آیتاللهالعظمی جوادی آملی در پیامی به مراسم نکوداشت آیتالله واعظ طبسی(ره)
آستان قدس رضوی مسائل کلامی عمیق عریق را گسترش دهد
مراسم تجلیل از نیمقرن فعالیت یار سابق انقلاب، مرحوم آیتالله واعظ طبسی، 19 اسفند، با پیام حضرت آیتالله جوادی آملی و سخنرانی آیتالله علمالهدی نماینده ولیفقیه در استان خراسان رضوی و حجتالاسلام والمسلمین مروی تولیت آستان قدس رضوی در تالار قدس کتابخانه مرکزی رضوی مشهد مقدس برگزار شد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی بنیاد علوم وحیانی اسراء، در پیام حضرت آیتالله جوادی آملی به این مراسم آمده است:
مقدم شما فرهیختگان، بزرگان، علما و صاحبنظران را گرامی میداریم و از برگزارکنندگان این نشست عظیم فرهنگی و دینی و علمی حقشناسی میکنیم. از همه مدیران بهویژه مرحوم آیتالله واعظ طبسی(رض) حقشناسی میکنیم که با مدیریت صحیح و تدبیر تام به این نظام پربرکت اسلامی خدمت کردهاند و خدمت میکنند.
اما اساس مدیریت و سرپرستی یک فن یا یک گروه در قرآن کریم از یک حرمت ویژهای برخوردار است، یک؛ در روایات اهلبیت(ع) از عظمتی متنعم است، دو؛ آنچه که در جریان انقلاب اسلامی رخ داده است، وظیفه مستفاد از کتاب و سنت را به عهده مدیران میگذارد، سه؛ و سایر مطالبی که در زیرمجموعه این عناوین یادشده مطرح به خواست خدا میشود، چهار.
اما قرآن کریم درباره مدیریت - گذشته از آن خطوط کلی که در سراسر قرآن کریم مطرح است - دو نمونه را قرآن یادآور میشود که یکی مربوط به برجستهترین کار یک مملکت و دیگری ناظر به سادهترین و بیپیرایهترین کار یک کشور است. در کشور این دو قطب اساس کار هستند و متوسطاتی هم دارند. قطب اول، قطب وزارت است. وزیر کسی است که ثقل مملکت روی دوش اوست. وزر یعنی سنگینی؛ وزیر به کسی میگویند که سنگینی حکومت به عهده او باشد. وقتی موسای کلیم به ذات اقدس الهی عرض میکند هارون را وزیر من قرار بده؛ یعنی این بار سنگین را او به عهده بگیرد که یار من باشد [واجعل لی وزیراً من أهلی]1 که این وزیر بتواند، بار نبوت، رسالت، ولایت و امامت را تاحدودی به دوش بگیرد. وزیر به چنین شخصیتی میگویند.
کسی میتواند وزیر باشد که در علمیت آنچه شایسته وزارت و بایسته وزارت است، بداند و آنچه شایسته عمل و تدبیر و اجرائیات است، بداند و عمل کند.
در قرآن کریم نمونه وزیر کامل را در جریان کشور پهناور آن روز مصر ذکر کرده است. اگر سالیان متمادی قحطی و گرانی از نظر اقتصاد و سایر شئون وابسته، یک مملکتی را تهدید بکند، آن کشور نیازمند به یک مدیر مدبر و عاقل و توانمند و توانای پاکدست است. در چنین شرایطی ذات اقدس الهی یوسف(سلامالله علیه) را برای وزارت کشور قحطیزده مصر مسئول قرار داد و یوسف مصری گفت که [اجعلنی على خزائن الأرض إنی حفیظ علیم]2. اقتصاد مملکت، کلید مملکت، کلید وزارت اقتصاد را به دست من بده؛ زیرا هر وزیری این دو سمت اصلی را داشت، آن کشور موفق است: تدبیر علمی که قطب فرهنگی است، یک؛ طهارت و پاکدستی و نزاهت از نارسایی، این دو. من واجد علم و عمل هستم؛ یعنی هم در مدیریت کشور قحطیزده مصر، به راههای علمی آگاه هستم، یک؛ دستم پاک است، دو. [اجعلنی على خزائن الأرض إنی حفیظ]، یک؛ [علیم]، دو؛ نه اهل اختلاس و دوستبازی بیجا هستم؛ چون حفیظ مال امت هستم و نه در مدیریت - خدای ناکرده - کمبودی داریم. هم محقق اقتصادی هستم هم امین مالی هستم. کشور به این دو رکن نیازمند است. این برای عالیترین سمت یک مملکت؛ یعنی وزرات که قرآن برای وزارت این دو عنصر اصلی را تعیین کرده است: [اجعلنی على خزائن الأرض إنی حفیظ]، یک؛ [علیم]، دو.
اداره کشور در شرایط عادی آسان است؛ اما در شرایط قحطیزده و شرایط اقتصادی هفت ساله و امثال ذلک، کار آسانی نیست و قرآن کریم میگوید: در مملکتی که در کارهای اقتصادی مشکلات فراوان - تحریم و غیر تحریم - دارد، به کسی سمت بسپارید که بتواند، کشور را بهخوبی از نظر علمی اداره کند، نیاز را بداند رفع نیاز را بداند، یک؛ پاک باشد، دو؛ [إنی حفیظ علیم]. این برای وزارت.
سادهترین سمت در یک مملکت دامداری در بیابانهاست که حتی در ردیف مشاغل عادی هم نیست. یک چوپان یک سمت سادهای دارد. قرآن کریم جریان چوپانی دامنههای کوه و دشت را با همین دو شرط یوسفی مصر ذکر میکند. وقتی وجود مبارک موسای کلیم(ع) وارد مدین شد و فرزندان شعیب(ع) را هدایت و تأیید کرد، آنها به پدرشان گفتند: [یا أبت استأجره إن خیر من استأجرت]3؛ این جوان را بهعنوان چوپانی استخدام بکن؛ برای اینکه بهترین چوپان، چوپانی است که این دو رکن اساسی را داشته باشد: در تدبیر و اداره دامها عالم و آگاه و صاحبنظر باشد، یک؛ دستش پاک باشد، دو. [إن خیر من استأجرت] او کسی است که در دامداری محقق است و در پاکدستی متحقق.
این دو نمونه را که قرآن ذکر میکند؛ یعنی آن سمتهایی که بین آن بالا و پایین هست، هم همین دو حکم را دارد. کشور را سمتهای عالی، یک؛ سمتهای دانی، دو؛ بینهما متوسطات، سه؛ اداره میکند. هر کسی در هر زمان و زمینی سمتی بخواهد داشته باشد، «الحفیظ الأمین» و اگر نبود، کشور آسیب میبیند، مردم آسیب میبینند و اداره، اداره اسلامی نیست. وقتی اداره، اداره قرآنی است، مدیریت، مدیریت قرآنی است که این دو عنصر باشد: علم دقیق، پاکدامنی. کشور به اینها نیازمند است و بدون اینها آسیب میبیند؛ این اصل اول.
اصل دوم آن است که اگرچه کارهای مهم و سمتهای مهم مطلوب است؛ ولی بهتنهایی رسیدن به این سمتها، کار آسانی نیست. ما در همه امور حتی در سادهترین کار، نیازمند به ذات اقدس الهی هستیم، لذا میگوییم «بحول الله تعالی اقوم و اقعد»4؛ این اصل کلی است که قرآن کریم به ما آموخت. در نماز که برای ما مکتب است، فرمود: اینطور نیست که حالا شما وقتی که نشستید، خودتان بتوانید بلند شوید، وقتی ایستادید، خودتان بتوانید بنشینید؛ اینطور نیست: «بحول الله تعالی اقوم و اقعد». این سادهترین کار است، این معنی توحید است؛ اما بالأخره کسی که سمتی دارد، خیال میکند، این نشست و برخاست و کارهای جزئی از دست او برمیآید؛ اما اگر سمتی پیدا کرد، خواه سمت فرهنگی، خواه سمت اجرایی، خواه در حوزه، خواه در دانشگاه، خواه در مرزداری، خواه در صندوقداری فرق نمیکند - این کارها کارهای مهمی است - نیازمند به ذات اقدس الهی است. وجود مبارک علیبن الحسین(علیهما وعلی آبائهما آلاف التحیة والثناء) در این صحیفه نورانی سجادیه که همتای نهجالبلاغه جدش علیبن ابیطالب(صلواتالله وسلامه علیهم اجمعین) است، امور فراوانی را به انسان یاد میدهند؛ به خدا عرض میکند که خدایا! من، هم در نفی هم در اثبات، هم در رسیدن به طهارت و هم در نجات یافتن از آلودگی، در هر دو بخش به تو پناهنده میشوم، از تو کمک میخواهم: «توجنی بالکفایة و سمنی حسن الولایة»5؛ خدایا! تدبیر و مدیریت و مربی بودن پاک و دقیق و علمی را از تو مسئلت میکنم. این تاج لیاقت را تو به من بده، اینطور نباشد که امروز با یک نام و نانی به سمت برسم، فردا بهبهانه اختلاس به زندان بروم. خدایا! این کفایت تاج است تا تو ندهی، نصیب کسی نمیشود.
این دعای نورانی امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه است «توجنی بالکفایة» که با هر درس خواندنی حاصل نمیشود، با هر خانوادهای حاصل نمیشود. مدیریت یک مملکت، اداره یک مملکت، داشتن مالهای سنگین بهصورت امانت در یک مملکت، یک تاج است؛ تاج الهی است. امام سجاد(ع) این تاج الهی را از ذات اقدس الهی مسئلت میکند: «توجنی بالکفایة»، یک؛ «وسمنی حسن الولایة»، دو. این سمه، این علامت، این نشانه و این مدال مدیریت صحیح را تو باید بدهی. اداره کشور یعنی این. این تاج است. ما باید بدانیم این تارج را روی سر هر کسی نگذاریم «توجنی بالکفایة».
مملکت را هم کمیته امدادی نمیشود اداره کرد. هرکس باید در کنار سفره خودش بنشیند. تولید، تولید، تولید. اشتغال، اشتغال، اشتغال. ما دو تا فقر داریم: یک فقر اقتصادی که آن حسن الکفایه و تاج کفایت و مدیریت، باید این را کاملاً ریشهکن کند. فقر اقتصادی قدغن است. یک فقر طبیعی داریم. فقر طبیعی مثل کودکان، سالخوردهها، بیماران از کار افتاده؛ اینها اهل کار و کسب نیستند؛ نه خردسالان اهل کار و کسب هستند، نه سالمندان از کارافتاده. این فقر طبیعی را بهوسیله خانوادههایی که دستشان بهوسیله اقتصاد اساسی پر است، باید تأمین بکنیم؛ وگرنه کشور را با کمیته امداد اداره کردن در شأن یک نظام اسلامی نیست.
سخن در این نیست که شکم پر بشود، سخن در آبرو است. این تاج است، این تاج را به سر هر کسی نمیشود نهاد. امام سجاد(ع) به خدا عرض میکند: خدایا! این تاج را تو باید بدهی. آن فهم را که من بفهمم ریشه فقر اقتصادی کلاً صد درصد باید قطع بشود، تو باید بدهی. فقر طبیعی هست، اگر کسی در کنار سفره پسرش باشد یا پدرش باشد یا برادرش باشد که «من بالکفایه» او هستند: این ننگ نیست؛ اما اداره مملکت با کمیته امدادی در شأن یک نظام اسلامی نیست. اینکه امام سجاد(ع) عرض میکند - این صحیفه سجادیه زبور و انجیل ما شیعیان است - خدایا! «توجنی بالکفایة»، این تاج است که من بتوانم، زیرمجموعه خود را عاقلانه و عالمانه کفایت کنم.
«وسمنی حسن الولایة»؛ ولی خوبی باشم، والی خوبی باشم، ولایت خوبی داشته باشم و قلمرو ولایت من با علم صائب و عمل صالح اداره بشود. در دعای دیگر، وجود مبارک امام سجاد(ع) پناهنده میشود. آن جنبه اثباتی است که خدایا! «توجنی بالکفایة وسمنی حسن الولایة» از ذات اقدس الهی مسئلت میکند، من پناه میبرم به تو از اینکه سمتی را قبول بکنم و از عهدهاش برنیایم، پناه میبرم به تو از کسی که نتواند، سمتی را اداره کند و در یک کشور آن سمت را قبول کند، پناه میبرم به تو که سمت را به کسی بدهیم که او نتواند مملکت را اداره کند. این حرفها بوسیدنی نیست؟! اینکه میبینید ما وقتی حرم رفتیم، در و دیوار آن را میبوسیم، برای همین است.
چرا ما در و دیوار را میبوسیم؟ این حرفها در جهان زنده است. آن وقتی که از این حرفها خبری نبود، اینها این حرفها را آوردند. ما در و دیوار را که نمیبوسیم؛ ما صاحبان این حرفها را احترام میکنیم؛ قبل از اینها این حرفها سابقه نداشت. بعد از اینها هم، کسی نمیتواند اینطور عمل بکند. این بیان، نورانی است. البته دعاها ثواب دارد؛ آن ثوابها سرجایش محفوظ است. یک وقت است که یک دعایی را برای ثواب میخوانند، آن ثوابها همه سرجایش محفوظ است؛ اما اینها آموزنده و تربیتکننده است.
اصل سوم این است که مدیریت کل شیء بحسبه است. یک وقت است که کسی مسئول آموزش و پرورش است، یک کسی مسئول نظامی است، یک کسی مسئول مالی است؛ اینها یک حساب دارد و مدیریت خاص دارد. یک وقت است مدیریت آستان قدس رضوی است، مدیریت حرم امن و حریم امن ولی مطلق خداست. او اگر بخواهد، تاج مدیریت و تولیت را داشته باشد، باید فرهنگمدار خوبی باشد، بیان لطیف مرحوم کلینی را بیان خود بداند.
میدانید مرحوم کلینی یک مقداری با دیگران فرق دارد. مرحوم کلینی در این کتاب قیم و شریف کافی، یک مقدمه دارد. آخرین خط این مقدمه این است: به خدای سبحان عرض میکند که آن توفیقات را عنایت کنید که ما وظیفهمان را انجام بدهیم. فرمود: «إذ کان العقل هو القطب الذی علیه المدار وبه یحتج وله الثواب وعلیه العقاب»؛6 قطب فرهنگی یک مملکت را عقل آن مملکت تشکیل میدهد - این حرف کلینی است - لذا اصول کافی را با همان عقل، شروع کرد. قطب فرهنگی سیاسی اجتماعی یک مملکت را عقل تشکیل میدهد، قطب فرهنگی اقتصادی یک مملکت را عقل تشکیل میدهد، فرمود: آن قطبی که محور احتجاج، محور استدلال، محور عذاب، محور عقاب و محور ثواب است، عقل است: «إذ کان العقل هو القطب الذی علیه المدار وبه یحتج وله الثواب وعلیه العقاب»؛ چون این چنین است، اگر کسی متولی آستان قدس رضوی شد، همانند آیتالله طبسی(رض) که این نکوداشت بهنام این بزرگوار و بزرگواری ایشان تشکیل شده است که حشرش با مولای او، این غیر از همه آن حرفهایی که گفته شد، غیر از [إنی حفیظ]، غیر از [علیم]، غیر از [إن خیر من استأجرت] غیر از همه اینها، یک ولایتمداری میخواهد. او باید متولی ولایت باشد. مسئله کلامی را رواج بدهد. امامت یعنی چه؟ امام کیست؟ چند نفر هستند؟ شئون امامت چیست؟ فرق امامت و نبوت چیست؟ امام در زمان نبی چه سمتی دارد؟ بعد از نبی چه سمتی دارد؟ در زمان حضور چه سمتی دارد؟ در زمان غیبت چه سمتی دارد؟ حوزه پربرکت و باجلال و شکوه سابقهدار مشهد، نیازمند به یک چنین متولی است.
پذیرایی زائران، خدمت به زائران، تهیه مسکن زائران، تهیه غذای زائران، اینها چیز بسیار خوبی است؛ ولی اینها را نمیگویند ولایت و مدیریت و تولیت آستان قدس رضوی؛ آن کسی حسنالولایه دارد، یک؛ تاج ولایت و کفایت دارد، دو؛ مسئولیت ولایتپذیری را کاملاً میشناسد و عمل میکند، سه؛ که خدمت کلامی عمیق عظیم به حوزه علمیه بکند، چهار. کلام را، ولایت را، امامت را گسترش بدهد. اگر یک کسی همانند الغدیر امینی (صلوات الله علیه)، کار بکند، میشود گفت؛ او متولی آستان قدس رضوی است. ما چنین کسی را لازم داریم که ضمن آن کارها، این کارهای امینیوار را هم بکند. امینی، امینی عصر خود بود؛ اما الآن یک امینی دیگر لازم است و این کار اوست. این نظیر یک بیمارستان نیست، نظیر یک مؤسسه فرهنگی آموزش و پرورش نیست. اگر چهار تا کتاب عمیق علمی نظیر الغدیر از آستان قدس رضوی چاپ نشود، این جای سؤال است. کسی میتواند مدیریت آستان قدس رضوی را به عهده بگیرد که در کنار همه آن خدماتی که به زائران میدهد، به مجاوران میدهد، به هیئات عزادار میدهد، به هیئات آئینی میدهد - و همه سرجایش محفوظ است - کلام و امامت را گسترش بدهد؛ چون امامت در سایه نبوت است؛ لذا هم دشمن زیادی دارد و هم دوست نادان.
ما متأسفانه چندین فرقه شیعه داریم. اینکه بزرگان ما در رساله عملیه گفتند: شیعه اثنیعشریه، برای این است که بسیاری از افراد داعیه امامت داشتند! حالا بهلطف الهی شماره آنها کم شد و از بین رفت. همه اینها در زیر پوست یک عدهای از همین وابستگان ائمه(ع) هستند و داعیهای هم دارند. این شیعه اثنیعشری کاملاً باید مشخص بشود. کتابهای عمیق علمی در کلام باید نوشته بشود و اصول امامت را، ارکان امامت را، عناصر امامت ارائه بشود و جریان وجود مبارک ولیعصر(عج) که کل نظام امکانی را بهبرکت او خدا زنده میکند، باید مشخص بشود. مبادا یک وقتی چهار تا خیالبافی و امثال ذلک باعث بشود که جریان حجتابن الحسن(صلوات الله وسلامه علیهما) - آنکه تمام قیام و قعودش مورد صلوات است - عالمانه نگذرد و جاهلانه اداره بشود. ما در کمال ادب به پیشگاه آنحضرت عرض میکنیم: «السلام علیک حین تقوم»؛ «السلام علیک حین تقرأ و تبین»7؛ سلام همه ما بر آن وقتی که مینشینی، آن وقتی که پا میشوی. این را به چه کسی میگوییم؟
حالا آن وقتی که تعلیم داری و آن وقتی که قرائت داری و آن وقتی که نماز میخوانی، اینها حسابش جداست؛ اما این طور بر تمام شئون او صلوات بفرستیم، معلوم میشود که او مصلح جهانی است. جهان انسانی باید منتظر چنین آدمی بماند و کسی منتظر است که بتواند، آن راه را طی کند. در بعضی از نصوص است که شما منتظر حضرت باشید: «ولو بسهم».8 حالا اگر نظامی هستید، «ولو بسهم»، اگر حوزوی هستید، «ولو بقلم» و اگر دانشگاهی هستید، «ولو ببنان و بیان» اینطور باشد.
مرحوم آقای طبسی(رض) تا آنجا که مقدورش بود، سعی میکرد که به حوزه، خدمات علمی ارائه کند اساتید، مدیران، مربیان و معلمان را در حوزه تقویت کند و بپروراند - تا آنجا که مقدورش بود - ولی این نکته باز فراموش نشود که ما موظفیم، در ولایت و تدبیر و تولیت آستان قدس رضوی، یک مطلب عمیق عریق علمی را بدانیم که تولیت آستان قدس رضوی، غیر از وزارت فلان وزارتخانه است، غیر از مدیریت آموزش و پرورش است؛ گذشته از اینکه خدمات عملی و اجرایی به زائران و هیئات و دستهجات و امثال ذلک میدهد، باید مسائل کلامی عمیق عریقی را که بتواند، در هر عصر و هر مصری یک علامه امینی تربیت کند، گسترش بدهد. این کار حوزه علمیه بهبرکت مدیریت صحیح و ناب تولیت آستان قدس رضوی در ایران و تولیت قدس ائمه اطهار(ع) در عراق است که ذات اقدس الهی، عراق را و ایران و همه مناطقی که بهنام مبارک اهلبیت(ع) است، تا ظهور آن حضرت زنده و آباد نگه دارد.
..............................................
پی نوشتها
1 . سوره طه، آيه29.
2 . سوره يوسف، آيه55.
3 . سوره قص، آيه26.
4 . ر.ک: الکافی، ج3، ص338.
5 . صحيفه سجاديه، دعای 20.
6. الکافي(ط ـ الاسلامية)، ج1، ص9.
7 . المزار الکبير(لابن المشهدی)، ص569.
8 . الغيبة للنعمانی، ص320.