printlogo


printlogo


عطر یار - شماره 558
عارفان را زِ کمندِ تو گریزی نبود‏

 در سری نیست که سودایِ سرِ کویِ تو نیست
دلِ سودا زده را جز هوسِ رویِ تو نیست
سینه‌ی غم‌زده‌ای نیست که بی‌روی و ریا
هدفِ تیرِ کمانخانه‌ی ابرویِ تو نیست
جگری نیست که از سوزِ غمت نیست کباب
یا دلی تشنه‌ی لعلِ لبِ دلجویِ تو نیست
عارفان را زِ کمندِ تو گریزی نبود
دامِ این سلسله جز حلقه‌ی گیسویِ تو نیست
نسخه‌ی دفترِ حُسنِ تو کتابی است مُبین
ور بُوَد نکته‌ی سر بسته به جز مویِ تو نیست
ماهِ تابنده بُوَد بنده‌ی آن نورِ جبین
 مِهرِ رخشنده به جز غرّه‌ی نیکویِ تو نیست
خضر عمری است که سرگشته‌ی کویِ تو بُوَد
چشمه‌ی نوش به جز قطره‌ای از جویِ تو نیست
«مفتقر» در خَمِ چوگان تو گویی، گویی است
چرخ با آن عظمت نیز به جز گویِ تو نیست