همزمان با شهادت رئیس مکتب تشیع، حضرت امام جعفر صادق(ع) گفتاری از حجتالاسلام والمسلمین قاسم ترخان عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشکده حکمت و دینپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با محورهایی به شرح ذیل تقدیم میگردد.
برجستگی نهضت تولید علم در زندگی امام صادق(ع)دوران امامت سه امام بزرگوار پس از واقعه عاشورا، یعنی امامان سجاد، باقر و صادق(ره) را میتوان دوره تبیین فکری، علمی و فرهنگی اسلام ناب دانست. امام سجاد(ع) با تلاش علمی خود و نیز با بهرهگیری از قالب مناجات و دعا، به بازسازی پایههای اسلام ناب پرداختند. در ادامه حرکت ایشان، امام باقر(ع) هندسه و چهارچوب اسلام اصیل نبوی و علوی را با اصول و فروع دین تبیین نمودند و سپس امام صادق(ع) پایههای دین را بر آن بنا نهادند و مرجعیت علمی، دینی و سیاسی ائمه(ره) را تثبیت کردند.
امام در علوم مختلف شاگردانی را تربیت کرد. شیخ طوسی(ره) این تعداد را ۳۱۹۷ مرد و ۱۲ زن میداند که بیان اسامی از حوصله این متن خارج است.
چرایی پرداختن امام صادق(ع) به نهضت علمیتمدن دو جنبه سختافزاری و نرمافزاری دارد. هم به تولید علم نیاز است و هم به تغییر سبک زندگی. اسلام به دنبال حیات طیبه است. هم به آبادانی دنیا توجه کرده است و هم به آخرت.
امام صادق(ع) در روایتی میفرمایند: «لَا تَطِیبُ السُّکْنَى إِلَّا بِثَلَاثٍ الْهَوَاءِ الطَّیِّبِ وَالْمَاءِ الْغَزِیرِ الْعَذْبِ وَالْأَرْضِ الْخَوَّارَة» (تحفالعقول، النص، ص۳۲۰)؛ سه امر است که زندگی مردم بدون آن سه امر گوارا نیست؛ داشتن هوای سالم، داشتن آب فراوان، داشتن زمین نرم و آماده کشت و کار.
امّا امام زیر بنای تمدّن را اینگونه بیان میکنند: «لَایَسْتَغْنِی أَهْلُ کُلِّ بَلَدٍ عَنْ ثَلَاثَةٍ یَفْزَعُ إِلَیْهِمْ فِی أَمْرِ دُنْیَاهُمْ وَآخِرَتِهِمْ فَإِنْ عَدِمُوا ذَلِکَ کَانُوا هَمَجاً فَقِیهٍ عَالِمٍ وَرَعٍ وَأَمِیرٍ خَیِّرٍ مُطَاعٍ وَطَبِیبٍ بَصِیرٍ ثِقَة» (همان، ص ۳۲۱)؛ اگر یک ملّتی از راهنمایی فقیه عادل محروم بود، اگر یک ملّتی از داشتن فرمانروایان مهربان و خیرخواه محروم بود، اگر یک ملّتی از یک سلسله اطبّای حاذق مورد اعتماد محروم بود، آنها از سعادت و تمدّن سهمی ندارند.
در واقع امام در این سخنان برای تأمین جنبه نرمافزاری و سختافزاری تمدن بر این نکات تأکید میکنند: باید دنیای مردم تأمین شود و در رفاه باشند (با محیط زیست مناسب و تأمین بهداشت و امنیت و…) که این با امام و راهبری بینا و امیری عادل محقق میشود؛ بنابراین برای رسیدن به تمدن، نیاز به تشکیل حکومت اسلامی است. این دو همان دو محور امت و امام برای تشکیل تمدن اسلامی است؛ اما یک ضلع مهم دیگر تمدن، «علم» است و اساساً علم رکنی که در دستیابی به محیط زیست مناسب و در تشکیل حکومت و راهبری امت و پیشگیری از دردها و درمان آنها نقش مهمی دارد. از این جهت امام علی(ع) فرمودهاند: «العِلمُ سُلطانٌ، مَن وَجَدَهُ صالَ بِهِ، ومَن لَمیَجِدهُ صیلَ عَلَیهِ»؛ دانش، سلطنت و قدرت است؛ هر که آن را بیابد، با آن یورش برد و هر که آن را از دست بدهد، بر او یورش برند. (شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج۲۰، ص ۳۱۹)
تلاش امام صادق(ع) در سه محورحضرت صادق(ع) در سه بُعد یادشده، فرصت بسیار مناسبی پیدا کردند؛ بهترین فرصت برای تبیین مسأله امامت و رهبری فکری-سیاسی ائمه(ره) و برای تشکیل حکومت است و بهترین فرصت برای گسترش و استفاده از تشکیلات پنهانی شیعه و تربیت انسانهای نخبه و صالح امت و نیز بهترین فرصت برای توسعه علمی و معارف دینی: (۱. تبیین و تبلیغ مسأله امامت؛ ۲. تبلیغ و بیان احکام دین بهشیوه فقه شیعی و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعی؛ ۳. وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک-سیاسی).
الف) تبیین و تبلیغ مسأله امامتدر اصول کافی بابی است با عنوان: «بابُ مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ وَلَیْسَ لَهَا بِأَهْلٍ وَمَنْ جَحَدَ الْأَئِمَّةَ أَوْ بَعْضَهُمْ وَمَنْ أَثْبَتَ الْإِمَامَةَ لِمَنْ لَیْسَ لَهَا بِأَهْلٍ» که در آن روایاتی از امام باقر(ع) (یک روایت) و صادق(ع) (هشت روایت) و امام کاظم(ع) (سه روایت) نقل شده است. (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص: ۳۷۳- ۳۷۴) چرا این روایات از این سه امام همام(ره) صادر شده است و نه از امامان دیگر؟
پاسخ آن است که این حرکت و اقدام امام بدان جهت بود که در آن زمان، بنیعباس ادعای امامت میکردند و خود را از چند طریق وصی پیامبر(ص) معرفی میکردند؛ یکی از طریق عباس عموی پیامبر(ص) و دیگری از طریق وصی محمدبن حنفیه که جد اینها بود و امام میخواهد اینها را نفی کند و این، مبارزه امام صادق(ع) و اقدام فرهنگی و عملی ایشان بود.
ب) پرداختن به فقه و تفسیر و نهضت علمی برای خلع سلاح حکام جورامام صادق(ع) تلاش کردهاند، با بیان دین در بعد عقاید و بیان فقه عامل قدرت حکام جور را از آنها بگیرد.
پرسش این است که حاکمان ستمگر چه نیازی به حضور دانشمندان در حکومت خود داشتند؟ و اصولاً وجود «علم» در دربار و نظام حکومتداری آنها چه نقشی داشت؟ رهبر انقلاب دلیل درباری شدن برخی علما و دانشمندان در دوره بنیامیه و بنیعباس را اینطور بیان میکنند:
«1. زمامداران که از آگاهیهای دینی بسیار کمنصیب و گاه بهکلی بینصیب بودند، در صدد برآمدند که این کمبود را بهوسیله رجال دینی وابسته به خود تأمین کنند و با الحاق فقها و مفسران و محدثان مزدور به دستگاه حکومت خود، این دستگاه را باز هم، ترکیبی از دین و سیاست سازند.
۲. اینان طبق میل و فرمان زمامدار ستمپیشه و مستبد، بهسهولت میتوانستند، احکام دین را بهاقتضای مصالح تغییر و تبدیل داده و در پوششی از استنباط و اجتهاد - که برای مردم عادی و عامی قابل تشخیص نیست- حکم خدا را بهخاطر خدایگان دگرگون سازند.»
۱ .مبارزه با عقاید و فرقههای انحرافیتا اینجا به نقش علمی علمای درباری در حکومتداری حاکمان ظلم اشاره کردیم. از طرفی میدانیم که دوران امام صادق(ع) دوران فرقهها، نحلهها، دانشها و عالمان دروغین نیز بود. پیدایش علوم انحرافی و فرقههای گمراهکننده در جامعه اسلامی، خطر بزرگی بود که اصل اسلام را تهدید میکرد. مبارزه حضرت با این تفکرات و دانشهای انحرافی بههمین دلیل بود که حکومت از آنها حمایت میکرد؛ وگرنه خود آنها نمیتوانستند، اینقدر در جامعه به تبلیغ بپردازند. دلیل حمایت حاکمان غاصب نیز مشخص است. بنیعباس برای از بین بردن فضائل اهلبیت(ره) و مخدوش کردن چهره آنان، از اینگونه علوم و افکار انحرافی حمایت میکردند. تا جایی که حتی زنادقه نیز، با حمایت دربار به تبلیغ کفر و الحاد میپرداختند. برخی از این فرقهها و علوم عبارت بودند از: (مرجئه) قائلان به کفایت ایمان بدون عمل، (زنادقه) ملحدان و بیدینان، (غالیان) قائلان به اولوهیت ائمه(ره).
۲. خارج کردن «علم» از دست غاصبان قدرتتلاش امام(ع) این بوده است که با تحریف مبارزه کند. مبارزه با تحریف درحقیقت بریدن شاهرگ دستگاه خلافت است؛ دستگاهی که جز با تکیه بر دین انحرافی، توان ماندنش نیست.
اینچنین است که امام صادق(ع) با درک دقیق اوضاع و بصیرت کامل، به نهضت علمی روی آوردند و برای اینکه حکومت خود را بنا کنند، باید ابتدا حکومت کفر را ساقط کنند و از آنجایی که «قدرت علم»، یکی از اضلاع و پایههای مهم حکومت ستمگران بود، امام صادق(ع) با رویآوری به نهضت علمی، علاوه بر اینکه به این ضلع از حکومت جور میتاختند، زمینه تشکیل حکومتشان بر پایه قدرت علمی اسلامی را نیز مهیا میساختند.
امام صادق(ع) با گستردن بساط علمی و بیان فقه و معارف اسلامی و تفسیر قرآن بهشیوهای غیر از شیوه عالمان وابسته به حکومت، عملاً به معارضه با آن دستگاه برخاسته بود. آنحضرت بدینوسیله تمام تشکیلات مذهبی و فقاهت رسمی را که یک ضلع مهم حکومت خلفا بهشمار میآمد، تخطئه میکرد و دستگاه حکومت را از بُعد مذهبیاش تهیدست میساخت.
ج) تشکیلات پنهانیامام صادق(ع) در میان این هزاران هزار انسانی که به ایشان معتقد و علاقهمند بودند، جمع کوچکی را در قالب تشکیلات پنهانی و مخفی به وجود آورده بود؛ جمع شیعیان مخلص و فداکار. آنهایی که اسرار امام صادق(ع) دست آنهاست، آنهایی که اگر پادشاهان و امرا آنها را میشناختند، با بدترین وضع به شهادت میرساندند و در میان یاران امام صادق(ع) کسانی هستند که با همین وضع، با شدت، در زیر شکنجه جان سپردند، بدون اینکه حاضر باشند، کلمهای از اسرار امام صادق(ع) را بیان کنند. اینها آن جمع شیعیان خاص و اصحاب نزدیک بودند .البته این جمع از زمان امیرالمؤمنین(س) سابقه دارد؛ از بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) و از هنگام صلح امام حسن(ع) با معاویه، نشانههای این جمع منسجم که دور ائمه را میگرفتند و کارهای دشوار و حساس را انجام میدادند، وجود دارد تا زمان حسینبنعلی(ع) و بعد در زمان امام سجاد و امام باقر(ع)؛ اما گسترش این جمع در زمان امام صادق(ع) بود.
البته امام صادق(ع) در رابطه با این جمع با کمال تقیه رفتار میکرد. دائماً به آنها سفارش میکرد که اسرار او را برملا و افشا نکنند. بعضی تصور میکنند، اسرار امام صادق(ع) آنهایی است که مثلاً به معلیبنخنیس یا دیگران میفرماید: «اینها که اسرار الهی است». اسرار الهی را امام صادق(ع) چرا باید مخفی کند؟ اسرار الهی، احکام فقه و معارف گوناگون را امام صادق(ع) برملا و پخش میکرد؛ اما یک چیزهایی هم وجود داشت که آنها را نباید کسی میدانست؛ آنها همان چیزهایی بودند که در دل شیعیان نزدیک امام صادق(ع)، این امید را به وجود آورده بود که امام صادق(ع) قائمی است که قیام خواهد کرد و حکومت علوی را و حکومت آلمحمد(ص) را برقرار خواهد ساخت و امام صادق(ع) در این مبارزه طولانی، توفیقات زیادی داشت.
بعضی تصور میکنند که امام صادق(ع) به سیاست کاری نداشت، علیه دستگاه فعالیتی نمیکرد و در صدد ایجاد حکومت الهی و علوی نبود؛ این خطاست که متأسفانه مشاهده میشود که با اینکه این قضیه بارها گفته شده و اهل فضل و فن، باید دنبال کنند و بروند، مدارک را ببینند و به نکات توجه کنند و البته این کار هم انجام میگیرد بهوسیله عده زیادی از صاحبان ذوق سلیم؛ اما باز گوشه و کنار کسانی پیدا میشوند که در نوشتهها و گفتههای خودشان، به این نکته توجه نمیکنند که امام صادق علیهالصلاةوالسلام، ماهیت مبارزهاش یک ماهیت سیاسی بود، کار فرهنگی او هم، کار سیاسی بود. وقتی امام صادق(ع) میفرماید: من امامم، امام یعنی چه؟ امام یعنی حاکم جامعه، امام یعنی رئیس جامعه؛ یعنی من همان کسی هستم که این خلیفه غاصب بیدین، جای مرا گرفته. خب این حرف آیا یک حرف سیاسی است یا یک حرف فرهنگی است؟
کارهای فرهنگی باید بهتناسب شرایط و مقتضیات زمان صورت گیرد. اهلبیت(ره) به این امر توجه داشته و الگوی مناسبی از این جهت برای ما هستند.