چه کنیم که مردم در انتخابات مشارکت بیشتری داشته باشند؟
حجتالاسلام والمسلمین عبدالله حاجی صادقی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران در گفتوگوی اختصاصی با هفته نامه افق حوزه ضمن تبیین«تفاوت مردمسالاری دینی با دموکراسی غربی» به چرایی«اهمیت مشارکت مردم در انتخابات امسال» پرداخت که حاصل این گفت و گو در متن پیش رو تقدیم می گردد
خداییترین حکومت، مردمیترین حکومت است
به نظر من این تعبیری که میکنند و میگویند: امام آمد و اسلام را با جمهوریت آشتی داد، کاملاً اشتباه است. امام اسلام ناب را زنده کرد. در اسلام ناب، مردم و جمهوریت هست. امام چیزی به اسلام اضافه نکرد. خود این، یک نوع لغزش است که امام اسلام را آشتی داد؛ یعنی اسلام قهر بود؟ نه امام اسلام ناب را زنده کرد. این یک اصل است که به این توجه کنیم؛ لذا ما در جایی که ارکان حکومت دینی را میشمریم، یک رکن اساسی آن، مردم هستند؛ ولیّ خدا هرکسی که باشد، عرض کردم: از امیرالمؤمنین و امام صادق(ع) که بالاتر نیست. تا زمانی که مردم نباشند، تعبیر امیرالمؤمنین(ع) این میشود: «ولکن لا رأی لمن لا یطاع»؛ یعنی امیرالمؤمنین(ع) هم اگر مردم را نداشته باشد، نمیتواند حکومت کند. امام صادق(ع) 4000 شاگرد داشت؛ اما 17 مجاهد ولایتمداری که برای امام صادق(ع) خودشان را سپر قرار دهند، نداشت. این روایت خود ایشان است که فرمود: اگر بهتعداد این گوسفندان یاور داشتم، قیام میکردم. امروز اگر بخواهیم بیان کنیم، 17 تا بسیجی مثل حاج قاسم نداشت. بله، شیعه بودند، علاقهمند بودند؛ اما اینها نبودند. ما باید بپذیریم که این، یک اصل قرآنی است و شاید غیر از شما هم کسی نتواند، این را از نظر دینی بهخوبی تبیین کند. شما بهعنوان رسانه حوزه، باید بیان کنید که این حرف تئوکراسی یا دموکراسی؟ مربوط به غرب است؛ خدایی یا مردمی؟ در اسلام، خداییترین حکومت، مردمیترین حکومت است و تنها راه مردمی بودن هم، الهی بودن است. تجربه هم این را ثابت کرده است. در زمانی که مارکس و لنین و کمونیستها در شرق فعال بودند، یکی از دوستان ما، یک مقاله نوشت. این مربوط به قبل از انقلاب و دوران دبیرستان ماست. خیلی زیبا و دکلمهوار بود. الآن به یاد ندارم؛ مثلاً یک جمله او این بود: آیا خانه گِلی علی(ع) نشانه حمایت از محرومین است یا کاخ کرملین؟ آیا سفره نان جوی علی(ع) همدردی با نیازمندان است یا سفره مارکس و لنین؟ خیلی زیبا بود.
کسی فکر نکند که اگر ما از الهی بودن حکومت میگوییم، این نفی مردم است. نه، باور ما این است که هیچ حکومتی بیشتر از حکومت خدا، مردمیتر نمیشود؛ چون خدا که از حکومت هدفی برای خودش ندارد.
یک لطیفهای هم از این آیه ولایت استفاده کردم؛ چون از بعضی از بزرگان مفسران خوبمان -خدا رحمتشان کند- تأییدیه گرفتهام، میگویم و آن هم این است که وقتی خدا میخواهد، علی(ع) را ولیّ مؤمنین معرفی کند، چرا در بین ویژگیهای امیرالمؤمنین(ع)، کارهای بزرگتر ایشان را نمیگوید؟ او لیلةالمبیت را داشت، خندق و خیبر را داشت.
تفاوت مردمسالاری دینی با دموکراسی غربی
همچنان که مردم در نظام اسلامی نقش دارند، دموکراسی هم نقش دارد. تفاوت مردمسالاری دینی با دموکراسی غربی چیست؟ این هم خیلی زیباست. خود غربیها الآن میگویند، اگر راست بگویند، اگر سرمایهداری، دموکراسی را اداره نکند، اگر احزاب، دموکراسی را اداره نکنند و واقعاً مردم باشند، مردم در کجا نقش دارند؟ فقط در رأی دادن. بهقول خیلی از غربیها که نوشتهاند: مردم وقتی رأی دادند، تا 4 سال برده هستند. تا 4 سال باید چشم بگویند؛ چون خودشان انتخاب کردهاند. اسلام برای مردم سه مرحله نقش قائل است که یکی انتخاب است. دومین مورد هم، مشارکت است؛ یعنی حکومت دینی هم، بدون کمک مردم به هیچ جا نمیرسد. عامل قدرت در نظام اسلامی مردم هستند و ما این را در این 45 ساله، در تمام صحنهها دیدهایم. حتی نیروهای مسلحی که ادعا داریم، در خط مقدم انقلاب هستند، بدون مردم نمیتوانند، این انقلاب را حفظ کنند. تعبیر من این است که اسلام، موتور حرکت انقلاب بود و رهبری راننده بود که از صراط مستقیم خارج نشود و مردم سوخترسان آن بودند. اگر انقلاب حرکت دارد، زنده است و جلو میرود، بهبرکت این سوخترسانی مردم است. مردم هستند که میتوانند هم به رهبری و هم به حاکمیت و اسلام، ضمانت اجرا بدهند. اصلاً ترجمه دموکراسی، مردمسالاری نیست. مردمسالاری که ما میگوییم، خیلی تفاوت دارد. حالا تازه این مردمسالاری یک بُعد دیگری هم دارد که آیتالله مطهری(ره) قبل از انقلاب به آن پرداخت و آن اینکه در نظام مردمسالاری، حکومت بر مردم نیست؛ حکومت برای مردم است. ایشان در سیری در نهجالبلاغه میگوید: این نیست که مردم برای حکومت باشند؛ بلکه حکومت برای مردم و در خدمت مردم است. این هم، یک سرفصل است که به نظرم میرسد، در آن بحث مبنایی باید حل کنیم.
رمز موفقیت امام توکل به خدا و اعتماد به مردم بود
یکی از افتخارات انقلاب اسلامی ما همین است که با وجود آن بُعد الهی، همیشه - اصلاً رمز موفقیت امام به نظرم همین است- بههمان میزانی که به خدا توکل دارد، به مردم اعتماد، تکیه و باور دارد؛ همان چیزی که امروز میبینیم، رهبر عزیزمان روی آن تأکید میکنند. خاطرات فراوانی در این جهت به نظرم میرسد؛ مثلاً حجتالاسلام والمسلمین حمید روحانی، خاطرهای را از ملاقات حضرت امام(قد) با آیتاللهالعظمی حکیم(رض) نقل میکند که در زمانی که امام تبعید شدند، بعد از آیتاللهالعظمی بروجردی(قد)، مرجع علیالاطلاق بیشتر آیتالله حکیم بود. حجتالاسلام والمسلمین حمید روحانی نوشته که ایشان خدمت آیتالله حکیم رفت و گفت: آقای حکیم! شاه این کار را میکند، کشورهای مختلف این کارها را میکنند، نیاز است که حرکتی کنیم. جواب آیتالله حکیم این بود: مردم همراهی نمیکنند. همانطور که در زمان اهلبیت(ع) مردم همراهی نمیکردند و لذا ائمه(ع) معذور بودند، ما هم معذور هستیم؛ چون مردم پشتوانه نیستند. شعار میدهند؛ اما وقتی پای میدان پیش آید، دیگر نیستند. حالا تعبیر من این است: من و تو که از امام حسین(ع) بالاتر نیستیم. این همه شعار دادند: «ما همه سرباز توئیم حسین(ع) جان! گوش به فرمان توئیم حسین(ع) جان!». امام حسین(ع) رفت و سرش را بریدند، بچههای ایشان را هم کشتند. حجتالاسلام والمسلمین حمید روحانی نوشته: امام میفرمایند: آقا! مردم امروز مثل آن مردم نیستند، مردم میآیند. آقای حکیم گفت: نخیر حاجآقا روحالله! این جمله برای من جالب است. میگوید: حضرت امام رو به آیتالله حکیم کرد و گفت: شما رهبری را بپذیرید، مردم با من. این خیلی حرف بزرگی است. گفتند: مردم با من، من مردم را میآورم. این مربوط به چه زمانی است؟ همان زمانی است که امام را در قم گرفتهاند و با ماشین به ترکیه بردهاند و در ترکیه هم نتوانستند، نگه دارند و به نجف بردند. خبر دارید که در نجف هم چه استقبال بدی از ایشان شد. یک هفته امام به کربلا و کجا برود. در آن وضعیت این چه اعتماد و باوری است که به مردم دارد. اصلاً ما باورمان نمیآمد که جملاتی که امام میگوید، اینها شعار نیست. امام فرمودند: سربازان من، بچههای در قنداق هستند. ما میگفتیم: امام میخواهد شاه را اذیت کند. بعد دیدیم که همان شد. همان بچه قنداقیها در جبهه شهید شدند؛ همان کسانی که امام گفته بود. یا مثلاً در پذیرش قطعنامه به دنیا فرمود: ما سنگرهای کلیدی جهان را یکی پس از دیگری فتح میکنیم. وقتی امام این جمله را گفت، به امام خندیدند و گفتند: تو همین صدام را حل کن، نیازی نیست، سنگرهای کلیدی جهان را فتح کنی.
امروز امام قلبهایی را در دنیا تسخیر کرده است که از قلبهای بچههای ما بیشتر تسخیر شدهاند. من رفتهام و دیدهام. من پیوندی که بین بچههای حزبالله، یمن و عراق با انقلاب اسلامی و فرهنگ امام و رهبری دیدم، من را وادار کرد که آمدم و برای بچههای سپاه و بسیج این آیه را خواندم. گفتم: تا دیروز این آیه سوره مائده را میخواندیم و میگفتیم که مصداق آن فارس و بچههای آن است. [مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ].1 میگفتیم: خدا به عربها میگوید که اگر شما خراب کردید، من اینها را دارم. امروز خدا این را به ما میگوید که اگر شما ایرانیها دیر بجنبید، من یمنیها را دارم.
اهمیت مشارکت مردم در انتخابات امسال
درست است که ما نارضایتیها داریم، گلایه داریم، دفاع مطلق هم، از مسئولان و مدیرانمان نداریم. ما غیر از ولایت که چون تجلی توحید ربوبی است، از هیچکسی دفاع مطلق نداریم؛ اما این را باور داریم که انتخابات امسال مانند میدان جنگ است؛ حتی اگر موفقیتی هم، برای رفع آن مشکلات بخواهیم انجام دهیم، بهترین راه این است که مردم به میدان بیایند و نقشآفرینی کنند. مردم بیایند و به نظام، اقتدار و قدرت دهند. یک رئیسجمهور اگر بخواهد موفق شود، به یک عقبه اقتدار مردمی نیاز دارد. تجلی اقتدار مردمی در انتخابات است.
بهقول آیتالله مصباح(ره) که میگفت: نوع رهبری ایشان، یک معجزه الهی است. من اینطور میگویم: خدا بهخاطر عنایتی که به این امت دارد، این رهبر را اداره میکند: [وَالَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا].2
حضور حداکثری مشارکت مردم در انتخابات
چه کنیم که مردم مشارکت داشته باشند؟ یک محور بصیرت دادن است. نگذاریم، مردم را فریب دهند، نگذاریم مردم را مأیوس کنند و بگویند که فایدهای ندارد. من گاهی یک مثالهایی برای دوستان خودمان میزنم. بعد از فتنه 1401، روحیههای ما خیلی ریخته شده بود و خیلی هم نگران بودیم. رفتم و گفتم: بزرگترین شکستی که مسلمانان در صدر اسلام خوردند، در کدام جنگ بود؟ جنگ احد. در زمان پیامبر(ص) سختترین شکست را خوردیم. بعد از این شکست، خدا یک آیه در سوره آلعمران دارد و با لطافت میگوید: خب خلاف کردید، شکست خوردید و بعد هم خدا میبخشد. تمام شد؛ اما 8-7 آیه دیگر دارد که 4-3 تا پشت سر هم از آیه 139 سوره آلعمران به بعد است: شکست خوردید که خوردید، چرا روحیهتان را باختید؟ چرا گرفتار تردید شدید؟ شکست مهم نیست: [وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ]؛3 اگر نگرانی دارید، از ایمان خودتان باشد؛ نه از قدرت دشمن. ما باید این را ببینیم، به مردممان بگوییم که دشمن هیچ کاری نمیتواند بکند؛ اما سستی، ناامیدی و تردید، ما را میشکند. خدا به ما میگوید: نسبت به آینده دلواپس باشید و نباشید. از دشمن دلواپس نباشید؛ اما از خودتان دلواپس باشید. [إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ]. در ادامه میفرماید: [إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ].4 این خیلی لطیف است. این کار رسانه حوزه است. [تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ]. چرا؟ چهار دلیل میشمرد: 1. امتحان مؤمنین که مؤمنین امتحان شوند که چه کسانی میمانند و چه کسانی نمیمانند. 2. «وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ»؛ دیدم که بعضی آقایان مفسران زیبا نوشته بودند. در اینجا شهداء بهمعنای گواهان نیست: [یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ]؛ یعنی خدا فرصت فراهم میکند که یک عده از انسانها را به مقام شهید شدن برساند. سومی و چهارمی مهمتر است و ما امروز به اینها نیاز داریم. [وَلِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا]؛5 مؤمنین باید آبدیده شوند. ما در فشارها و سختیها قدرت پیدا کردیم [وَیَمْحَقَ الْکافِرینَ]؛ شما به ما، محق را بهعنوان مرگ تدریجی یاد دادهاید.
..............................................
پینوشتها
1. مائده، 54؛ 2. عنکبوت، 69؛
3. آلعمران، 139؛ 4. همان، 140.
5. همان، 141.