هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

خاطرات قلمی/ 11 • حاشیه رهبری

خاطرات قلمی/ 11 • حاشیه رهبری

استاد جواد محدثی

در سال 1376 با توجه به جریانات دوم خردادی و تبه‌کاری‌های فرهنگی اصلاح‌طلبان، مقاله‌ای نوشته بودم با عنوان «اگر خورشید بگیرد ...» که نقدی بود تند و تیز بر تهاجم فرهنگی به مرزهای اعتقادی و باورهای انقلابی و خط امام و ولایت. در مطبوعات چاپ شد. بازتاب گسترده‌ای داشت؛ خودم نیز در جلسات گوناگون برای مخاطبان حزب‌اللهی می-خواندم. بسیار مورد استقبال قرار گرفت و حرف دل نیروهای انقلابی بود که در آینه آن مقاله انعکاس یافته بود و حکایت از فراموشی ارزش‌ها و عقب‌نشینی از مرزهای ارزشی انقلاب و تسلط جریان‌های فکری لیبرال و مخالف خطّ ولایت بر سنگرهای فکری و مطبوعات و رسانه‌ها و هنرهای نمایشی و سینمایی داشت.
در یکی از دیدارهایی که با جمعی از دوستان با حضرت آقا داشتیم (دیدارهای رمضانی و افطاری)، فرصت نشد که طبق معمول، آن را در محضر ایشان بخوانم. هنگام خداحافظی مقاله را تقدیم ایشان کردم و برگشتیم قم. صبح فردایش از دفتر رهبری زنگ زدند که: «آقا نوشته شما را همان دیشب خواندند و حاشیه‌ای بر آن نگاشتند. به دست‌تان خواهد رسید.»
روزهای متوالی گذشت و من پیگیر آن بودم. بالأخره مقاله‌ام به دستم رسید، با حاشیه‌نگاری رهبر معظم انقلاب که در حاشیه آن برگه نوشته بودند: در تاریخ 8 بهمن 76 رمضان 1418. متن نوشته ایشان این بود: «باسمه تعالی، راوی اگرچه «محدثی» ثقه است؛ اما حدیث از نوع انذار پیامبران و مربوط به آینده‌ای ممکن و متحمل است و نه اخبار از حال یا گذشته. پس باید در مقدمه یا مؤخّره این حدیث دردناک، راه‌های جلوگیری از پدید آمدن چنین حالتی نیز بیان شود و انذار با تبشیر همراه گردد. همواره بیان درد باید برای پیشگیری یا درمان باشد تا مستمع را به صراط مستقیم عمل صالح هدایت کند. بحمدالله امروز وضع و حال با چنین آینده تاریک و ممکنی فاصله زیاد دارد. مأیوس شدن از درمان، همان‌قدر خسارت دارد که غفلت از درد. والسلام علیکم و رحمةالله و هدایته و تسدیده. علی.»
از آن پس من احتیاط کردم و متن یادشده را در مجامع عمومی نخواندم. بیم آن داشتم که نکند، ایجاد یأس کند و زیانش بیش از سودش باشد.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه