printlogo


printlogo


نمایندگی مجلس شورای اسلامی

دو دوره چهارساله، چهارساله اول از قم و دوم از تهران نماینده بودم. همواره هم در مجلس، رئیس کمیسیون قضائی و نائب‌رئیس اول بودم. اداره قوانین زیر نظر من بود. مسئول آنکه از زمان طاغوت بود، مرد بدی نبود و با من همکاری کامل داشت. یک زن بی‌حجاب هم کارمند ما بود. به او ابلاغ شد، باید با حجاب شوی. هنوز زنان بی‌حجاب فراوان در کشور و به‌خصوص در ادارات بودند. مقاومت نشان می‌داد، روز سوم سپردم به مجلس راهش ندهید. ناچار شد حجاب را پذیرفت. اصلاحات جزئی در ترتیب کارها داده شد.
رئیس محترم مجلس، جناب آقای هاشمی رفسنجانی بود. هفته‌ای یک جلسه در دفتر ایشان تشکیل می‌شد. دفتر ایشان در طبقه سوم بخش اداری سابق بود. اتاق اعضای هیئت‌رئیسه طبقه دوم بود. در نقشه ساختمان قبلی، آسانسور بوده؛ ولی اقدام نشده بود. اقدام شد، آسانسور مختصری ترتیب داده شد.
رئیس محترم مجلس، جانشین فرمانده کل قواست. جنگ تحمیلی یا دفاع مقدس شروع شده. در بسیاری از موارد ایشان حضور ندارند، طبق آیین‌نامه نائب‌رئیس اول باید مجلس را اداره کند.
اختلاف بین رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر بالا گرفته. امام یک هیئت سه‌نفره انتخاب کرده‌اند: آیت‌الله مهدوی کنی، وزیر کشور وقت ازطرف خودشان، حجت‌الاسلام آقای اشراقی، از طرف بنی‌صدر، من هم ازطرف رؤسای سه‌قوه.
یک‌روز شهید دکتر بهشتی از دفتر آقای هاشمی می‌آمدند پایین. من هم از پله‌ها می‌رفتم طبقه دوم. در مسیر با هم برخورد کردیم. بعد از سلام و احوال، پرسیدند: کارتان را شروع کرده‌اید؟ گفتم: نه و شروع هم نمی‌کنم تا حکم داشته باشم. شما رئیس قوه قضائیه هستید، چیزی ننوشته‌اید؟! برگشتند اتاق آقای هاشمی، ترتیب حکم داده شد. رفتم وزارت کشور، آقای زواره‌ای، معاون سیاسی وزیر بودند. بالأخره آیت‌الله مهدوی کنی، ترتیب جلسات را با معاون سیاسی خود دادند. کار هیئت سه‌نفره شروع شد. جلسات ضبط می‌‌شد و محرمانه بود؛ مگر تصمیماتی که باید اعلام شود.
دولت موقت منحل شده بود. آقایان ملی- ‌مذهبی‌ها حرفی داشتند و مراجعه کرده بودند به امام. ایشان فرمودند: بروید در هیئت سه‌نفره مطالب‌تان را بگویید. آقایان مهدی بازرگان، دکتر ابراهیم یزدی، عزت‌الله سحابی و یکی‌دونفر دیگر آمدند و گفتند: ما مطالبی داریم که نباید ضبط شود. من هم چون مدیر جلسه بودم، گفتم: آیین‌نامه داخلی می‌گوید باید ضبط شود. پس از اصرار و انکار قبول کردند. مطالب‌شان را گفتند، مطالبی هم شنیدند. مرحوم اشراقی، اصرار کردند که نوار را به من بدهید. من هم مخالفت کردم که نوار نباید از وزارتخانه بیرون برود. با شرایطی که بنی‌صدر دارد، ممکن است مطالب لو برود؛ حتی مقام مافوق؛ یعنی آیت‌الله مهدوی کنی، وزیر کشور وقت موافقت کردند؛ ولی با این حال، من اجازه ندادم و در حقیقت ازنظر خودم از توسعه اختلاف، پیشگیری کردم. نوارهای آن جلسات در دبیرخانه وزارت کشور باید باشد. من از رئیس‌محترم مجلس خواستم که آنها را به اداره قوانین مجلس بسپارند. متأسفانه این نوارها که بخشی از تاریخ انقلاب است، گم شد یا عده‌ای آنها را گم کردند! از دوران نمایندگی خاطرات فراوانی هست که در تاریخ آمده و برخی را هم در کتاب خاطرات گفته‌ام.