگر[7]
دوم: اینکه" قوانین اسلامی و احکامش" از نظر مبنا و مشرب با دیگر قوانین اجتماعی که میان مردم حاکم است، تفاوت دارد. قوانین اجتماعی که میان مردم حاکم است، با اختلاف زمان مختلف شده وبا تغییر مصالح تغییر می یابد؛ اما قوانین اسلامی هیچ گونه اختلاف و تبدیلی در واجب وحرام و مستحب و مکروه ومباح آن راه ندارد. در این نظام اجتماعی، اعمالی که توسط افراد آن انجام می پذیرد و هر شخصی امکان انجام یا ترک آن را دارد، بر والی این نظام است که فرد را به آن عمل امرکند یا از آن نهی نماید. مانند اینکه آن مجتمع یک فرد است و زماندار آن نیز نیروی فکری و اداره کننده آن است .[8]
علامه طباطبایی معتقد است که فساد و انحطاط های ایجاد شده در جوامع ، محصول تعالیم و قوانین متعالی قرآن و اسلام نیست و به هیچ عنوان مستند به دین اسلام نیستند، و باید بین ذات و جوهر دین و عملکرد مسلمانان و حاکمان تفکیک نماییم چرا که قرآن کریم ،اسلام ناب محمدی و مکتب نورانی اهل بیت (ع) بهترین قوانین و آموزه ها را در اصلاح زندگی بشر طراحی کرده است و پاسخ گوی نیازهای انسان در همه عصرها می باشند؛ در دنیایی کنونی مشاهده می کنیم که جوامع اسلامی مرجعیت قرآن را کنار گذاشته اند وهیچ گاه در عمل به اسلام عمل نکردن؛ بنابر این اسلام و قرآن در حوزه قانون گذاری و طراحی، نظامی جامع متناسب با نیازهای انسان ، دارای بهترین قوانین و شایسته مرجعبت در سطح جوامع اسلامی است.
بدیهی است برای کارآمدی و پاسخ گویی قوانین اسلام به نیازهای انسان معاصر به روشی شناسی علامه در تفسیر و تبیین مقرارت اسلامی نیازمندیم.
نسبت جامعیت قرآن و قانون گذاری
موافقین جامعیت قرآن معتقدند قرآن کتاب قانون هست، یا میتواند باشد و میتوان از آیات الهی قرآن، قوانینی که بالطبع آنها نیز الهی هستند، استخراج کرد. در میان موافقین هم دیدگاههای حداقلی و حداکثری وجود دارد.
از جمله افرادی که به جامعیت قرآن اعتقاد دارند. "علامه طباطبایی" است. به نظر علاّمه جامعیّت قرآن به معنای کامل بودن آن است. علاّمه طباطبائی در المیزان جامعیّت قرآن را در همه اقسام و صُوَر آن، مبتنی بر مجموع ظاهر و باطن قرآن میداند؛ در ظاهر قرآن تنها تفاصیل اخلاق فاضله را میتوان جست، امّا معارف، شرایع و احکام در حدّ کلّیّات و اصول در ظاهر قرآن آمدهاند و تفاصیل و جزئیّات آنها در روایات بیان شده یا به طریق دیگری قابل دستیابی است. در آثار قرآنی علاّمه بهویژه المیزان میتوان دو قِسم جامعیّت را استخراج نمود:
۱ـ جامعیّت قرآن به معنای کامل بودن بیان آن در طرح مسائل نسبت به کُتُب آسمانی پیشین.
۲ـ جامعیّت قرآن به معنای کامل بودن بیان آن در طرح مسائل بدون مقایسه با کتابهای آسمانی دیگر.
علامه به مسئله تحدی در قرآن اشاره میکند که نشانه جامعیت آن است و معتقد است: عمومیّت تحدّی نسبت به جنّ و اِنس در صورتی معنا دارد که دایرهاش تمام اوصاف و ویژگیها و زمینههایی را که امکان تفاضل و سبقتجویی در آنها وجود دارد، در بر گیرد.
جایگاه معارف عالیه در قوانین الهی
علاّمه در ذیل آیة «لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ: ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیلة تذکّر (و بیداری) شما در آن است. آیا نمیفهمید؟!» (الأنبیاء/10) مینویسد که آیه در مقام امتنان بر امّت اسلام به خاطر نزول قرآن بر آنهاست و مراد از ذکر در این آیه ذکری است که مختص به ایشان و شایسته و زیبنده شأن آنهاست. این ذکر همان معارف عالیهای است که در بالاترین درجۀ ظرفیّت و حوصلة درک انسانهاست و نیز قوانین و مقرّرات راست و درستی است که در جامعة بشری امکان و قابلیّت اجرا دارد. [9] گاهی علاّمه محدودة بیان قرآن را شؤون انسانیّت ذکر کرده است و میگوید:« قرآن کتابی است که در تمامی شؤون مرتبط با انسانیّت انسان مداخله میکند، از قبیل: معارف مبدأ و معاد، خلق و ایجاد، فضایل عمومی انسانی، قوانین اجتماعی و فردی حاکم بر نوع انسان، قصص و عبرتها و مواعظ» [10]
اما در القای پیام ها ومعارف با حوزه علم عملی وبایدها و نباید ها که با خیر و شر و منافع و مضار انسان ها در ارتباط است، درک آنها را به الهام الهی مستند ساخته تا بشر را متوجه الهام های باطنی کند نظیر آیات:
" ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ" فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ ۗ و " فِیهِمَا إِثْمٌ"[11]
به باور مفسران معاصر مانند علامه طباطبایی که رویکردی تمدنی به قرآن کریم دارند ، فهم تمدنی قرآن متعهد به حل مسائل اجتماعی است. از این رو شایسته است پژوهشگر حوزه علوم وحیانی و اسلامی که در بحث تمدن کار می کنند خود را از ادبیات مربوط به تمدن که آغشته به مفاهیم مدرن و عاریه ای از تمدن غربی است، پیرایش کنند و خود را از مبانی و حواشی التقاطی جدا بکنند. و به منابع بومی خود و مهمتر از همه در وضع قوانین به کتاب قرآن بهعنوان یکی از مصادر اصلی تمدن اسلامی مراجعه نمایند .
دیدگاه برخی پژوهشگران قرآنی جهان اسلام این است که اساسا قرآن تا زمانی که امتداد اجتماعی پیدا نکند و تا زمانی که قرآن در مقیاس یک امت و مقیاس یک جهان و مقیاس یک تمدن فعال نباشد، و نتوانند یک ادبیات تمدنی ایجاد نماید عملا به ایدهآل خود نزدیک نشده است
فهم تمدنی قرآن دارای چهار ویژگی است الف) کلان نگر وجامع است ب) سیستمیک و نظاممند است ج) فرامذهبی وفرا دینی است د) معطوف به تغییر و تحول در جامعه انسانی امروزاست
نتیجهگیری
در حالی که مفسّران متقدّم تلاش میکردند تا با تفسیر رهنمودهای اخلاقی فردی قرآن کریم رسالت خود را انجام دهند، با مطالعه و بررسی تفاسیر اجتماعی ـ که کتاب ارزشمند المیزان فی تفسیر القرآن از جملة آنهاست، بدین نتیجه میرسیم که بهرهمندی از آموزههای قرآن در سراسر زندگی مردم در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی، از اهداف اصلی مفسّرانی است که قرآن را از بُعد اجتماعی تفسیر کردهاند.
علاّمه طباطبائی ضمن تفسیر آیات قرآن کریم، حرکت، سازندگی و مسئولیّتپذیری را در جامعه مورد تأکید قرار داده است و به این نکته اشاره مینمایند که قرآن هدف رسالت خود را برقراری قسط و عدالت و ایجاد نظام اسلامی، اصلاحطلبی، تلاش، مبارزه و دفاع از مسلمانان معرّفی میکند. با بررسیهای به عمل آمده به این نتیجه میرسیم که علاّمه طباطبائی مانند دیگر مفسّرانی که با گرایش اجتماعی به تفسیر آیات قرآن کریم پرداختهاند، نسبت به تفسیر آیاتی از قرآن که مسائل اجتماعی را بیان میکنند، توجّه و اهتمام داشته است و ضمن آگاهی از مشکلات مسلمانان و تطبیق آیات قرآن بر زندگی مردم، به دنبال ارایة راهکارهایی برای درمان مشکلات اجتماعی است. وی به آموزههای تربیتی و ارشادی قرآن نیز توجّه داشته است و متذکّر میشود که وجود سنّتهای تاریخی و اجتماعی در قرآن و توجّه به آنها موجب هدایت و تربیت انسان میشود. ایشان علاوه بر پاسخگویی به شبهات و اشکالهایی که مخالفان نسبت به اسلام و قرآن مطرح کردهاند، بیان مینمایند که اسلام دین عقل، قانون و مصدر خیر ، برکت و اصلاح جامعه است.
از جمله اهداف علاّمه طباطبائی مانند هر مفسّر اجتماعی دیگری، بازگشت آموزههای قرآن به متن زندگی مردم است. وی بر این باور است که قرآن کتاب هدایت و زندگی است و در این هدایت شایسته است که تفسیر به سمت و سوی نزدیک کردن قرآن با واقعیّتها و عینیّت بخشیدن به مفاهیم هدایتی و اصلاحی آن در ابعاد مختلف پیش برود. از همین روی، تکیه بر پیوند قرآن با واقعیّتهای محسوس زندگی بشر مورد اهتمام و توجّه علاّمه طباطبائی(ره) میباشد.
نکات :
- اسلام قوانین خود را بر مبنای حقیقت بنا نهاده نه طبع انسان و نه اراده و امیالش و نه بنای اکثریت؛ چون عقل آدمی تابع حقیقت ومنافی با فساد و جهل است.
- در اسلام، همگان مامور اجرای قانون اند نه افراد خاص یا صرفا قوه مجریه.
- اسلام ضمانت اجرای احکامش را بر عهده اجتماع قرار داده است.
- اسلام برای تحقق اهداف عالیه خود، دعوت به" توحید" را محور اصلاحات خود قرار داد و آن گاه قوانین خودرا بر مدار آن بنا نهاد و آن قوانین را نیز با قوانین عبادی و معاملاتی در حوزه فردی و اجتماعی تکمیل کرد؛ آن گاه ضمانت اجرای قانون را اولا بر عهده حکومت و سپس احاد جامعه اسلامی نهاد.
- علامه طباطبایی در ادامه، برخی شرایط حاکم جامعه اسلامی را به این صورت برمی شمارد:
الف)حاکم باید کسی باشد که بتواند مطابق سیره پیامبر و اهل بیت حکومت کند.
ب) باید احکام الهی را بدون هیچ کم و زیاد حفظ کند.
ج) در موارد که قانونی از دستورالعمل های الهی تشریع نشده است، حاکم اسلامی با مشورت عقلای قوم به یک تصمیم براساس ضوابط الهی اتخاذ نماید.
منابع :
قرآن کریم
آریان ، حمید (1387) ، " جامعیت قرآن در بیان مفسر المیزان" قرآن شناخت ،ش 1
طباطبایی ، محمد حسن (1387) ، رسالت تشیع در دنیای امروز، به کوشش : سیدهادی خسروشاهی، قم : بوستان کتاب
طباطبایی ، محمد حسن (1402 ق) ، قرآن در اسلام ، قم : بوستان کتاب
طباطبایی ، محمد حسن (1417 ق الف) ، بررسی های اسلامی ، به کوشش : سیدهادی خسروشاهی، قم : بوستان کتاب
طباطبایی ، محمد حسن (1417
[1] محمدحسین طباطبایی، 1417ق ، ج 1:ص358-360
[2] همان : 359
[3] محمدحسین طباطبایی، 1417ق ، ج13:ص47
[4] محمدحسین طباطبایی، 1417ق ، ج1:ص360
[5] محمدحسین طباطبایی، 1402ق ، قران در اسلام :ص109-112
[6] قوانین اسلامی علی رغم وجود 54 کشورمسلمان فقط در چند کشورمانند : ایران ، پاکستان ، عربستان وغراق حاکمیت دارد و سایر کشورها به بهانه سخت بودن و عملی نبودن قوانین اسلامی از حاکمیت قوانین اسلامی جلوگیری می کنند و به قوانین مکاتب بشری عمل می نمایند
[7] محمدحسین طباطبایی، 1417ق ، ج4:ص192-194
[8] محمدحسین طباطبایی، 1417ق ، ج4:ص-194
[9] (ر.ک؛ طباطبائی، 1379، ج 14: 255)
[10] (همان، ج 5: 20).
[11] محمدحسین طباطبایی، 1417ق ، ج5:ص312
برچسب ها : قرآن علامه طباطبایی