وی سال 1345 شمسی در روستای زوزن از توابع شهرستان خواف به دنیا آمد. او در خانوادهای متدین و معتقد به انقلاب اسلامی تربیت شد که نتیجهاش محمدرضایی شد که توانست، در فضای ناسالم دوران پهلوی خود را به حوزه علمیه برساند و سرانجام نیز، مدال پرافتخار شهادت را بر گردن بیاویزد.
او پس از دو سال خواندن دوره راهنمایی، آهنگ حوزه کرد. ابتدا بهمدت چهار سال در مدرسه علمیه هراتی شهر تربت حیدریه اقامت نمود و آنگاه توفیق مجاورت بارگاه ملکوتی امام هشتم(ع) یار او شد و توانست، در مدرسه المهدی(عج) مشهد مقدس دروس حوزوی را تا معالمالاصول ادامه دهد.
اخلاق شهید
شهید به سحرخیزی و قرائت قرآن اهمیت میداد. فردی کمحرف بود و تا از او سؤالی نمیکردند، حرف نمیزد. به تحصیل و کسب دانش علاقه زیادی داشت. اخلاق نیکش، او را میان جوانان محبوب و اسوه کرده بود.
بصیرت انقلابی
بصیرت و آگاهی شهید نسبت به فضای کشور در سطحی بود که آرامش حجرهها و حلاوت درس خواندن را با ناآرامیهای مناطق جنگی عوض کرد. نوشتهاند که او جوانان منطقه زندگیاش را به رفتن به جبههها تشویق میکرد و میگفت: «بروید جبههها را پر کنید که دنیا ارزشی ندارد.»
وی مدتی در لشکر ویژه شهدا و نیز گردان امام محمدباقر(ع) فعالیت داشت و پس از آشنایی با مسائل نظامی، عازم جبهه شد.
برادر ایشان نیز، از رزمندگان دفاع مقدس بود.
شهد شهادت
عاقبت این روحانی مجاهد در سال 1365 شمسی، در عملیات کربلای 2 در منطقه حاجعمران، با اصابت ترکش به سر و شکم به درجه شهادت رسید. پیکر پاک شهید پس از تشییع در زادگاهش، در میان مزار دو پسرخاله شهیدش دفن شد. شهید در زمان شهادت از نعمت پدر محروم بود و مادر والامقامش در روز تشییع بر سر تابوت شیرینی میریخت.
فرازی از وصیت
هدفم از جبهه رفتنم این است که راه حسین(ع) را ادامه دهم.
هماکنون که مسلمانان [در جبههها] کشته میشوند، دیگر برای من مهم نیست که کشته شدنم به چه صورت باشد.