printlogo


printlogo


پاسخ به نقد آقای مردوخ

روزی در محضر مرحوم آیت‌الله فکور یزدی بودم که فرمودند: یک جزوه کوچکی به‌نام «ندای اتحاد» از مردوخ نامی از کردستان که برای من فرستاده‌اند، دیده‌ای؟ عرض کردم: نه. آن جزوه را به من لطف کردند. معلوم شد، یک آخوند سنیِ درباری که پیش اهل‌سنت هم چندان احترام ندارد، بحث امامت را که من در کتاب گمشده شما به‌شکل روز و انتخابات نوشته بودم، دیده و در جواب آن، این جزوه را نوشته و بیشتر تهمت‌هایی را که معمولاً اهل‌سنت به شیعه می‌زنند و تکراری است، در این جزوه آورده بود و یکی از شیعیان دوستان مرحوم فکور برای ایشان فرستاده‌اند. جزوه را گرفتم و مشغول پاسخ نوشتن شدم که از طرف استاد اعظم کسی آمد که آقای خمینی با شما کار دارند. محضرشان شرفیاب شدم. فرمودند: کتاب «گمشدة شما» را گرفته و بخش امامت آن را دیده‌ام. کسی یک جزوه در رد آن نوشته، برای من فرستاده‌اند؛ شما دیده‌ای؟ جریان ملاقات با آیت‌الله فکور و گرفتن جزوه و اینکه مشغول جواب نوشتن هستم را به عرض رساندم. فرمودند: وقتی تمام شد، بیاور من ببینم. خیلی خوشحال شدم. پاسخ تهمت‌های مردوخ در یک‌صد صفحه، به‌همین‌نام نوشته شد. روزی در پایان درس محضرشان تقدیم کردم که حدوداً یک‌هفته بعد به من برگرداندند. یک صفحه، اولِ آن ضمیمه‌ شده بود. راهنمایی‌هایی داشتند؛ مثلاً این روایت را از کتب دست اول نقل کن، این جمله آیه است نه روایت یا به‌عکس. برای من طلبه مبتدی خیلی ارزش داشت که استاد، شاگرد را می‌پروراند و این اندازه محبت می‌کند. جزوه اصلاح ‌شد و برای چاپ با وضع طلبگی با کسی به‌نام مرحوم حاج اصغر آقاتهرانی قرارداد بسته شد. مجدداً از طرف استادم مرا خواستند. شرفیاب شدم. فرمودند: این جواب نوشته شما فقط در همان جاهایی منتشر شود که نوشته مردوخ منتشر شده و بعد یک پاکت هم به من دادند که یک قطعه اسکناس هزار تومانی در آن بود. هزار تومان آن روز که تا آن‌زمان ندیده بودم، کل هزینه چاپ و نشر کتاب پاسخ تهمت‌های مردوخ شد. نکته تربیتی اینکه، پاسخ شبهه فقط جایی منتشر شود که شبهه منتشر شده است.