حضرتآیتالله حائری از ابتدا تبعیت از ولیفقیه را واجب شرعی میدانستند
حضرت آیتالله حائری از دوران پیش از پیروزی انقلاب با انقلاب بودند. تبعیت از حضرت امام را واجب شرعی میدانستند و در دوران تصدی مقام معظم رهبری همیشه به وجوب تبعیت از ایشان دستور می دادند .
پس از انتشار بیانیه کناره گیری حضرت آیت الله سید کاظم حائری از مرجعیت، بسیاری از حوزویان به تحلیل و تحسین این اقدام پرداختند.
این بیانیه که علاوه بر کناره گیری ایشان از مرجعیت، به نکات مهم دیگری از جمله لزوم تبعیت از مقام معظم رهبری، اسقاط وکالت های دریافت وجوه شرعی، اهمیت وحدت مردم عراق و هشدار به جریان صدر اشاره دارد بازتاب گسترده ای در خبرگزاری ها و شبکه های اجتماعی داشت.
در این راستا خبرگزاری حوزه با آیت الله محسن اراکی از فضلا و اساتید برجسته حوزه که در فضای قم و نجف تحصیل و تدریس داشته و مدت ۲۰ سال شاگرد حضرت آیت الله حائری بوده به گفتوگو پرداخته که مشروح آن در ادامه تقدیم خوانندگان ارجمند میشود:
حوزه: با تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسمی حوزه قرار دادید. چند روز اخیر بیانیهای از حضرت آیتالله حاج سید کاظم حائری منتشر شد مبنی بر کنارهگیری از مسئولیت مرجعیت. این بیانیه به نظر حضرت عالی بر اساس چه مبنایی و چه پشتوانهای منتشر شده؟ و این که آیا در تاریخ فقهای شیعه مسبوق به سابقه هم بوده که از مسؤولیت مرجعیت کنارهگیری شود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین. ابتدا به این نکته اشاره کنم که بیانیه مرجع بزرگوار حضرت آیتالله العظمی حاج سید کاظم حائری، یک حادثه بزرگ تاریخی است. حادثهای در طراز جنبش تنباکو بلکه شاید هم به لحاظ جهاتی از آن هم پراهمیتتر باشد. نه تنها به لحاظ اعلان کنارهگیری از مرجعیت. این یک بُعد این بیانیه بسیار پراهمیت است. بلکه به لحاظهای دیگر، مخصوصاً به لحاظ تأثیری که در خاموش کردن آتش فتنه در عراق داشت که این آتش آتشی بود که اگر تداوم پیدا میکرد نه تنها عراق و عراقیان را میسوزاند که همه منطقه را به آتش میکشید و حضرت ایشان با این بیانیه این آتش را خاموش کردند.
اما بعد از بُعد اول که بُعد اعلان کنارهگیری از مرجعیت باشد، این هم چند نقطه جالب توجه و تأمل است.
این که فرمودید سابقه داشته؟ گاهی سابقه داشته منتها معمولاً چنین بوده است که مراجع ما بحمدالله تا آخرین لحظات عمرشان سلامتی در حد توانایی فتوا و توانایی پاسخگویی به مسائل و نیازهای شرعی مردم را داشتهاند. خودم خدمت حضرت آیتالله العظمی اراکی در صد و پنج سالگی ایشان به مناسبت کنگره شیخ انصاری رسیدم. یک تحقیق بسیار گستردهای در رابطه با تفکرات شیخ انصاری، تأثیر شیخ انصاری و تفکر فقهی ایشان در تحول فقه جعفری، ابعاد تفکر فقه ایشان گفتند. من چنین چیزی را از منبع دیگری نشنیده بودم. خدا رحمت کند مرحوم آیتالله صافی را که حدود صد و سه سال عمر کردند. تا همین اواخر درس میگفتند، کاملاً مسلط. مرحوم آقای سید عبدالهادی شیرازی رضوان الله تعالی علیه که از علمای بزرگ، از مراجع بسیار قدرتمندی بود که بعد از رحلت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، مرجعیت عامه جهان تشیع به ایشان گرایش پیدا کرد. ایشان در این ده سال آخر عمرشان اصلاً نابینا بودند. در عین نابینایی آن چنان تسلط بر مبانی علمی داشتند. نه تنها بر مبانی علمی، بر آیات و روایات وارده از معصومین و تاریخ اسلام داشتند. درس ایشان بعد از دوران نابینایی از لحاظ عمق علمی، گستره مباحث، تفریعات فقهی هیچ کمبودی از دوران بینایی نداشته. عده بسیاری از مجتهدین بزرگوار تلامذه دوران نابینایی مرحوم آیتالله العظمی شیرازی بودند. به هر حال عرض من این است که چنین اتفاقی کم رخ میدهد.
مرحوم آیتالله العظمی شیرازی با این که نابینا بودند کاملاً پاسخگوی فتاوا بودند، کاملاً محیط به مسائل بودند.
یک وقتی من از استادمان حضرت آیتالله العظمی وحید خراسانی سؤال کردم روایت «الصلاة معراج المؤمن» را ما هر جا گشتیم در کتب فقهی پیدا نکردیم، شما جایی سراغ دارید که این روایت نقل شده باشد؟ ایشان فرمودند همین سؤال را من از استادمان مرحوم آقای سید عبدالهادی شیرازی کردم. ایشان بیدرنگ فرمودند این روایت در جایی یافت نمیشود مگر در یک جا! در جلد چندم بحارالانوار در فلان صفحه در وسط صفحه، آن هم جلدهای بزرگ چاپ سنگی منظورشان بود. این عبارت آمده «و رُوی أنّ الصلاة معراج المؤمن» جای دیگر پیدا نمیشود. یعنی این قدر بزرگان ما تسلط بر مسائل داشتند. کسی که به مرحله مرجعیت در حوزههای علمی و فقهی ما میرسد انصافاً از شرایطی برخودار است که این شرایط معمولاً او را آن چنان مسلط بر مبانی و بر پاسخگویی مسائل قرار میدهد که یک شخصیت کمنظیری از او میسازد.
حضرت آیتالله العظمی حائری چند سالی است که در بستر بیماری است. شاید حدود پنج سال باشد ایشان بیمار هستند. در طول این مدت در عین که بیمار بودند پاسخگوی مسائل بودند. اخیراً بیماری ایشان شدت یافت. یک بار من خدمت ایشان رسیدم، هنوز بیماریشان شدت نیافته بود، اوائل بیماریشان بود. همان وقت ایشان گفتند که من دارم تأمل میکنم که آیا ادامه بدهم به مسئله فتوا یا ادامه ندهم. تا به این نتیجه رسیدند که الان در شرایطی نیستند که بتوانند در حدی که خودشان به آن اطمینان داشته باشند آمادگی پاسخگویی به سؤالات مردم، استفتائات مردم، و مدیریت کار مرجعیت را داشته باشند. چون مرجعیت فقط پاسخگویی به استفتائات نیست، احتیاج به این دارد که مرجع شبکه وکلای خودش را مدیریت کند، اشراف بر کار آنها داشته باشد. وجوهات شرعیه دست اینها میآید، از طریق آنها به دست مرجع میرسد، آنها اختیاراتی پیدا میکنند در تصرف بر وجوهات. وجوهات را خرج امور خیریه کنند، خرج حوزههای علمیه کنند، خرج مستضعفین و نیازمندان کنند. این کار احتیاج به نظارت دارد، احتیاج به مدیریت دارد. هم چنین دفتر و تشکیلات مرجعیت، همه اینها احتیاج به مدیریت دارد که خدای نکرده خللی در کار به وجود نیاید. ایشان این اواخر احساس کردند که شاید این توانایی برای ایشان در آن حد مطلوب نباشد. لذا تصمیم بر این اعلام گرفتند و این نشاندهندهی تقوا، پرهیزگاری، زهد و میزان پایبندی به رضای خدا است در شخصیت این بزرگ.
ما سالها خدمت ایشان تلمذ کردیم، بیش از بیست سال از خرمن علم ایشان و از خرم دانش ایشان استفاده کردیم، خوشهها چیدیم. نه تنها از دانش ایشان بهره بردیم ، از آن تقوا، تواضع، دنیاگریزی و زهدی که ایشان داشتند واقعاً درسها آموختیم.
حضرتآیتالله حائری از ابتدا تبعیت از ولیفقیه را واجب شرعی میدانستند
حوزه: با توجه به این که حضرتعالی هم با قم آشنا هستید هم نجف. هم با مرحوم آیتالله سید محمد باقر صدر استاد آیت الله حائری؛ یک بازگشتی به گذشته باشیم که مرجعیت حضرت آیتالله حائری چگونه شکل گرفت؟
حضرت آیتالله العظمی حائری در همان زمان مرحوم آیتالله العظمی صدر به عنوان برترین شاگرد مدرسه ایشان شناخته میشده و ایشان نه تنها بر مبانی مرحوم آیتالله العظمی صدر، بلکه بر مبانی همه صاحبنظران، تسلط بسیار فوقالعادهای دارد. همان طور که ما از خود ایشان شنیدهایم، ایشان وقتی درس مرحوم آیتالله العظمی صدر حاضر شدند قبل از آن در درس بسیاری از مراجع و اساتید بزرگ نجف حاضر شده بودند. سالهای سال در درس آیتالله العظمی سید محمود شاهرودی که از فقهای بسیار برجسته حوزه نجف بود حاضر شده بودند. بعضی از مجتهدین معروف حوزهها، مرحوم آیتالله العظمی شاهرودی را بر همه مراجع زمان خودشان ترجیح میدادند. استاد بزرگوار ما مرحوم آیتالله العظمی میرزا کاظم تبریزی یک وقتی میفرمود من از چهار سال درسی که در فقه آیتالله العظمی شاهرودی شرکت کردم بهرههای بسیار بردم.
حوزه: آیت الله شیخ کاظم قاروبی؟
بله، مرحوم آقای میرزا کاظم تبریزی ما از ایشان تعبیر میکنیم که فامیلی رسمیشان، قاروبی است. ایشان مرد بزرگواری بود، یک استوانه بسیار کمنظیر علمی بود. ایشان نسبت به این چهار سال دوره فقه مرحوم آقای شاهرودی بسیار به خوبی یاد میکرد.
حوزه: آیت الله آقای سید کاظم حائری بعد از این که درس آیت الله آقای شاهرودی رفته بود تازه آمده بودند درس آیت الله صدر؟
بله، یعنی ایشان دیگر خودش را از درس آیتالله العظمی شاهرودی مستغنی میدید به طوری که آیتالله العظمی شاهرودی همه مسائل را به ایشان ارجاع میداد و بعد آمدند درس آیت الله صدر. من به خوبی یاد دارم که حتی هر کسی که تقریری از مرحوم آیتالله العظمی شاهرودی مینوشت ایشان این که بخواهد این تقریر را خوب نگاه کند، ببیند آیا این تقریر مطابق با درس ایشان است، مطابق نظرات ایشان هست یا نیست، وقتش را نداشتند. یک مقدار هم کهولت سن مانع میشد. ایشان به آیتالله العظمی حائری ارجاع میدادند. بعضی از تقریراتی را هم که به آیتالله العظمی حائری ارجاع دادند ایشان نپسندید. میگفتند مطابق با مبانی حضرت آیتالله العظمی شاهرودی آن چنان که باید باشد نیست. منظور این است که قبل از این که ایشان در درس آیت الله سید محمدباقر صدر حضور پیدا کنند، خودشان فارغالتحصیل درس یک مجتهد سترگ و استوانهای از استوانههای بزرگ فقهی ما مرحوم آیتالله العظمی شاهرودی بودند. بعد از این که ایشان آمدند در درس آقای صدر میگفتند احساس میکنم که نیاز دارم که در درس ایشان حضور پیدا کنم. قریب شانزده هفده سال، درس آیت الله آقای محمدباقر صدر را حاضر شد.
حوزه: مرجعیت حضرت آیت الله حائری چه گونه شکل گرفت؟
وقتی که مرحوم آیتالله العظمی صدر به شهادت رسیدند از همان دوره به تدریج مسئله تقلید از حضرت آیتالله العظمی حائری مطرح شد. منتها تقلیدشان در محدوده خاصی بود. بعد از آن که اوضاع عراق متشنج شد و بعد از شهادت مرحوم آیتالله العظمی سید محمد صدر، پدر آقای سید مقتدی صدر، ایشان وصیت کردند که بعد از من به آیتالله العظمی حائری رجوع کنید. مرجع بعد از من ایشان هست و ایشان از سایر مراجع به نظر من در مسائل فقه و اصول توامندتر است. اصلاً همه عصاره افکار مرحوم آقای صدر در اختیار ایشان هست و لذا همه مقلدین خودشان و فرزند خودشان را به آیتالله العظمی حائری ارجاع دادند. لذا بعد از شهادت مرحوم آیتالله العظمی سید محمد صدر، مرجعیت ایشان بسیار گسترده شد. یعنی مرجعیت عمومی شد. بسیاری از مردم عراق که از آقای سید محمد صدر تقلید میکردند به آقای سید کاظم حائری ارجاع داده شدند. البته بسیاری هم کسانی بودند که از قبل، حضرت آیتالله العظمی حائری را به عنوان مرجع تقلید پذیرفته بودند. این تاریخ شکلگیری مرجعیت عامه ایشان است. کراراً هم از ایشان درخواست شد که بعد از سقوط صدام به عراق مراجعه کند. آمادگی داشتند، منتها به ایشان توصیه شد که این کار را نکنند. چون آن جا از لحاظ امنیتی قطعاً ایشان هدف قرار میگرفت و همان طوری که ما حضرت آیتالله سید محمدباقر حکیم را از دست دادیم و با مظلومیت شدیدی که واقعاً ایشان داشتند به شهادت رسیدند؛ به یک ضایعه دیگری دچار میشدیم. با توجه به این مرجعیتی که برای آیتالله العظمی حائری اتفاق افتاده بود، نیاز بود که ایشان باشند و این نیاز را ما همین روزها بیشتر از هر روز دیگر احساس کردیم.
حوزه: یکی از بندهای بیانیه حضرت آیتالله حائری این هست که ایشان به نحوی همه وکالتهایی که از قبل داده بودند در دریافت وجوهات شرعی را پس گرفتند. این امر در شیعه به نحو دیگری سابقه داشته که وقتی مرجع معظم تقلیدی به رحمت خدا میرود مثلاً مهر شکسته میشود. تحلیل و تبیین این مسئله هم مهم است.
بله، شبیه این مسائل تکرار شده. حضرت آیتالله العظمی شیخ حسین حلی در درسشان فرمودند که ملاعلی کنی این فقیه قوی و استخواندار و مورد اتفاق از لحاظ مقام بالای علمی، مرجعیت را نمیپذیرفتند. بسیار به ایشان اصرار شد. ایشان فرمود که من هنوز به این باور نرسیدهام که فتاوای من، فتاوای قابل استناد برای مردم باشد. هنوز به اجتهاد خودم در حد مرجعیت یقین پیدا نکردم. با این که استاد بزرگ حوزههای علمیه بود، همه تلامذه ایشان از اکابر حوزههای علمیه بودند. جمع کثیری از تلامذه ایشان از مجتهدین زمان ایشان بودند. پنجاه نفر از مجتهدینی که خود مرحوم ملاعلی کنی اجتهاد آنها را تصدیق میکرد شهادت دادند پیش مرحوم ملاعلی کنی که شما مجتهد هستید و بر شما واجب است که فتوا بدهید. تا ایشان قانع شد که فتوا بدهد. میخواهم بگویم این مقام ورع در فتوا دادن یک مقام خاصی برای مراجع ما است.
من یکی دو سال پیش خدمت آیتالله العظمی حائری رسیدم. مسئله افتاء را مطرح فرمودند و گفتند من دارم فکر میکنم که میتوانم یا نمیتوانم این کار را ادامه بدهم. ایشان به شدت گریست. دست من را گرفته بود مدتی گریه میکرد که این مسئولیت سنگین را خداوند روی دوش من گذاشته، نمیدانم تا کی میتوانم ادامه بدهم؟! اصلاً میتوانم ادامه بدهم یا نه؟! منظور این است که یک حالت این چنین در مراجع ما، در بزرگان ما وجود داشته است.
مرحوم آیتالله العظمی سید محسن حکیم یک مرجع تمام عیار و جهانی و بینالمللی بود و تقریباً در زمان خودشان شاید مرجع اول به حساب میآمدند. مرحوم آیت الله آقای سید یوسف حکیم فرزند بزرگ ایشان هم از مجتهدین مسلم حوزه نجف به شما میآمدند و در ورع و تقوا و عدالت متفقٌ علیه بود تا جایی که بعضی از کسانی که با خود آقای سید محسن حکیم مسأله داشتند پشت سر فرزند ایشان نماز میخواندند، اما پشت سر مرحوم آیت الله سید محسن نماز نمیخواندند! ایشان این قدر محل اتفاق بود. بعد از فوت مرحوم آقای حکیم بزرگ، عشایر عراق، مردم، بسیاری از علما، همه به سمت اعلام مرجعیت مرحوم آیتالله العظمی سید یوسف حرکت کردند. همه عشایر، نجف را پر کرده بودند، من آن روز نجف بودم. همه فریاد میزدند «قلّدناک سیدیوسف» یعنی ما از تو تقلید میکنیم. مرحوم آقای سید یوسف حکیم، برادرشان آقاسید محمدرضا حکیم را موظف کردند در صحن حضرت علی صلوات الله علیه، مردم را جمع کرد اعلام کردند که آقای سید یوسف متصدی مرجعیت نیست. با وجود مراجع بزرگ آن زمان مرحوم آیتالله العظمی شاهرودی، مرحوم آیتالله العظمی خویی، حضرت آیتالله العظمی امام خمینی بودند در حوزه نجف. با وجود چنین مراجعی دیگه نیازی به تصدی مرجعیت از سوی من وجود ندارد.
منظور این است که یک چنین رویهای در بین علمای ما شایع بوده است و این نشان دهنده سلامتی و عدالت و ورعی است که همچنان در حوزههای علمیه و در شکل بسیار بالایی در مقام مرجعیت و مقام عالی مدیریتهای حوزههای بزرگ ما ادامه دارد و این از نَفَس پاک ائمه هدی صلوات الله تعالی علیهم و دعای حضرت ولیعصر سلام الله تعالی علیه و نظارت حضرت ولی عصر بر حوزهها است. من یقین دارم، شک ندارم در این که نه تنها ولیعصر سلام الله تعالی علیه نظارت دارند و مطلع هستند، بلکه تسدید میکنند یعنی مراجع را راهنمایی میکنند، مراجع را به سمت آن راهی که درست است هدایت میکنند. حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که این کار بزرگ را در جهان بشر شکل داد این از آن جا سرچشمه میگرفت که با تأییدات مقام ولایت عظمای حضرت ولیعصر سلام الله تعالی علیه این کار انجام گرفت.
همچنین میرزا محمدتقی شیرازی که رهبری قیام مردم عراق را علیه استعمار انگلیس در عراق بر عهده گرفت و اصلاً آزادی عراق از دست استعمار مرهون فتوای مرحوم شیرازی است. اگر آن عنایت و اگر آن دم عیسَوی امام معصوم نباشد این موضعگیریها در تاریخ مرجعیت ما به این شکل در طول تاریخ تداوم پیدا نمیکند.
حضرتآیتالله حائری از ابتدا تبعیت از ولیفقیه را واجب شرعی میدانستند
حوزه: یکی دیگر از نکاتی که در بیانیه آیتالله حائری هست، این که ایشان در عین حال که کنارهگیری کردند از مقام مرجعیت، شخص دیگری را هم معرفی کردند برای این که از او تبعیت و اطاعت بشود. شناختی دارید از این که ارتباطی بین حضرت آقا و حضرت آیتالله حائری در گذشته بوده یا نه؟
برای تبیین این مسئله باید یک پله جلوتر از آقای حائری رفت و آن پله، خود مرحوم آیتالله العظمی صدر است. آقای صدر خودشان را موظف میدانستند که از مقام ولایت امام خمینی تبعیت کنند. یک جریانی است که خود شخص بنده در آن جریان هستم. این اواخر که وضع عراق شدت پیدا کرد و مرحوم آیتالله العظمی صدر قیامشان را آغاز کردند، یکی از شاگردانشان را به نام مرحوم آیتالله سید محمدباقر مهری که مدتی هم نماینده حضرت امام در کویت بودند، ایشان را فرستادند قم. هنوز امام در قم تشریف داشتند. بنده و آقای مهری و مرحوم آقای شیخ مرتضی شریعتی. ما رفتیم خدمت حضرت امام برای رساندن این پیام از طرف شهید صدر که الان شرایط در عراق به جایی رسیده که احتمال شهادت من میرود. من خود را موظف میبینم که به دستور شما عمل کنم. آیا شما با این کار من موافق هستید از نظر شرعی یا نه؟ و من این راه را ادامه بدهم یا رها کنم؟ ما خدمت امام رسیدیم، این مطلب را خدمت ایشان عرض کردیم، ایشان فرمودند بگویید ادامه بدهند، ادامه بدهند، ادامه بدهند. بعد این پیام خدمت آقای صدر رسید.
مرحوم آیتالله العظمی صدر که استاد آیتالله العظمی حائری بودند چنین مبنایی داشتند. هم چنین حضرت آیتالله العظمی حائری از همان اوائل، از دوران پیش از پیروزی انقلاب با انقلاب بودند. تبعیت از حضرت امام را واجب شرعی میدانستند. در دوران تصدی مقام معظم رهبری از اول ایشان خودشان ملتزم به اطاعت از فرمان ولیفقیه حضرت آیتالله العظمی خامنهای میدانستند و همیشه دستور میدادند به وجوب تبعیت از ایشان. نفوذی هم اگر در عراق داشتند همه پیروان خودشان را به پایبندی و التزام به فرمان حضرت آیتالله العظمی خامنهای ملتزم میدانستند و ملتزم میکردند. اصلاً چیز تازهای نیست. این که در بیانیه ایشان آمده ادامه همین رویهای است که ایشان بر آن معتقد است، در این رابطه کتاب نوشته. ایشان از کسانی است که وقتی کتاب نوشته پای آن چه نوشته مانده است. حالا بعضیها ممکن است کتاب بنویسند اما پایبند نباشند به آن چه نوشتند و گفتند. ولی ایشان واقعاً پایبند بود به تمام معنا و هم چنان پایبند به دستورات مقام معظم رهبری است و برای ایشان مقام ولایت بر خود و بر مؤمنین قائل است.
حوزه: هر از چندگاهی در حوزه برخی رفتارها و کارهایی انجام میشود که میشود از آنها تمایل به حضور در عرصه مرجعیت را برداشت کرد. در این فضا حضرت آیتالله حائری مسؤولیت مرجعیت را کنار گذاشتند و بر دوش مرجع دیگری قرار دادند. اینها چطور قابل جمع است؟
برای کسانی که دنبال تکلیف شرعی هستند قابل جمع است، اصلاً تنافی ندارد. یعنی وقتی کسی دنبال تکلیف شرعی است تا احراز نکند که تکلیف شرعی اقتضاء کرده است که یک چنین مسؤولیتی را بپذیرد قطعاً متصدی نخواهد شد. چون تصدی مقام افتاء بسیار کار خطرناکی است. شاید پنجاه سال پیش تازه وارد درس خارج شده بودم بعضی از طلاب از من خواستند از پدرت بخواه که برای ما درس خارج بگوید.چون مرحوم ابوی عنایت خاصی به من داشت، اینها تصور میکردند که من اگر از پدرم بخواهم به لحاظ این عنایت خاص حتماً ایشان اجابت میکند. گفتند خود ما به ایشان گفتیم نپذیرفت. من دل به دریا زدم رفتم خدمتشان گفتم آقا شما چرا درس خارج شروع نمیکنید؟ هم من میخواهم استفاده کنم، هم عده زیادی از طلاب فاضل (همه از علما هستند، بعضیهایشان الان نزدیک به مرجعیت هستند). من وقتی خدمت ایشان عرض کردم ایشان گفتند «نه، من لازم نمیدانم. درسهای خارج زیادی در حوزه علمیه وجود دارد». حالا درس خارج که چند مرحله پایینتر از مرجعیت هم است. اصرار کردم، عرض کردم که شما تدریس دارید چرا درس خارج نمیگویید؟ فرمودند که درس سطوح دادن نقل نظر بزرگانی است که این کتابها را نوشتند، مکاسب و کتب فقهی دیگر. در درس خارج من باید نظر خودم را به طلبه القاء کنم، استدلال کنم، ممکن است این طلبه از من میپذیرد، این طلبه درس استاد که حاضر شد نظر استاد در او اثر میکند. میترسم در یکی از این استدلالها اشتباه کنم، نظری برخلاف آن چه که حکم خدا است بدهم. مادامی که اساتید هستند نمیتوانم . مگر احساس تکلیف شرعی خاص کنم که خدای متعال ما را معذور میدارد اگر خطایی از ما سر زد. اما مادامی که اساتید دیگری هستند و مسئله منحصر در من نیست و تکلیف خاصی بر دوش من از این بابت نیست نمی پذیرم.
این مبنا، مبنای بزرگان بود، در مسئله مرجعیت هم همین جور است. بزرگان ما در مسئله مرجعیت تا احساس تکلیف خاص نسبت به خودشان نکنند متصدی نمیشوند. البته حالا بعضیها در آن مقام والای پایبندی به این مسائل نیستند، حالا بگوییم توجیه کنند وظیفه شرعی خودشان است. به هر حال مبنا وظیفه شرعی است. بعضیها زود به این باور میرسند که وظیفه شرعیشان هست که بیایند وارد میدان بشوند. بعضیها نه اهل احتیاط هستند، به این زودیها به این باور نمیرسند که واقعاً این تکلیف شرعی من هست که متصدی مرجعیت بشوم یا نه.
حوزه: آیا از بیانیه حضرت آیتالله حائری میشود این طور برداشت کرد که مقلدین از نظر مسائل شرعی و احکام شرعی هم از مقام معظم رهبری تقلید کنند؟
آن چه در بیانیه ایشان آمده مسأله تبعیت از ولایتِ مقام معظم رهبری است. از ولایتِ امر ایشان. اگر کسی این ولایت امر ایشان را مستلزم و ملازم به مسأله تبعیت در فتوا هم بداند بله میشود. ولی آن چه صریحاً در بیانیه ایشان آمده تبعیت از فرمایشات و فرمان مقام معظم رهبری در مسائل ولایت است که از ایشان تبعیت کنند. هیچ کسی در جهان امروز شایسته تبعیت نیست، اگر ایشان فرمان بدهند فرمان ایشان بر همگان جاری است.
حوزه: برداشتهای اخلاقی هم میشود از بیانیه حضرت آیتالله حائری داشت. جدای از بحث وظیفه شرعی یک تحلیل اخلاقی هم از این بیانیه داشته باشید.
من به جِد معتقدم که این گونه موضعگیریها از مراجع تقلید ما سرچشمه از جای دیگر میگیرد. مثل این که حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه مسأله جنگ را آن طوری مدیریت میکنند. یک وقتی حضرت آیتالله آقای سید محمد خامنهای اخوی مقام معظم رهبری به دعوت کنفرانسی آمدند لندن، من آن جا بودم. ملاقاتی با رئیس کلیساهای لندن برای ایشان هماهنگ کردیم. رئیس اساقفه کلیسا از ایشان سؤال عجیبی کرد. گفت رازی در مرجعیت دینی شیعه وجود دارد که من از این راز سؤال میکنم. چگونه است که یک مرجع دینی وقتی فتوا میدهد میلیونها آدم سر از پا نشناخته خودشان را مطیع آن میدانند؟ بعد مثال زد که امام [خمینی] دو جمله حرف میزدند بعد صد هزار جوان روانه جبهه میشدند که جان خودشان را بدهند که از فتوای امام و از نظر امام تبعیت کنند. راز این چیست؟ ما چنین چیزی نداریم که مثلاً یک اسقف، یا یک رهبر فتوایی بدهد و مردم جانشان را بدهند. حضرت آیتالله سید محمد خامنهای پاسخ دادند که ورع و تقوایی که در مراجع تقلید ما وجود دارد مردم چون ورع و تقوای آنها را میشناسند در مردم نفوذ دارند.
میخواهم عرض کنم که این مسئله، مسئلهای است که دنیا در برابر آن مبهوت است. مشکل عراق مشکل بسیار بغرنجی بود. همه میگفتند انسداد (بن بست). دیگر همه اتفاق نظر به بن بست داشتند، میگفتند انسداد. خب این انسداد را چه کسی، با چه امری، با چه دستوری، با چه فرمانی باز کرد؟ این بیانیه حضرت آیتالله العظمی حائری چنان اثری داشت. اینها نفوذ ایجاد میکنند، نفوذ الهی است. آن آقای سید مقتدی صدر رسماً اعلام کرد من به دستور مرجع کنارهگیری میکنم. چون در بیانیه آقای آیتالله العظمی حائری آمده بود کسی میتواند رهبری سیاسی را برعهده بگیرد که در مقام اجتهاد باشد، فقیه باشد و کسی که فقیه نیست و کسی که از نظر سیر و سلوک ورع و تقوایی پیرو بیت صدر نیست نمی تواند. صدری بودن با صِرف انتساب جسمانی و بدنی نیست. آقایان صدر؛ هم صدر اول، هم صدر دوم جانشان را فدا کردند که مردم در آسایش به سر ببرند، مردم در آرامش به سر ببرند، مردم زیر سایه عدل اسلامی زندگی کنند. کسی که منتسب به این بیت است باید همین راه را ادامه دهد. این حرف اثر کرد. شخصی مثل آقای سید مقتدی صدر را که کسی در او به این سادگیها نمیتوانست اثر کند، انصافاً مردانگی به خرج داد، رشادت به خرج داد و رسماً اعلام کرد که من به دستور مرجع، از کار سیاسی کنارهگیری میکنم و دستور داد که همه کسانی که مدعی هستند که پیرو جریان صدر هستند اگر واقعاً پیرو هستند باید همه جا را تخلیه کنند، دست به هیچ اقدامی نزنند، نباید حتی تظاهرات مسالمتآمیز داشته باشند.
ببینید این عبارت حضرت آیتالله العظمی حائری از یک جایی باید برخاسته باشد که این نفوذ را داشته باشد. این آتش را چگونه توانست خاموش کند؟ هیچ کسی نمیتوانست این آتش را خاموش کند مگر این بیانیه که این هم معلوم است که یک پشتوانه الهی پشت سرش هست. لذا به نظر من بحث، بحث جریان عادی و مادی نیست و نباید این را باید تحلیلهای مادی تحلیل کرد. رسانههای خارجی مخصوصاً رسانههایی که وابسته به آمریکا و غرب و اینها هستند یک تحلیلهای واقعاً مزخرف به تمام معنا و بیپایه از این جریان ارائه میدهند. این اتفاق هیچ تحلیلی ندارد جز این که یک مرجع تقلیدِ باتقوای پرهیزگار، پایبند به اصول دینی، مطلبی را گفته، این مطلب در دل یک انسانی مثل آقای سید مقتدی صدر که از یک خانواده برجسته دارای آن همه سوابق درخشان برخاسته اثر کرده و این انسان خودش را پایبند به فرمان مرجعیت میدانست و عمل به فتوا مرجعیت کرده و کنار رفته. این هم باز از عنایات حضرت ولیعصر سلام الله تعالی علیه است.
دو فتوا در عراق در طول این چند سال از سوی مرجعیت داده شد. یکی فتوای آیتالله العظمی سیستانی است [فتوای جهاد کفایی] که این چنین دلها را به سمت جبههها روانه کرد و بعد از یک جمله سه میلیون از این جوانهای عراقی رفتند به جبهه و داعش را برای همیشه از بین بردند و داعشیها را سرکوب کردند. آن دولت کذایی را که میگفتند الدولة الاسلامیة. یکی آن فتوا بود، یکی این بیانیه. این بیانیه هم از همان طراز است. یعنی این بیانیهها بیانیههایی است که از یک پشتوانه الهی و ولایی برخودار است. لذا در دلها نفوذ میکند، در دلها اثر میکند. تحلیل حقیقی این است. تحلیلهای دیگر تحلیلهای درستی نیست.
حوزه: خیلی متشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید. مباحث خوبی مطرح شد.
من خواهش میکنم هم از شما هم از رسانههای حوزوی که به این حادثه خوب بپردازید. این حادثه بزرگی است در تاریخ اسلام، در تاریخ معاصر؛ هیچ کسی نتوانست این آتش را در عراق فرو بنشاند جز یک مرجع تقلید با یک بیانیه. این نشان دهنده کارآمدی ولایت فقیه است. ایران که بحمدلله زیر پرچم ولایت فقیه، این جنبش جهانی بزرگ را راه انداخته و این حرکت مقاومت اسلامی، دولت اسلامی و انقلاب اسلامی و این حکومتی که چهل و سه سال است توانسته این مملکت را به اوج قدرت برساند، به طوری که شانه به شانه قدرتهای بزرگ اول دنیا بزند. این جا معلوم. حالا آن جایی هم که ولایت فقیه به این معنا رایج نیست و حاکم نیست باز همین مسئله است که اثر میکند و مشکلات آن جا را حل میکند. این مسئله مهمی است، این را باید رسانههای ما خوب تبیین کنند.
گفتگو: مرتضی سعیدی نجفی