printlogo


printlogo


خـاطـرات تبلـیغـی
چاپ نشریه انتقام و خاطرات تبعید

به‌هرحال، انقلاب روزبه‌روز و مرحله‌به‌مرحله پیش می‌رفت و جلسات جامعه مدرسین در منازل تشکیل می‌شد و سعی بر آن بود که دور از چشم ساواک و مأموران امنیتی باشد. در کنار عضویت در جامعه مدرسین و همکاری سه نفر از دوستان، آیت‌الله مصباح یزدی، مسعودی خمینی، من هم در خدمتشان بودم؛ به‌دلیل همکاری در طرحی که مرحوم آیت‌الله شهید بهشتی داده بودند که روایات مربوط به حکومت اسلامی از کتب دست اول جمع‌آوری شود که من دوره کتاب‌ وافی را به‌همین منظور تهیه کردم و الآن هم، همان چاپ قدیم را داریم.
در کنار این طرح، قرار شد یک جزوه محرمانه و انقلابی را که بعدها «انتقام» نام یافت، تهیه و منتشر کنیم و ضمناً اخبار خارجی را هم باید به‌دست آوریم.
آن‌روز، اگر یک طلبه رادیو یا روزنامه داشت، سخت مذمت می‌شد؛ به‌خصوص رادیو که حتی از نگاه داخل و افراد خانواده هم، در حکم کفر بود. من چون هفته‌ای یک جلسه به تهران می‌رفتم که قبلاً گفته شد، مأمور شدم یک رادیو کوچک تهیه کنم و با چه زحمتی، به‌صورت محرمانه و خصوصی توسط یکی از جوان‌های جلسه تهران تهیه کردم و در قم، هرهفته نزد یکی از ما بود که باید گزارش اخبار خارجی را در جلسه هفتگی سه‌نفره بدهیم و سعی می‌کردیم، حتی خانواده متوجه نشود.
چند شماره از جزوه انتقام منتشر و محرمانه توزیع شد و برای رد گم کردن، حتی ما خودمان هم متعجبانه می‌پرسیدیم: این نشریه انقلابی از کیست و کجا تهیه شده است؟
بالأخره ساواک، اساسنامه جامعه مدرسین را در منزل آقای آذری قمی پیدا کرد و طبق اسامی، اشخاص را بازداشت، زندان و تبعید کردند. مرحله جدید انقلاب و کار سیاسی ما شروع شد.