تهدیدهایی که به فرصت تبدیل شد
بهمناسبت يكصدمين سال تأسيس حوزه علميه قم وآغاز سال تحصيلى 1402/1403 حجتالاسلام والمسلمین
علیرضا سبحانی در یادداشتی به بررسی نقش مؤثر عالمان دین در تولید علم، تحکیم و ترویج معارف اهلبیت(ع)
و تأسیس پایگاههای مهم علمی و تربیت دانشمندان بزرگ پرداخته است که در ادامه میخوانید.
قال الصادق(ع): «العالِمُ بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس»؛ دانشمند آگاه از شرائط زمان غافلگیر نمىشود
مردان بزرگ با درک شرایط حاکم بر جهان، به کارهاى بزرگترى دست مىزنند و با در نظر گرفتن اوضاع و شرایط، تا آنجا که شرایط اجازه مىدهد، به مقاصد عظیم خود جامه عمل مىپوشانند.
در این نوشتار به برخی از این شخصیتهای تراز دینی و عالمان زمانشناس که توانستند، در برابر طوفان حوادث و بحرانهای سخت روز، تهدیدها را تبدیل به فرصت کنند و خدمات بزرگ، مفید و ماندگاری از خود باقی گذارند، اشاره میگردد:
1. شیخ طوسى(460-385) شخصیت عظیمى در بغداد بود. از دروس او جمعى از علماى فریقین بهره مىبردند. روزى که سلاجقه، با استفاده از ضعف آلبویه وارد بغداد شدند و عظمت شیخ براى آنان سنگین بود، به خانه شیخ حمله بردند و کتابخانه و کرسى درس او را به آتش کشیدند.
شیخ طوسى(ره) احساس کرد، در این شرایط نمیتواند در بغداد کارى انجام دهد و لذا با جمعى از شاگران خود به نجف اشرف مهاجرت کرد و زیربناى حوزه علمیه نجف را پىریزى نمود و از سال 448 بهمدت 12سال در آنجا به تدریس و تألیف پرداخت و از آنجا که عمل پاک از نیت پاک سرچشمه مىگیرد، اکنون که در آستانه هزاره تأسیس حوزه علمیه نجف هستیم، خوشبختانه این حوزه همچنان نورپاش است و مرکز فقه و فقاهت و علوم آلبیت(ع) بهشمار مىرود. خدا مىداند در این مدت(هزاره) چه شخصیتهاى عظیمى پرورش یافته و به اطراف و اکناف جهان رفتهاند.
2. در زمان خواجه نصیرالدین طوسی(۵۹۷-۶۷۲ق) هُلاکوخان خونخوار از شرق، قتل و غارت را شروع کرد تا به بغداد رسید و در آن زمان از علمیت فوقالعاده خواجه نصیرالدین طوسی(ره) آگاه بود. هنگامى که قلعه الموت را تسخیر کرد، خواجه را در واقع به اسارت گرفت و او را همراه خود برد تا از علوم فلکى او بهره بگیرد. خواجه در چنین شرایطی، رصدخانه عظیمى در مراغه تأسیس کرد و از این طریق، علماى بلاد را که از ترس هلاکو پراکنده شده بودند، دور خود جمع کرد و کتابخانهاى با 400هزار جلد کتاب گردآورى کرد.
3. محقق کرکی (م.940 ق.) از علمای بزرگ حوزه نجف اشرف بود؛ ولی آنگاه که دولت صفوی از ایشان دعوت نمود تا دولت نوپا بر اساس آموزههای دینی پیریزی شود. وی وظیفه دید که کارهای بزرگ خود را در نجف متوقف کند و برای کار بزرگتری رهسپار ایران شود. ایشان در طول مدت اقامت خود در ایران توانست، خطوط دولت اسلامی را ترسیم کرده و دوکتاب ارزشمند یکی بهنام «الرسالة الجعفریة » (سال 916ق.) و دیگری بهنام «نفحات اللاهوت» ( سال 917 ق. )را تألیف کند. ایشان در این دو کتاب، وظائف دولت اسلامی و کیفیت اخذ خراج را تشریح کرده است. پس از سامان بخشیدن به کارها به عراق بازگشت. ولی آنگاه که شاه اسماعیل در سال 930 درگذشت و امور کشور به فرزندش طهماسب واگذار شد، بار دیگر از ایشان به ایران دعوت شد و ایشان توانست، امور دینی را هموار سازد و در هر نقطه، امامی برای نماز جمعه منصوب کرد. در این جا نتیجه میگیریم که علمای شیعه از فرصتهای بهدستآمده بهره گرفته و کارهای عظیمی را انجام دادهاند.
اگر بخواهیم از این نمونهها ذکر کنیم، از مطلب باز مىمانیم. یکى از این ضابطه تاریخى، آیتاللهالعظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى(ره) است. او در حقیقت مصداق حدیث «العالِمُ بزمانه» بود. وى شرایط را در نظر گرفت و کار فوقالعادهاى انجام داد.
شرایط حاکم بر زمانه مرحوم حاج شیخ
او در شرایطى به تأسیس حوزه در شهر قم اقدام کرد که جهان در موقعیت خاصى قرار داشت. در سال 1336ق. (1297ش.) جنگ جهانى اول با تلفات بالا(حدود10میلیون نفر) و زخمىهای فراوان و ویرانى بسیار پایان یافت. دولتهاى غربى هرکدام در فکر استعمار نقطهاى از جهان بودند. دولت فرانسه، بخش آفریقا را در نظر گرفت و به تسخیر آن پرداخت. دولت انگلستان خاورمیانه را برگزید و توانست، با فروپاشى دولت عثمانى، دولتهاى ضعیف و کوچک را به وجود آورد که همگى ثناگوی او باشند؛ حتى توانست، منطقه جزیرةالعرب را در اختیار جمعى بگذارد که از نظر فکرى و ایدئولوژى با دیگر کشورهاى اسلامى در تضاد هستند.
در ترکیه با روى کار آمدن آتاتورک، اسلام به حاشیه رفت و حتى أذان به ترکى گفته شد. دولتهاى استعمارى براى ایران نیز نقشه خاصى کشیده بودند و با گزینش رضاخان براى حکومت، دولتى کاملاً همسو با سیاستهاى استعمارى، بر ایران حکمفرما شد.
مرحوم شیخ بزرگوار در این شرایط خاص، احساس کرد: اوضاع ایران و مذهب در حال تلاطم است. براى هدایت و پاسدارى از دین و اخلاق باید به تأسیس حوزهای فراگیر دست زد و با درخواست عالمان قم که گزارش آن خواهد آمد، موافقت نمود.
گزارشی از زندگانى آیتالله حائرى یزدی(قد)
مؤسس حوزه علمیه قم
مرحوم آیتالله حائرى در سال 1276در مهرجرد یزد دیده به جهان گشود، تحصیلات مقدماتى و سطوح عالیه را در آن سامان از اساتید فن آموخت و سپس براى بهره وافى از نوابغ زمان؛ یعنی آیتالله شیرازى(م1312ق، آیتالله سیدمحمد فشارکى(م1315)، آیتالله میرزا محمدتقى شیرازى(م1339) به عتبات مشرف شد و بین سالهاى 1316- 1298، در حدود 18سال در سامرّاء و نجف به تحصیل معارف و فقه اسلامى پرداخت و در رأس دانشمندان و فضلاى حوزههاى علمیه عراق قرار گرفت.
پس از مراجعت از عراق، مدتى در اراک (1324-1316ق.) اقدام به تأسیس حوزه علمیه نمود و مجدداً در سال 1324ق. به عراق مراجعت نمود و قریب 8 سال در کربلا به تدریس و تربیت طلاّب پرداخت و از این جهت به حائرى ملقّب شده است. سال 1332 به اراک بازگشت و به تدریس پرداخت.
مرحوم حاج شیخ براى زیارت حضرت امام رضا(ع) در نوروز 1301، از اراک به قم سفر کرد.
نقل مىکنند: وقتى مرحوم شیخ وارد قم مىشوند، دو نفر از علماى قم، یکى بهنام مرحوم حاج میرزامحمد ارباب که عالم ذینفوذ قم بود و دیگرى بهنام مرحوم آیتالله حاج شیخ ابوالقاسم کبیر، به دیدن ایشان مىروند. وقتى مقام و موقعت علمى حاج شیخ را در مباحثه درک مىکنند، از او تقاضا مىکنند که ایشان در قم بماند و حوزه علمیه اراک را به قم منتقل کند.
در نهایت با اصرار علماى قم مرحوم شیخ استخارهاى مىگیرند و این آیه مىآید: [وآتونى بِأِهلِکُم أَجمَعِین]. ایشان نامهاى به اراک نوشته و فضلا و دانشمندان آنجا را که از محضرش بهره مىبردند، دعوت به مهاجرت نمود و با این قدم، سنگ بناى مجدد «حوزه علمیه قم» گذارده شد.
مرحوم حاج شیخ با کمال درایت این حوزه را از خطرات نظام پهلوى حفظ نمودند؛ حتى درحالىکه احساس مىکرد، همراهى با او سبب انحلال حوزه مىشود، تظاهر به موافقت نمىکرد.
هنگامى که مدرسه فیضیه را تعمیر مىکرد و طبقه دومی بر آن افزوده مىشد، یکى از شاگردان او این شعر را براى او خوانده بود:
خانه از پاى بست ویران است
خواجه در بند نقش ایوان است
ایشان با کمال ملاطفت، فرموده بودند: فلانى; فعلاً وظیفه من این است. اگر شما وظیفه دیگرى دارید، مخالف نیستم.
حوزه بابرکت
حوزه علمیه قم یکى از بابرکتترین حوزههاى شیعى است که در این مدت یکصد سال اخیر توانسته، شخصیتهاى علمى بزرگى را در انواع علوم در دامن حوزه پرورش بدهد که هرکدام از اینها عَلَمى از اعلام و آیتى از آیات الهى بودند؛ آن هم با آن شرایط سختى که براى ایشان به وجود آورده بودند. تعداد طلاب زمان حاج شیخ، 900نفر و هزینه ماهیانه حوزه در آن زمان، 10هزار تومان بود.
مرحوم شیخ در طول 15سال، به تربیت شخصیتهاى علمى فقهى، حدیثى و کلامى پرداخته که نمىتوان به ذکر اسامى آنان پرداخت. همین قدر کافى است که برخى از تلامیذ ایشان، مرجعیت شیعه را بر عهده گرفتند. مانند: مرحوم آیتالله محقق داماد، آیتالله گلپایگانى، آیتالله اراکى و حضرت امام(اعلىالله مقامهم).
حالات مؤسس و آثار علمى او
سخن درباره مؤسس حوزه بسیار فراوان است؛ اما به دو نکته اشاره مىشود:
1. سادهزیستى: او در زندگى، کاملاً سادهزیست بود. لباس و خوراک او در حدّ یک محصل معمولى بود. حضرت امام(قد) مىفرمود: در ایام فاطمیه دوم، ایشان سه شب روضه در مدرسه فیضیه برپا مىکرد و چون مقید بود، شام را سر شب میل کنند، خادم ایشان همان ظرف کوچک را که مختصر آبگوشت بود، همراه خود مىآورد و با خادم همغذا مىشد. او با کودکان آنچنان رفتار مىکرد، کأنّه یک فرد عادى است.
2. آثار قلمى: از آثار بهجامانده ایشان، مىتوان به «دُرَرالفوائد» و «کتاب الصلوة» اشاره کرد و تقریرهائی از درس ایشان بهوسیله تلامیذ، تحریر یافته است.
مرحوم آیتاللهالعظمى بروجردى میفرمودند: کتاب صلاة شیخ، در میان معاصرین بىنظیر است؛ در عین وَجازَتْ و خلاصهگوئى، مطالب زیادى را یادآور میشد.
3. توجه به رفاه مردم: از دیگر ویژگىهاى ایشان، مىتوان به مسأله رفاه مردم مانند: تأسیس بیمارستان سهامیه و کمک به سیل قم (سدبندى رودخانه) در سال 1313 اشاره نمود.
وفات او بسیار غمانگیز بود؛ زیرا شهر قم بپا خواست؛ اما دولت وقت اجازه نداد، بیش از چند ساعت مراسم برگزار شود. مرحوم آیتالله حائرى براى حفظ حوزه، سه نفر را در نظر گرفت، بهنام آیات عظام آیتاللّه سید صدرالدین صدر، آیتالله حجت کوهکمرى و آیتالله خوانسارى. به آنها فرموده بودند: اگر توانستید، چند صباحى حوزه را حفظ کنید، انشاءاللّه تا آخر پایدار خواهد بود.
خوشبختانه آقایان ثلاث در این راه فداکارى نمودند؛ حتى در موردى به دستور رضاخان قرار شد، از طلاب امتحان اخذ شود و نمایندگان وی از تهران میآمدند. آقایان ثلاث در جلسه امتحان حضور بههم میرساندند تا جلوی یک سری غرضورزیها گرفته شود.