لذت زندگی از نگاه قرآن
مقصود از لذّت مؤمنانه در این نوشتار، لذّتی است که انسان در اثر دوری از گناه، پیروی از دستورات الهی و رازونیاز با پروردگار خود به آن نایل میگردد. در این نوشتار، ضمن اشاره به معنای لذّت و اقسام آن، شاخصهای زندگی مؤمنانه را برمیشماریم.
اشاره
زندگی مؤمنان راستین، سرشار از لذّتهای عمیق معنوی است و آنکه به زیور ایمان آراسته است، سرخوش از حقایق و عنایاتی است که در دنیا از آنها بهرهمند است. راههای بسیاری برای نیل به لذّت زندگی مؤمنانه وجود دارد که از جمله آنها، عبادت خالصانه خداوند رحمان، یعنی انقیاد و خضوع و اطاعت خاشعانه از اوست؛ چراکه اساساً هدف آفرینشِ انسان، عبادت و بندگی اوست؛ «وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛(ذاریات، آیه ۵۶) جن و انس را جز براى پرستش خود نیافریدهام.»
بر اساس قانون کنش و واکنش، انسان هر کاری را به امید نتیجهای انجام میدهد و عبادت نیز از این قانون مستثنا نیست و مؤمنان انتظار دارند که بندگی آنان ثمربخش باشد. در منابع اسلامی برای عبادت آثاری مانند: دوری از گناه، رهایی از آتش، برخورداری از بهشت، شادی، لذّت، نشاط، آرامش، بیان شده است. بدیهی است که همه نتایج گفتهشده میتواند موجب لذّت مؤمن شود؛ اما مقصود از لذّت مؤمنانه در این نوشتار، لذّتی است که انسان در اثر دوری از گناه، پیروی از دستورات الهی و رازونیاز با پروردگار خود به آن نایل میگردد. در این نوشتار، ضمن اشاره به معنای لذّت و اقسام آن، شاخصهای زندگی مؤمنانه را برمیشماریم.
الف. تعریف لذّت
ادراک خوشی، گوارایی و خوشی در مقابل ناراحتی، برخی از معانی واژه «لذّت» در منابع لغوی است و بهجت، ذوق، تمتع و حظ، واژگان مترادف واژه لذّت هستند. در تعریف اصطلاحی، لذّت، درک و احساسی است که ملائم و موافق با طبع انسان باشد.
ب. اقسام لذّت
لذّت، به دو نوع جسمی (مادی) و روحی (معنوی) تقسیم میشود.
۱. لذّت جسمی (مادی):
لذّت مادی، شامل «لذّتهای مستقیم» همچون: خوردن، آشامیدن و پوشیدن و «لذّتهای غیرمستقیم» مانند: مهارت، محبوبیت، تسلط بر دیگران، تفریح در دامان طبیعت ، امنیت، آزادی و کشف حقایق علمی میباشد.
۲. لذّت روحی (معنوی):
لذّت روحی، مانند: انجام تکلیف، مناجات، رضایت از مقدرات الهی، محبوب خدا بودن و حبّ الهی. این نوع لذّت، نسبت به نوع اوّل، برتر است. برخورداری از لذّت زندگی مؤمنانه، آنگونهکه انبیا و اولیای الهی در نجواهای خود از آن سخن میگویند و آن را آروز میکنند، لذّتی است پایدار که منشأ آن، درک عظمت خدا و محبّت نسبت به حق تعالی است.
استاد شهید مطهری درباره انواع لذت انسان مینویسد:
«یک نوع، لذتهایى است که به یکى از حواس انسان تعلق دارد که در اثر برقرارى نوعى ارتباط میان یک عضو از اعضا با یکى از مواد خارجى حاصل مىشود؛ مانند لذتى که چشم از راه دیدن و گوش از راه شنیدن و دهان از راه چشیدن و لامسه از راه تماس مىبرد.
نوع دیگر، لذتهایى است که با عمق روح و وجدان آدمى مربوط است و به هیچ عضو خاص مربوط نیست و تحت تأثیر برقرارى رابطه با یک ماده بیرونى حاصل نمىشود؛ مانند لذتى که انسان از احسان و خدمت، یا از محبوبیت و احترام، و یا از موفقیت خود یا موفقیت فرزند خود مىبرد که نه به عضو خاص تعلق دارد و نه تحت تأثیر مستقیم یک عامل مادى خارجى است. لذات معنوى، از لذات مادى، هم قوىتر است و هم دیرپاتر. لذت عبادت و پرستش خدا، براى مردم عارف حقپرست، از اینگونه لذات است. عابدان عارف که عبادتشان توأم با حضور و خضوع و استغراق است، بالاترین لذتها را از عبادت مىبرند. در زبان دین، از «طعم ایمان» و «حلاوت ایمان» یاد شده است. ایمان، حلاوتى دارد فوق همه حلاوتها. لذت معنوى آنگاه مضاعف مىشود که کارهایى از قبیل: کسب علم، احسان، خدمت، موفقیت و پیروزى، از حسّ دینى ناشى گردد و براى خدا انجام شود و در قلمرو «عبادت» قرار گیرد.»
ج. ویژگیهای زندگی مؤمنانه
برای چشیدن لذّت معنوی و حلاوت ایمان، باید به بلوغ و رشد کافی رسید؛ این رشد و بلوغ، جز با برنامه و تحمل سختیها میسّر نمیشود. برای نیل به زندگی مؤمنانه، باید از ویژگیهایی چند برخوردار بود. مهمترین این شاخصها ، عبارتاند از:
۱. خداشناسی و خداگرایی
خداشناسی، یعنی درک این حقیقت که خداوند آفریننده، مدبّر و مربّی جهان هستی و انسان است و همه موجودات ، همواره نیازمند او هستند.( فاطر، آیه ۱۵) امام علی(علیه السلام) خداشناسی را برترین دانش، عامل ترس از خدا و دلکندن از دنیا میداند. خداشناسی، مهمترین پیشنیازِ برخورداری از لذّت زندگی مؤمنانه است. امام باقر(علیه السلام) در جواب این سؤال که آیا خدایی را که عبادت میکنید، میبینید، میفرماید: «من خدایی را که نبینم، پرستش نمیکنم؛ مَا کُنْتُ لِأَعْبُدَ شَیْئاً لَمْ أَرَهُ.»( علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۲۰۷)
معرفت، در صورتی موجب لذّت مؤمنانه میشود که به گرایش قلبی و محبّت تبدیل شود. امام علی(علیه السلام) میفرماید: «مَا انْطَوَى عَلَیْهِ قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِکَ؛( دعای کمیل) دلم از نور شناخت خدا لبریز است.»
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
۲. پیروی از رسولان الهی
لازمه معرفت واقعی و محبّت صادقانه به خداوند، اطاعت و پیروی از محبّان الهی است. این نکته، در آیه ۳۱ سوره آلعمران بیان شده است: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ؛ بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى کنید؛ تا خدا هم شما را دوست بدارد.» با توجه به آیه ۸۰ سوره نساء که فرموده: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ»، اطاعت از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، اطاعت از خداست. امام سجاد(علیه السلام) از خداوند میخواهد تا برای رسیدن به مقام رضای الهی، محبّت خود را پیشوای آن حضرت قرار دهد؛ چراکه راههای سخت، تنها با پای محبّت پیموده میشود؛ «أَنْ تَجْعَلَ حُبِّی إِیَّاکَ قَائِداً إِلَى رِضْوَانِکَ.»( الصحیفة االسجادیة، ص ۴۱۴)
کشته شمشیر عشق، حال نگوید که چون تشنه دیدار دوست، راه نپرسد که چند
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «کسی که از فرمان خدا پیروی نکند، او را دوست ندارد.»( شیخ صدوق، الأمالی، ص ۴۸۹) اما در جهان مادی ، عواملی مانند: دنیا، نفس و شیطان، موجب غفلت و فراموشی یاد خدا میشوند و عشقهای مجازی، لذّتهای ناپایدار و بتهای موهوم را در جایگاه محبّت خدا مینشانند و آدمی را از لذّت زندگی مؤمنانه محروم میسازند.
امام سجاد(علیه السلام) میفرماید: نظام آفرینش، بر اساس محبّت خدا خلق شده است؛ «بَعَثَهُمْ فى سَبیلِ مَحَبَّتِهِ.»( الصحیفة السجادیة، ص ۱۷) قرآن میفرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ؛( بقره، آیه ۱۶۵) گروهی از مردم به جاى خدا معبودهایى انتخاب مىکنند و آنها را آنگونهکه سزاوار است خدا را دوست داشت، دوست مىدارند؛ ولى مومنان، محبتّشان به خدا بیشتر و قوىتر است.» بنابراین، لازمه لذّت زندگی مؤمنانه، دوستی خدا و پیروی از فرامین فرستادگان الهی است.
۳. دوری از گناه
از نشانههای مهمّ دوستی با خداوند، این است که شخصِ مُحب، از گناه ، فاصله بگیرد. امام صادق(علیه السلام) دوستی خدا را با گناه، ناسازگار میداند و میفرماید: «چگونه میتوان از محبّت خدا سخن گفت و از فرمان او سرپیچی کرد؟ همو فرمود: «در جستوجوی شیرینی عبادت بودم؛ آن را در ترک گناه یافتم.» حضرت موسی(علیه السلام) در حال رفتن به کوه طور بود که جوانی با تمسخر به ایشان گفت: «به خداوند بگو: چرا هرچه گناه میکنم، مرا عذاب نمیکنی.» حضرت موسی(علیه السلام) مشغول عبادت شد و از بیان درخواستِ جوان به خداوند شرم داشت؛ به موسی(علیه السلام) خطاب شد: «آن جوان چه گفت؟» حضرت پاسخ داد: «خدایا! تو خود بهتر میدانی.» خطاب آمد: «به آن جوان بگو: مدتهاست تو را مجازات کردهایم؛ همین که لذّت مناجات با خود را از تو گرفتهایم، بالاترین مجازات است.»
آلودگی به گناه، بهویژه گناهانی مانند: دروغ، شهوتپرستی، دنیافریفتگی، دنیاگرایی ، از موانع درک لذّت ایمان و عبادت هستند. امام سجاد(علیه السلام) از خداوند میخواهد که محبّت دنیا را از قلب او بزداید؛ «أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قُلُوبِنَا.»( الصحیفة السجادیة، ص ۴۲۲)
۴. مناجات با خدا
پس از شناخت، محبّت، پیروی از دستورات الهی و ترک گناه، بهتدریج، وجود مُحِب از شور و اشتیاق لبریز میشود و میل به راز و نیاز با محبوب در درون او شعلهور میگردد؛ تا جایی که وجودش غرق معبود خواهد شد.
ز بس بستم خیال تو، تو گشتم پای تا سر من تو آمد خردهخرده رفت من آهستهآهسته
سپردم جان و دل نزد تو و خود از میان رفتم کشیدم پای از کوی تو من آهستهآهسته
پیامبران، امامان معصوم و اولیای الهی، لذّت عبادت را برترین لذّت دانسته همواره از خدا تمنا دارند تا از لذّت راز و نیاز و شیرینی دوستی و قرب الهی بهرهمند شوند؛ «وَ مَتِّعْنَا بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِکَ وَ أَوْرِدْنَا حِیَاضَ حُبِّکَ وَ أَذِقْنَا حَلَاوَةَ وُدِّکَ وَ قُرْبِک.»( علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۹۱، ص ۱۴۷).
عوامل متعددی میتواند لذّت معنوی را برای انسان فراهم آورد،اما در این میان، هیچ عاملی به اندازه محبّت و دوستی متقابل لذّتبخش نیست. ازاینرو، در آیات قرآن بر محبّت تکیه شده است. در تعدادی از آیات قرآن ابتدا به توصیف بهشت و ویژگیهای آن پرداخته شده است؛ مانند: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَمَساکِنَ طَیِّبَةً فی جَنَّاتِ عَدْنٍ.»( توبه، آیه ۷۲) بدون شک، وعده بهشت، برای مؤمنان لذّتبخش است. در ادامه این آیه، بعد از بشارت مذکور، از «رضوان الهی» به عنوان کامیابی بزرگ یاد شده است؛ «وَرِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکبَرُ ذلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ.» از این مطلب میتوان دریافت که رضوان، پاداش ویژه گروه خاصی از مؤمنان است.
اهمیت محبّت در قرآن، چندان زیاد است که در شماری از آیات قرآن، محبّت خدا از شرایط ایمان راستین شمرده شده است؛ «الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ؛( بقره، آیه ۱۶۵) آنان که ایمان آوردهاند، محبّتشان به خدا بیشتر و شدیدتر [از غیر خدا] است.». همچنین، آیاتی که یاد خدا را منشأ آرامش میداند؛ «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.»( رعد، آیه ۲۸) و نیز آیاتی که منشأ نزول آرامش را خداوند میداند؛ «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ.»( فتح، آیه ۴) این آیات، در حقیقت، لذّتهای مؤمنانه را یادآور میشوند؛ زیرا، آرامش و رهایی از ترس و نگرانی که در این آیات به آنها اشاره شده، از مهمترین عوامل لذّت زندگی ایمانی میباشد.
پیشتر بیان شد که مؤثرین عامل لذّت، محبّت و دوستی است وکلمات معصومان، آکنده از تعابیری است که محبّت آنان را به خداوند نشان میدهد. همین محبّت، موجب میشود که نهایت آروزی ایشان راز و نیاز با خدا باشد. امام علی(علیه السلام) به خداوند عرض میکند: «أَنْتَ غَایَةُ مَطْلُوبِی؛( علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۹۱، ص ۲۴۴) تو پایان آرزوهای منی.» و در دعای کمیل عرض مینماید: «إِلَهِی وَسَیِّدِی وَمَوْلاَیَ وَرَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ.»
امام سجاد(علیه السلام) ضمن بیان محبّت خود به خدا، نگرانی خویش را از دوری حق یادآور میشود: «أم بَعْدَ حُبِّی إِیَّاکَ تُبَعِّدُنِی.» و یا میفرماید: «دلى را که در کمند عشقت اسیر کردی، چگونه در آتشِ قهرت مىسوزانى؛ وَضَمِیرٌ انْعَقَدَ عَلَى مَوَدَّتِکَ کَیْفَ تُحْرِقُهُ بِحَرَارَةِ نِیرَانِکَ.».
این عشقورزی، در مناجات المحبّین به اوج خود میرسد: «إِلَهِی مَنْ ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلاَوَةَ مَحَبَّتِکَ فَرَامَ مِنْکَ بَدَلاً؛ و کیست که با مقام قرب تو اُنس گیرد و روى از تو برتابد و دیگری را برگزیند؟»
اگر لذّت ترک لذّت بدانی دگر شهوت نفس، لذّت نخوانی
استاد شهید مطهری مینویسد:
«ما یک سلسله لذتهاى معنوى داریم که معنویت ما را بالا مىبرد. براى کسى که اهل تهجّد و نماز شب باشد، جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالأسحار باشد، نماز شب لذت و بهجت دارد. آن لذتى که یک نفر نمازشبخوان حقیقى و واقعى از نماز شب خودش مىبرد، از آن اسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ اتوبُ الَیه ها مىبرد، از آن الْعَفْو گفتنها و یادکردن و دعاکردنهاى حداقل چهل مؤمن مىبرد و آن لذتى را که از آن یا رَب یا رَب گفتنها مىبرد، هیچوقت یک آدم عیاش که در کابارهها مىگردد، احساس نمىکند. لذت آن نماز شبخوان، خیلى عمیقتر، نیرومندتر و نشاطبخشتر است. به خدا قسم! لذاتى که یک مرد با ایمان در آن وقت شب، برابر است با یک عمر لذت مادى در این دنیا... و ما چنین اشخاصى را دیدهایم؛ به لذتهاى مادىاى که ما دل بستهایم، هیچ اعتنا ندارند.
چه مانعى دارد که من ذکر خیرى از پدر بزرگوار خودم بکنم. از وقتى که یادم مىآید ـ حداقل از چهل سال پیش ـ من مىدیدم این مرد بزرگ و شریف هیچوقت نمىگذاشت و نمىگذارد که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأخیر بیفتد. شام را سر شب مىخورَد و سه ساعت از شب گذشته مىخوابد و حداقل دو ساعت ـ و در شبهاى جمعه سه ساعت ـ به طلوع صبح مانده بیدار مىشود و حداقل قرآنى که تلاوت مىکند، یک جزء است و با چه فراغت و آرامشى نماز شب مىخواند!»( مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۵، ص ۴۸۶).
نمونه زیر نیز حاکی از عشق به خداوند است:
گوهرشاد خانم، همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی، سازنده مسجد معروف گوهرشاد مشهد، بیشتر وقتها خود جهت هدایت و سرکشی حاضر میشد و دستورات لازم را میداد. روزی یکی از کارگران به طور ناگهانی نگاهش به صورت او افتاد و با همین نگاه، آتش عشق در وجودش شعلهور گشت و دلباخته او شد؛ اما در اینباره نمیتوانست چیزی بگوید تا اینکه غم و غصه فراوان، او را مریض کرد. به خانم گزارش دادند که یکی از کارگران که با مادرش زندگی میکرد، مریض شده است. بعد از شنیدن این ماجرا، خانم به عیادتش رفت و علت را جویا شد. مادر کارگر جوان گفت: او عاشق شما شده است. خانم با اینکه عروس شاهـزاده بود، اما هیچ ناراحت نشد! به مادر جوان گفت: باشد، وقتی من از همسرم جدا شدم، با او ازدواج میکنم؛ ولی به شرط اینکه مهریه من را قبل از ازدواج بپردازد و آن این است که چهل شبانهروز در محراب این مسجد نیمهکاره عبادت کند. جوان پذیرفت و چند روز از پی عشق او عبادت کرد؛ ولی با توجه خاص امام رضا(علیه السلام) حالش تغییر یافت. پس از چهل روز، خانم از حال جوان جویا شد؛ جوان به فرستاده خانم گفت: به خاطر لذتی که در اطاعت و بندگی خدا یافتم، از لذت نفس شهوانی پرهیز کردهام.
۵. دوستداشتن دوستان خدا
در اندیشه تشیع، اهلبیت عصمت و طهارت همچون پیامبر مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)، محبوب خدا و در بالاترین سطح دوستی با خداوند قرار دارند و دوستداشتن آنان، نشانه دوستی با خدا و از ارکان ایمان محسوب میشود. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «لِکلِّ شَئٍ أساسٌ وأساسُ الاِسْلامِ حُبُّنا أهْلَ الْبَیْتِ.»( شیخ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۴۶) یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) نقل نموده: در مجلسی که امام حضور داشت، یکی از حضار گفت: از خدا بهشت را مسئلت میکنم.» امام فرمود: «شما هماکنون نیز در بهشت هستید. از خدا بخواهید تا شما را از بهشت خارج نکند؛ حاضران با شگفتی گفتند: «جُعِلْنَا فِدَاکَ نَحْنُ فِی الدُّنْیَا!» امام پاسخ داد: «أَ لَسْتُمْ تُقِرُّونَ بِإِمَامَتِنَا؛ آیا به امامت ما اقرار نکردهاید؟» حاضران جواب دادند: «آری.» امام فرمود: «هَذَا مَعْنَى الْجَنَّةِ الَّذِی مَنْ أَقَرَّ بِهِ کَانَ فِی الْجَنَّةِ فَاسْأَلُوا اللَّهَ أَنْ لَا یَسْلُبَکُم.»( علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۶۵، ص ۱۰۳) بر اساس این روایت و مانند آن، ولایت اهل بیت حضور در بهشت است و حضور در بهشت، اوج لذّت مؤمنانه است.
حَکَمبنعُتَیبه میگوید: «روزى در محضر امام باقر(علیه السلام) نشسته بودیم، ناگهان پیرمردى که بر عصاى بلندى تکیه کرده بود، وارد شد. جلوی در ایستاد و گفت: سلام و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد اى فرزند رسول خدا! و سپس ساکت شد. امام باقر(علیه السلام) پاسخ او را داد. پیرمرد رو به حاضران کرد و به آنان نیز سلام داد و همگى جواب سلامش را دادند. آنگاه روى خود را به سمت امام باقر(علیه السلام) کرد و گفت: اى فرزند رسول خدا! مرا نزدیک خود بنشان که به خدا سوگند! من به شما و دوستدارانتان علاقهمندم. به خدا سوگند! این دوستیها برای دنیا نیست و به خدا قسم! من دشمن دارم دشمنانتان را و از آنان بیزارم. به خدا سوگند! این دشمنى و بیزارى به این دلیل نیست که آنان فردی از اطرافیانم را کشته باشند. به خدا سوگند! من حلال شما را حلال میدانم و حرامتان را حرام میشمارم و چشم به فرمانتان دارم. قربانت گردم! آیا [به این ترتیب] درباره من امید [سعادت و نجات] دارى؟
امام باقر(علیه السلام) فرمود: «پیش بیا.» سپس، او را نزد خود نشاند و فرمود: «اى پیرمرد! همانا مردى نزد پدرم علىبنحسین(علیه السلام) شرفیاب شد و همین پرسش را مطرح کرد. پدرم به او فرمود: اگر [با این حال] بمیرى، بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، على، حسن، حسین و علىبنحسین(علیه السلام) وارد شوى و دلت خنک شود، قلبت آرام گیرد، دیدهات روشن گردد و به همراه نویسندگان اعمالت با رَوح و ریحان از تو استقبال شود و این، در وقتى است که جان به اینجاى تو رسد ـ و با دست به گلوی خود اشاره نمود ـ و اگر زنده بمانى، آنچه را موجب چشم روشنیات هست، ببینى و در بالاترین درجات بهشت با ما خواهى بود.»
پیرمرد گفت: چه فرمودى اى ابا جعفر؟ [پیرمرد با تعجب از امام خواست تا کلامش را تکرار کند.] امام(علیه السلام) همان سخنان را براى او تکرار کرد. پیرمرد گفت: الله اکبر! اى ابا جعفر! اگر بمیرم، بر رسول خدا، على، حسن، حسین و علىبنحسین(علیه السلام) وارد شوم و دیدهام روشن گردد، دلم خنک شود، قلبم آرام گیرد و به همراه نویسندگان اعمالم با رَوح و ریحان مورد استقبال قرار گیرم؛ هنگامى که جانم به اینجا رسد و اگر زنده بمانم، ببینم آنچه را دیدهام بدان روشن گردد و با شما باشم در بالاترین درجات بهشت؟ این جملات را گفت و آنقدر گریه کرد تا نقش بر زمین شد. حاضران نیز که حال پیرمرد را دیدند، به گریه و زارى پرداختند.
امام باقر(علیه السلام) [که چنان دید،] با انگشت خود قطرات اشک را از گوشههاى چشم آن پیرمرد پاک کرد. پیرمرد سربلند کرد و عرضه داشت: «دستت را به من بده قربانت گردم!» حضرت دستش را به پیرمرد داد و او دستشان را میبوسید و بر دیده و رُخ خود میگذارد و سپس، خداحافظى کرد و به راه افتاد. [وقتی پیرمرد در حال رفتن بود،] امام باقر(علیه السلام) نگاهى به او کرد و رو به حاضران فرمود: «هرکس میخواهد مردى از اهل بهشت را ببیند، به این مرد بنگرد.»( شیخ کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۷۶)
۶. معادباوری و اشتیاق به مرگ
در آموزههای دینی مبدأ و مقصد جهان به هم گره خورده است. این امر، در ایجاد زندگی مؤمنانه نقش اساسی دارد. از سوی دیگر، «مرگ» یکی از پندآموزترین حوادث زندگی بشری است که توجّه به آن، قلبهای مستعد را از خواب غفلت بیدار کرده، غرور و نخوت را از اعماق جان آدمی ریشهکن میسازد. یاد مرگ و قیامت در تربیت انسان تأثیر فراوانی دارد و در منابع روایی اسلام نیز بدان اشاره شده است. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: « یاد مرگ، خواهشهاى نفس را مىمیراند و رویشگاههاى غفلت را ریشهکن مىکند و دل را با وعدههاى خدا نیرو مىبخشد و طبع را لطیف مىسازد و پرچمهاى هوس را در هم مىشکند و آتش حرص را خاموش مىسازد و دنیا را در نظر کوچک مىکند.»
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرموده: «أَفْضَلُ الزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا ذِکْرُ الْمَوْتِ وَأَفْضَلُ الْعِبَادَةِ ذِکْرُ الْمَوْتِ وَأَفْضَلُ التَّفَکُّرِ ذِکْرُ الْمَوْتِ؛ برترین زهد در دنیا، بهترین عبادت و بافضیلتترین اندیشهها، یاد مرگ است.» آثار یادشده، زمینههای توجه به خدا و افزایش محبّت به پروردگار را به وجود می آورد و چنانچه بیان شد، محبّت، مؤثرترین عامل برای رسیدن به لذّت مؤمنانه است. کسانی که پیوسته به یاد قیامت و مرگ باشند، حقارت دنیا را بهخوبی درمییابند و شوق عروج و رهایی از زندان دنیا در آنان ایجاد میشود. بنابراین، یکی دیگر از شاخصهای زندگی مؤمنانه و برخورداری از لذّت ایمان، اشتیاق به مرگ است. امام علی(علیه السلام) اهل تقوا را اینگونه توصیف میکند: «وَلَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ؛( نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳) و اگر خداوند براى زندگی دنیایی آنان زمانِ معینى را مقرّر نکرده بود، از شوق ثواب و بیم از عذاب، به اندازه چشمبههمزدنى روحشان در بدنشان قرار نمىگرفت.»
نمونهای از عشق به خدا، حدیثی است که شیعه و سنّی آن را روایت کردهاند.( علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۶۴، ص ۲۹۹) گویند پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) یکی از روزها بعد از نماز صبح زیدبنحارثه را با حالت غیرعادی و چهرهای رنجور میبیند. حال او را میپرسد: «کیفَ اصْبَحْتَ یا حارِثَة؟» زید پاسخ میدهد: «اصْبَحْتُ موقِناً؛ صبح کردم؛ درحالیکه اهل یقین هستم.» آن حضرت میفرماید: «ما عَلامَةُ یقینِک؛ نشانه یقین تو چیست؟» زید عرض میکند: یقین، خواب شب را از من گرفته و روزها مرا به گرسنگی وادار کرده است.» پیامبر بار دیگر از او میخواهد تا نشانههای بیشتری بیان کند و زید ادامه میدهد: «ای رسول خدا! چنانم که نغمههای بهشتیان و ضجههای جهنمیان را با گوش خود میشنوم و با چشم خویش میبینم.» سپس گفت: «ای رسول خدا! اگر اجازه دهید، خواهم گفت کدامیک از اصحاب تو بهشتی و کدام اهل دوزخاند.» در این لحظه، پیامبر از او خواست تا سکوت کند.( مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۱۸).
۷. بهرهمندی مشروع از نعمت های مادی
منابع اسلامی، هرگز مؤمنان را از لذّتهای مادی محروم نمیکند؛ بلکه در آیات و روایات فراوانی، مؤمنان به استفاده از زیباییها، شادمانی و لذّتهای حلال مادی نیز ترغیب شدهاند. واژه «کُلُوا»، ۲۰ بار در قرآن تکرار گردیده و در ۱۸ مورد، به مؤمنان دستور داده شده که از رزق گوارای خداوند استفاده کنند؛ «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ.»( طه، آیه ۸۱) آنچه در اسلام نکوهش شده و از آن منع گردیده، ظلم به دیگران ، دنیا گرایی و سرکشی در برابر خداست؛ «وَلا تَطْغَوْا فیهِ.»( طه، آیه ۸۱) همین سرکشی است که موجبات خشم خداوند را فراهم میسازد؛( طه، آیه ۸۱) نیز آنچه نکوهش شده، زیادهروی و اسراف در کامجویی و لذّتطلبی است: «کُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ.»( اعراف، آیه ۳۱؛ اسراء، آیه ۲۷) و یا در برخی آیات آمده: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا...»( اعراف، آیه ۳۲) بدیهی است که علت اصلی این محدودیت و ممنوعیت، آسیبهای جبرانناپذیر روحی و جسمی است که در افراط و تفریط وجود دارد.
نگارنده: حجتالاسلام سیدعلیاکبر حسینی