سید روحالله لطیفی پژوهشگر و کارشناس ارشد مطالعات انقلاب اسلامی یکی از صفاتی که خداوند متعال با آن از امت پیامبر اسلام(ص) یاد کرده، «بهترین امتها» است. این صفت بهدلیل وجود ویژگی مهم در این امت است که عبارت است از اجرای اصل «امر به معروف و نهی از منکر» و بههمین دلیل خداوند متعال در سوره آلعمران میفرماید: ]كُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ...[1؛ اجرای این اصل بهاندازهای حائز اهمیت است که در این آیه شریفه،بر ایمان به خداوند متعال مقدم شده است. در تفسیر اینکه چرا اصل امر به معروف و نهی از منکر بر ایمان به خدا مقدم شده است، مفسران مطالب فراوانی گفتهاند که مهمترین آنها مربوط است، به اهمیت و عظمت این دو فریضه بزرگ الهی و اینکه انجام این دو فریضه، ضامن گسترش ایمان و اجرای همه قوانین فردی و اجتماعی است و ضامن اجرا، بر خود قانون مقدم است.2 مؤید این تفسیر، روایتهای متعددی هست که به آثار امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اشاره میکند؛ از جمله روایت امام باقر(ع) که میفرماید: «إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ والنَّهیَ عَنِ المُنكَرِ سَبیلُ الأنبیاءِ ومِنهاجُ الصُّلَحاءِ، فریضَةٌ عَظیمَةٌ بِها تُقامُ الفَرائضُ وتَأمَنُ المَذاهِبُ وتَحِلُّ المَكاسِبُ وتُرَدُّ المَظالِمُ وتَعمُرُ الأرضُ ویُنتَصَفُ مِنَ الأعداءِ ویَستَقیمُ الأمرُ؛3 یعنی امر به معروف و نهی از منکر راه انبیاء و طریق صالحان است، دو فریضه بزرگ الهی است که بقیه فرائض با آنها برپا میشوند و بهوسیله این دو، راهها امن میگردد و کسب و کار مردم حلال میشود، حقوق افراد تأمین میگردد و در سایه آن، زمینها آباد شده، از دشمنان انتقام گرفته میشود و در پرتو آن، همه کارها رو به راه میگردد.» این واجب بزرگ همچون سایر واجبات همواره در میان مسلمانان مطرح بوده و در مجامع علمی بر سر آن بحثها صورت گرفته و جزء ضروریات اسلام بهشمار میرود؛ اما نوع نگاه به آن و بهویژه مصادیق منکر و معروف و نیز شرایط عمل به این واجب، از جمله مباحث مرتبط با این دو واجب بوده است که همواره دچار ضیق و تنگناهایی شده است؛ بهگونهای که گاه در مقام عمل به تعطیلی آنها منجر شده و یا به برخی امور ظاهری و حداقلی اکتفا شده است. طبیعتاً چنین نگاه محدودنگرانهای، با اهمیت این واجب که حتی بر ایمان به خدا هم مقدم میشود، چندان سازگاری ندارد؛ اما واقعیت این است که در طول تاریخ، چهرهها و رجال نامدار بزرگی در عرصههای دین آمدهاند و رفتهاند و این اصل را با همین نگاه محدود تفسیر کرده و یا حداکثر در قامت یک مصلح اجتماعی، از این دو واجب بهره گرفته و تلاش کردهاند تا با رام کردن حاکمان سرکش زمانه بهقدر وسع، بهمیزانی، از حجم منکرات کاسته و بر کفه معروفات بیفزایند و بس.
وجه تمایز امام خمینی(قد) با سایر رهبران دینی در این میان امتیازی که حضرت امام خمینی(ره) داشت و وی را از سایر رهبران دینی و مصلحان اجتماعی دینمدار عالم اسلام تا آن روز متمایز میسازد، نگاه کامل و وسیع ایشان به مقوله امر به معروف و نهی از منکر است؛ بهطوری که از منظر حضرت امام(ره) اقامه امر به معروف و نهی از منکر، تنها در سایه بازتعریف مصادیق این دو واجب امکانپذیر است؛ بازتعریفی که معروفات و منکرات را از مصادیق شناختهشده رایج فراتر برده و شامل بحث حکومت اسلامی و حکومت طاغوت میکرد؛ بهگونهای که اقامه حکومت اسلامی بهعنوان معروف بزرگ شمرده شده و اطاعت از حکومت طاغوت، منکر عظیم تلقی گردید. چنین نگاهی گام نهادن در مسیر انبیای الهی(قد) است که خداوند متعال، وظیفه آنان را اینگونه برشمرده است: ]وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[4. این، تفاوت نگاه امام خمینی(ره) به مقوله امر به معروف و نهی از منکر و ارتقای جایگاه این دو واجب بزرگ بود؛ همچون اقدامی که امام حسین(ع) نسبت به این دو واجب انجام داد و بهقول شهید مطهری(ره) به آنها اعتبار و ارزش بخشید و جایگاه آنها را بالا برد.5 شهید مطهری(ره) در مقام مقایسه دو نگاه سطحی و نگاه عمیق به مقوله امر به معروف و نهی از منکر و ارتباط آن با اصل حکومت اینگونه میگوید: «گاهی ما امر به معروف و نهی از منکر میکنیم؛ ولی نهتنها به این اصل ارزش نمیدهیم؛ بلکه ارزشش را پایین میآوریم. الآن در ذهن عامه مردم، به چه میگویند امر به معروف و نهی از منکر؟ به یک مسائل جزئی؛ نمیگویم مسائل نادرست (بعضی از آنها نادرست هم هست)؛ ولی اینها وقتی در کلش واقع شود، زیباست؛ مثلاً اگر امر به معروف و نهی از منکر کسی، فقط این باشد که آقا! این انگشتر طلا را از دستت بیرون بیاور، این در جای خودش درست است، حرف درستی است؛ اما نه اینکه انسان هیچ منکری را نبیند؛ جز همین یکی، جز مسأله ریش، جز مسائل مربوط به مثلاً کت و شلوار. ..؛ ولی امام حسین(ع) را ببینید! امر به معروف و نهی از منکر، کار او بود از بیخ و بن. به تمام معروفهای اسلام نظر داشت و فهرست میداد و نیز به تمام منکرهای جهان اسلام. میفرمود: اولین و بزرگترین منکر جهان اسلام، خود یزید است: «فلعمری ما الامام الا العامل بالکتاب، القائم بالقسط والدائن بدین الحق».6و7
پیام امام خمینی(ره) علیه شاه و اشغالگران فلسطین در جریان انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) این عَلَم را که از دل تاریخ به او به ارث رسیده بود، به دوش کشید و بیهیچ پروایی، با صدای رسا کانون حمله خود را طاغوت قرار داد؛ طاغوتی که مصداق آن در سطح داخلی، حکومت سلطنتی بهمعنای عام و حکومت شاه بهصورت خاص و در سطح جهانی، همه قدرتهای سلطهگر و زورگوی عالم اعم از آمریکا و سایر کشورهای غربی و شرقی، رژیم صهیونیستی و ... بود که مطالعه بندبند موضعگیریهای آن عزیز سفرکرده، حاکی از این جرئت و جسارت مثالزدنی بود. ایشان یک روز قدرتهای جهانی را که در جهان آن روز، کسی جرأت کوچکترین بیحرمتی را به آنها در خود نمیدید، مورد خطاب قرار داده و میفرمود: «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر؛ اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با آمریکاست. رئیسجمهور آمریکا بداند - بداند این معنا را - که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما»8 و یک روز در مقابل اسرائیل و شخص شاه که از منظر امام، عامل این رژیم تلقی میشد، قد علم کرده و نهیب میزد: «اینجانب کراراً خطر اسرائیل و عمال آن را که در رأس آنها شاه ایران است، گوشزد کردهام. ملت اسلام تا این جرثومه فساد را از بن نکنند، روی خوش نمیبینند و ایران تا گرفتار این دودمان ننگین است، روی آزادی نخواهد دید».9 وی حکومت سلطنتی را بهعنوان مصداق حکومت طاغوت از اساس نامشروع برمیشمرد و معتقد بود: «سلطنت و ولایتعهدی، همان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده و بساط آن را در صدر اسلام در ایران و روم شرقی و مصر و یمن برانداخته است...؛ سلطنت و ولایتعهدی، همان طرز حکومت شوم و باطلی است که حضرت سیدالشهداء(ع) برای جلوگیری از برقراری آن قیام فرمود و شهید شد.»10 امام خمینی(ره) بر همین اساس، وظیفه خود و همه مبارزان آزادیخواه و انقلابی را مبارزه تا سرنگونی طاغوت دانسته و اعلان میکرد: «من مصمم هستم که از پا ننشینم تا دستگاه فاسد را بهجای خود بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حقتعالی با عذر وفود کنم. شما هم، ای علمای اسلام! مصمم شوید و بدانید پیروزی با شماست».11 «ملت عزیز تا محو آثار ظلم و هدم دستگاه رژیم منحط پهلوی آرام نخواهد گرفت و به حال عادی باز نخواهد گشت. ... امروز که ملت، بپا خاسته و راه خود را خوب و درست یافته است، سکوت و امر به سکوت، مخالف مصالح عالیۀ اسلام است و خلاف طریقۀ شیعۀ جعفری است و امر به تحرک و استنکار و افشای فجایع خانمانسوز و اسلام بر بادده دستگاه شاه، موافق سیرۀ مبارکۀ انبیا و خصوص رسول معظم خاتم(ص) است.»12
تفاوت نگرش امام خمینی(قد) در مقوله معروف و منکر با نگاه دیگران در این میان اگر بخواهیم، نگاهی مصداقی به تفاوت نگرش حضرت امام خمینی(ره) در مقوله معروف و منکر با نگاه دیگران و نتایج عینی این دو نگاه داشته باشیم، نوع مواجهه حضرت امام(ره) با جریانهای انحرافی پیش از انقلاب مثال خوب و جالب توجهی است؛ بهعنوان مثال در دهه 30 و 40 شمسی، شاهد گسترش جریان انحرافی بهائیت در جامعه ایران بودیم که همین مسأله موجب نگرانی عمیق جامعه مذهبی و بهویژه علما و مراجع شده بود و بههمین دلیل، جریانهای گوناگونی با صبغه مذهبی و حمایت بخشی از جامعه روحانیت جهت مبارزه با این پدیده شوم استعماری شکل گرفت که مهمترین آنها «انجمن حجتیه» بود. این انجمن با یک کار تشکیلاتی وسیع، تلاش فراوانی در جهت مبارزه با بهائیت، روشنگری در میان مردم و تلاش برای خنثی کردن آثار تبلیغی این فرقه انحرافی بهویژه بر روی نسل جوان میکرد و تلاش مینمود، جامعه هدف این گروه را که عمدتاً از میان جوانان بودند، یک به یک از منجلاب این گروه نجات دهد.13 ظاهر امر این است که چنین رفتاری بسیار قابل تقدیر و شاید بهزعم بسیاری، تنها راه ممکن تلقی میشد؛ اما واقعیت این بود که نوع نگاه این تشکیلات، بهدلایل گسترش بهائیت ناشی از نگاه سطحینگرانه آنها به این فرقه و بیش از آن، نوع تلقی آنها از بحث معروف و منکر بود که تلاش میکرد تا معروف و منکر را به سطوح پایین تنزل داده و به وظیفه شرعی خود در قبال امر به معروف و نهی از منکر، تنها در این سطح بسنده کند؛ فلذا در قاموس این جریان، اساساً یا ارتباطی میان بهائیت با دستگاه حاکمه وجود نداشت و یا ورود به محدوده هیئت حاکمه برای واکاوی ریشههای فرقه، ممنوع بود و بههمین دلیل تشکیلات انجمن حجتیه، به اقدامات قابل توجه خود در رهاندن تعدادی از فریبخوردگان بهائیت راضی و خرسند بودند و این، در حالی بود که ریشههای اشاعه بهائیت در خود حکومت فاسد پهلوی بود که نهتنها نخستوزیر؛ یعنی عالیترین مقام اجرایی را از میان بهائیها انتخاب کرده و مقام پزشک مخصوص خود را نیز که محرم اسرار شاه بهشمار میآمد به بهائیها سپرده بود؛ بلکه دهها پست و مسئولیت کلیدی از جمله آموزش و پرورش کشور را تمام و کمال در اختیار بهائیت قرار داده بود و عملاً زمینهها را برای گسترش بهائیت در جامعه فراهم کرده بود؛ بهطوریکه رهایی چند جوان از این منجلاب در برابر فاجعهای که در حال رخ دادن بود، اساساً بهشمار نمیآمد. با این حال جریان انجمن حجتیه، همچنان حاضر نبود، با ریشهها مبارزهای داشته باشد. در این زمینه آقای «احمد احمد»، از مبارزان پیش از انقلاب که سابقه همکاری با این انجمن را دارد، در کتاب خاطرات خود مینویسد: «انجمن از سیاسی شدن افراد عضو، بهشدت جلوگیری میکرد و سعی داشت که موجبات ناراحتی حکومت را فراهم نسازد... کار انجمن حجتیه، مبارزه با معلول بود، نه علت؛ بههمین دلیل، موفقیت آن در رسیدن به هدفش، محدود بود. انجمن میپنداشت، برای اینکه بتواند حیات یابد و به مبارزة خود ادامه دهد، باید با رژیم شاه، کنار آید یا دستکم کاری به کار آن نداشته باشد و میگفت: پرداختن به امور سیاسی، مانع تحقق اهداف انجمن است و آن را یک خط انحرافی میدانست. از اینرو، تصمیم گرفت برای احتیاط، از اعضای خود تعهد منع فعالیتهای سیاسی بگیرد.»14 در مقابل این نگاه، با نگاه امام خمینی(قد) مواجه هستیم که نگاه عمیق و ریشهای به مسائل داشته و بهجای مبارزه با معلولها، ریشهها را آماج حملات خود قرار میداد و مبارزه با کانون فساد یعنی نظام سلطنت را سرلوحه فعالیت خویش قرار داد و به این ترتیب، با پیروزی انقلاب اسلامی، خود به خود بساط بهائیت نیز از کشور برچیده شد.
سخن آخر امام خمینی(قد)، تفسیر مترقی و حداکثری از مقوله امر به معروف و نهی از منکر نمود که این تفسیر برگرفته از حرکت و هدف انبیای الهی و ائمه اطهار(قد) و بهنوعی احیاگر شیوه و روش ائمه اطهار(قد) بود و با چنین نگاهی توانست، امت اسلامی را همراه خویش ساخته و با کمک آنها در بهمن 1357 نظام سلطنتی را بهعنوان نظام طاغوت و بزرگترین منکر، برانداخته و بهجای آن حکومت اسلامی را که زمینهساز پرستش الله و اجرای احکام و قوانین اسلامی است، بهعنوان بالاترین مصداق معروف، برقرار سازد و از آنجایی که خداوند متعال، عاملان به دو واجب الهی امر به معروف و نهی از منکر را بهترین امتها معرفی میکند، انقلاب اسلامی ایران را میتوان «انقلاب بهترین امتها» معرفی کرد. .............................................. پینوشتها 1. آل عمران،110. 2. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج3، چ 36، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1384، ص72. 3. محمدبن یعقوب کلینی(ره)، اصول کافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ج5، ص 55، باب الامر بالمعروف والنهی عن المنکر، حدیث1. 4. نحل،36. 5. رک: مرتضی مطهری، حماسه حسینی، تهران: انتشارات صدرا، ج17، ص 157. 6. محمدبن محمد(شیخ مفید(ره))، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم: الموتمر الدولی لالفیه الشیخ المفید، 1413 ق. ج2، ص38. 7. حماسه حسینی، همان. 8. امام خمینی(قد)، صحیفه امام، تهران: انتشارات عروج، ج1، ص420. 9. همان، ج3، ص7. 10. امام خمینی، ولایت فقیه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1394، ص13. 11. صحیفه امام، همان، ج1، ص 187. 12. همان، ج3، ص431-430. 13. رک: رضا اکبریآهنگر، حقایقی پیرامون انجمن حجتیه، تهران: انتشارات شهید کاظمی، 1398. 14. احمد احمد، خاطرات، مصاحبه و تدوین: محسن کاظمی، تهران: انتشارات سوره مهر، ص 57-56.