امروز ادیان و فرقههایی متعدد انحرافی و عرفانهای نوظهور از قبیل: بهائیت، اشو، اکنکار، شیطانپرستی، رامالله، هیونزگیت، عرفان کیهانی و امثال اینها به وجود آمده که ایجاد هر کدام میتواند، عامل و علت خاص سیاسی، اجتماعی، مادی و روانی خودش را داشته باشد. همچنین در انظار برخی، دین مسیحیت نیز بهعنوان یک دین جدید برای آنان قابل پذیرش است.
عوامل روی آوری به ادیان و فرقههای انحرافی و جدید بر دو نو ع تقسیم میشود:الف) عوامل داخلی:
این نوع عوامل در درون کسی که به ادیان انحرافی و جدید گرایش پیدا میکنند، وجود دارد. عوامل داخلی علت اصلی انحراف از حق است که آن را میتوان در دو چیز منحصر دانست؛ یکی نادانی و جهل و دیگری هواپرستی.
امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: سرمنشأ همه فتنهها، پیروی از خواهشهای نفس و احکامی است که بر خلاف شرع صادر میگردد.1 به هر حال تمامی ملل دنیا به این دو عامل انحراف مبتلا بوده و هستند و مسلمانان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیستند. پس علت اصلی گرایش به ادیان و فرقههای انحرافی طبق فرمایش امام علی(ع) جهل و نادانی از یک طرف و پیروی از هواهای نفسانی از طرف دیگر است. این عوامل در درون کسانی قرار دارند که به سوی این ادیان گرایش پیدا میکنند.
ب) عوامل خارجی: این عوامل از خارج بر انسان تحمیل شده و انسان جاهل و هواپرست را به سوی این ادیان سوق میدهند. این عوامل را میتوان در امور زیر خلاصه کرد:
1. تبیین نادرست و ناشفاف کردن آموزههای دین حق:
یکی از علل گمراه شدن جوانان مسلمان، آشفتهبازاری است که توسط اظهار نظرهای گوناگون و تبینهای نادرست از آموزههای دین حق به وجود میآید و در مسائل توحیدی و دینی، دچار سردرگمی و بیاعتمادی و شک و تردید میشوند. امروز در دنیای اسلام بهوضوح مشاهده میشود که هر کس و ناکسی مفسر دین اسلام شده و راههای مختلف و متضاد را بهعنوان دین اسلام ارائه دادهاند. این خود سبب میشود، گروهی از جوانان اعتمادشان را از دست بدهند و گرفتار شک و تردید گردند و در نتیجه به جریانهای انحرافی گرایش پیدا کنند.
بههمین علت بنا بر قول استاد مطهری(ره) نارسائی مفاهیم کلیسا، خشونتهای کلیسا و اظهار نظرهای غیرتخصصی نسبت به مفاهیم دین و صفات و اسمای ذات حق، باعث رویآوری برخی افراد به سوی مادیگری و بهتعبیری ادیان جدید و عرفانهای کاذب میشود.2 در حوزه دین اسلام نیز، این مشکلات از طرف برخی به وجود آمده و رفتارها و عملکردهای غیرانسانی و غیرعقلایی در میان برخی گروههای افراطی مسلمانان، عدهای را بهعلت جهلشان نسبت به اسلام اصیل، به سوی این ادیان سوق میدهد.
بهعبارت دیگر انسان فطرتاً گرایش به دین دارد. اگر دین حق آنگونه که باید و شاید در دسترس او قرار نگیرد و یا آموزههای آن درست و سالم بیان نشده و شفافسازی نگردند، این خود علت رویآوری برخی افراد به سوی ادیان و فرقههای نوظهور میشود.
2. قدرتهای استعماری: عامل دیگر سودجویان سیاسی و قدرتهای استعماری است که برخی از افراد را برای ایجاد دین جدید در راستای تحقق اهدافشان به وجود میآورند و مانند سیداحمد قادیانی یا حسینعلی بهاء را علَم میکنند و ادیانی مانند بهائیت و قادیانیه و فرقههای جدید مانند عرفانهای انحرافی و امثال اینها را به وجود آورده و سپس با شگردهای مختلف، عدهای را به پیروی از این فرقهها تشویق میکنند. فعالیت و تبلیغات شبکههای انحرافی برای ادیان و مکاتب جدید، از طرف همین قدرتها حمایت و تقویت شده و باعث گرایش کسانی به سوی این فرقهها میشود که از حق و راه درست چیزی نمیدانند و به معیارهای دینی و حقانیت آن توجهی ندارند و بر طبق خواست هوا و شهوت، به سوی این فرقهها گرایش پیدا میکنند.
3. اباحیگری و نبود احکام و قیود عبادی: یکی از عوامل خارجی در رویآوری برخی به سوی ادیان و فرقههای جدید مانند بهائیت و عرفانهای نوظهور و نیز مسیحیت که در حکم دین جدید است، اباحیگری و نداشتن احکام عبادی است. برخی از مردم، احکام عبادی دین را دست و پاگیر و مایه دردسر میدانند. این ادیان با خالی کردن قالب از محتوی و معنی، دین حقیقی را تبدیل به دیننما کرده و آنها را به دین جعلی و عرفان حقیقی را به عرفان جعلی مبدل میسازد.3 این ادیان بهصورت اباحیگری و بدون شریعت برای مردم عرضه میشوند و کسانی که از قید شریعت و دستورات دینی فرار میکنند، به سوی این ادیان و فرقهها روی میآورند؛ زیرا برای بسیاری از مردم ناآگاه و تنپرور و هواپرست، دین بدون شریعت و بدون قید و بست، مطلوب و پسندیده است. آنان دین را مانند خانه و لباس تلقی کرده، دوست دارند، هم دین داشته باشند و هم، از قید شریعت و عبادت و اوامر و نواهی آزاد باشند.
4. امور خارقالعاده و جذاب در فرقههای جدید: بیشتر فرقههای جدید بهنام عرفانهای نوظهور معروف هستند. در این فرقهها، انجام امور خارقالعاده مانند تلیپاتی، شعبدهبازی، هیپنوتیزم، رواندرمانی، درمان از راه دور و امثال اینها، موجب جذب کسانی میشوند که خیال میکنند، این فرقه میتواند انسان را به عالم غیب متصل کند و برخی از مردم ناآگاه بهخیال اینکه این فرقهها نیازهای مادی و معنوی آنان را برآورده میکنند، جذب آنها میشوند.
5. وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی: عوامل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، یکی از عوامل خارجی دیگر است که برخی را به سوی فرقههای جدید سوق میدهد. هستند کسانی که بهعلت محرومیتهایی که از عالَم سیاست و اجتماع متوجه آنان شده و با مشکلات اقتصادی مواجه میگردند، برای جبران این کمبودها به سوی دینهای جدید روی میآورند. این وضعیت نامطلوب، باعث ایجاد عقده در آنان شده و برای رفع این عقده به سوی ادیانی جدید گرایش پیدا میکنند.
6. التقاتگرایی و تجددگرایی: یکی از عوامل گرایش برخی مردم به سوی این فرقهها، التقاتگرایی و تجددگرایی است. البته وجود این عامل در انسان از اموری ناشی میشود که در ادیان جدید وجود دارد. به این معنا که برخی از فرقهها و عرفانهای جدید، برای جذب بهتر و آسانتر جوانان، سنتهای دینی و عرفانی مختلف را به هم میآمیزند و این درآمیختگی را بدین نحو توجیه کرده و میگویند: ما از هر سنت دینی و عرفانی، بهترین اجزا و عناصر را بر میگزینیم و با این کار، نظام عرفانی و یا یک دین مترقی پدید میآوریم که نقاط قوت همه سنتهای دینی و عرفانی را دارد و نقاط ضعف هیچیک از آنها را ندارد. غافل از اینکه نفس همین ترکیب و تلفیق، بزرگترین عیب این عرفانها و ادیان است.4
ممکن است، علتها و عوامل دیگری نیز وجود داشته باشند که در رویآوری برخی از مردم به سوی ادیان و فرقههای باطل و جدید نقش داشته باشند. به هر حال در کل میتوان گفت که فاصله گرفتن از دین و مذهب حق، نقش اساسی در این فرآیند دارد و در فضایی که علم و آگاهی نسبت به دین و مذهب حق وجود داشته باشد، برای به وجود آمدن این جریانهای انحرافی زمینهای وجود نخواهد داشت و هیچ دلیل و علتی توانایی جذب مردم به سوی این فرقه را نخواهد داشت. بنابراین جهل و نادانی برخی از مردم، از یک طرف و فرصتطلبی سودجویان مادی و شهوانی از طرف دیگر، دست به دست هم داده، باعث رویآوری برخی مردم به سوی عرفانها و ادیان انحرافی میشود.
منبع: مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
..............................................
پی نوشتها
1. نهجالبلاغه، خطبه50؛
2. رک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج1، ص588، علل گرایش به مادیگری؛
3. فریتبوف شووان، گوهر و صدف عرفان اسلامی، ص47، ، ترجمه: مینو حجت، چ1، 1381ش؛
4. گوهر و صدف عرفان اسلامی، ص48.