printlogo


printlogo


عطر یار - شماره 771
چشم به‌راه بهار

کجایِ وسعتی از آفتاب‌گردان‌ها
نشسته‌ای به تماشای ما پریشان‌ها؟!
کجای این شبِ مهتاب می‌زنی لبخند
به رویِ مزرعه آفتاب‌گردان‌ها
شهیدِ باغِ اشاراتِ چشم‌های تواَند
که مانده‌اند در اوصاف‌شان غزل‌خوان‌ها
تمامِ جاده چراغانیِ نفَس‌هایت
نشسته‌اند به پابوسی‌ات خيابان‌ها
زمین قلمروِ گُل‌های آفتابیِ توست
زمان پُر از هیجانِ شکوفه‌باران‌ها
دوباره دست تکان می‌دهی از آن سوها
دوباره شورِ شگفتی‌ست در نیستان‌ها
کنارِ تپه نرگس، مسافری می‌خواند
خوشا هوایِ تو و جشن گُل به دامان‌ها
درآ که تفرقه تعطیل کرده عاطفه را
پرندگانِ پراکنده‌اند انسان‌ها!
بهار می‌رسد از راه تازه مثلِ ظهور
خوش‌ست فرصتِ گُل ‌چيدن از فراوان‌ها