printlogo


printlogo


جوانه‌های قلم

روحانی باید زبان و قلم داشته باشد. اولین جایی که قلم به‌ دست گرفتم، در اصفهان در همان شرایطی بود که مقدمات را می‌خواندم. روزنامه‌ای به‌نام ندای اسلام منتشر می‌شد؛ متعلق به یک سید محترم روحانی به‌نام ضیاءالدین بود. با پدرم آشنا بود. چیزی نوشتم و توقع داشتم که در روزنامه چاپ شود. صاحب روزنامه در یک کادر چهار گوشه‌ای در یکی از صفحات نوشته بود: نوشتن را دنبال کنید، سعی بیشتری بکنید، ان‌شاء‌الله در آینده مقالات شما را چاپ می‌کنم.

قم آمدم، مجله‌ حکمت منتشر می‌شد و آیت‌الله مکارم، سلسله مقالات فیلسوف‌نماهای شیاد را در آن مجله می‌نوشتند. من هم چیزی درباره خلقت انسان نوشتم و در چند شماره مجله حکمت چاپ شد. بعد، جزوه کوچکی به‌نام بشر و خداشناسی نوشتم که چاپ شد. «گمشدة شما» را نوشتم که آن‌هم چندین مرتبه چاپ شد. «حسین‌بن علی(ع) را بهتر بشناسیم» را در سال 1343 نوشتم، بارها چاپ و در جریان انقلاب نقش پیدا کرد.

 بالأخره، خداوند توفیق عنایت فرمود که غیر از جزوه‌های مختلف؛ قرآن کریم ترجمه شد، صحیفه سجادیه ترجمه شد و به زبان فارسی نیز آثاری داشتم.

بخش عربی تقریرات درس‌های اساتید، به‌خصوص بحث اصول امام به‌مدت ده‌سال، قاعده لاضرر مرحوم آیت‌الله اراکی به‌مدت ده‌سال که اثر قابل ذکر فقه‌القرآن و قضاء عروة‌الوثقی مرحوم سیدیزدی و جزوات کوچک دیگر است. خدا را بر نعمت زبان و قلم، در کنار دیگر نعمت‌هایی که قابل احصا نیست، شاکرم.