گفتوگو با رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا
مبانی تقابل انقلاب اسلامی با آمریکا و رژیم صهیونیستی (صهیونیسم یهودی و مسیحی)
نقاط اشتراک فکری سه جریان صهیونیسم یهودی، صهیونیسم مسیحی و نومحافظهکاران، جهانی شدن اسلام با محوریت دوازدهمین امام معصوم(عج) و با رویکرد احیای تمدن اسلامی و ظرفیتهای این موضوع، اقدامات راهبردی ایران در تقابل با طرحها و راهبردهای آمریکا و رژیم صهیونیستی، از موضوعاتی هستند که حجتالاسلام والمسلمین علی سعیدی شاهرودی، رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در تهران به آنها پرداخته است. یادآوری میشود، بخش اول و دوم این گفتوگو در تاریخهای ۲۸ فروردین و ۱۱ اردیبهشت در شمارههای ۷۴۹ و ۷۵۰ افق حوزه منتشر شدند که به موضوعاتی چون «پیدا و پنهان رژیم صهیونیستی»، «پیامدهای پیوند صهیونیسم یهودی و مسیحی» و انقلاب اسلامی ایران در تحولات منطقهای و بینالمللی پرداخته شده بود.
تصور بسیاری بر این است که منشأ و مبانی اختلاف و تقابل انقلاب اسلامی ایران با آمریکا و رژیم صهیونیستی، تنها مسئله فلسطین یا مرزهای جغرافیایی جهان اسلام و یا برخی مسائل منطقه همچون لبنان، سوریه، عراق و مسئله مقاومت میباشد؛ البته همه اینها و موارد دیگر از این قبیل همچون حفظ کیان اسلام، حرم اهلبیت، عزت مسلمین و صیانت از استقلال ایران و انقلاب اسلامی، جزء اهداف جمهوری اسلامی و از عوامل اختلاف با جبهه استکبار بوده، هست و خواهد بود؛ اما نگاهی عمیقتر نشان میدهد که مبانی تقابل انقلاب اسلامی ایران با آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی، فراتر از مسئله فلسطین و منطقه غرب آسیا و منافع جمهوری اسلامی ایران است.
مبانی اصلی و زیربنائی تقابل
مسئله اصلی انقلاب اسلامی ایران با آمریکا و رژیم صهیونیستی، تمرکز آنها روی دو موضوع مهم است: موعودگرایی و جهانیگرایی با تکیه بر دو عنصر ایدئولوژی و فناوری.
انقلاب اسلامی ایران نیز، با اتکا به مبانی متقن، روی همین دو موضوع متمرکز است و از منظر مبانی و اصول انقلاب اسلامی، موعودگرایی و جهانیگرایی بر دو رکن ایدئولوژی یعنی اسلام و فناوری یعنی تمدن اسلامی استوار میباشد.
بخش اول: تبیین مسئله آخرالزمان با دو رکن موعودگرایی و جهانیگرایی آمریکایی
برای تبیین این مسئله لازم است، تلاقی دو جریان مهم در عرصه حاکمیت در آمریکا مورد بررسی قرار گیرد:
الف) جریان قدرت و ثروت که ترکیبی است از سه رکن سرمایهداران، صاحبان شرکتها و مؤسسات بزرگ؛ جنگسالاران و صاحبان کارخانههای اسلحهسازی و سیاستمداران و مقامات دولتی.
ب) جریان ایدئولوژیکی و بنیادگرا که ترکیبی است از سه رکن صهیونیسم یهودی که نفوذ زیادی در عرصههای فکری، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آمریکا دارند، نومحافظهکاران با محوریت حزب جمهوریخواه و صهیونیسم مسیحی یعنی پروتستانتیسم و پروتستانها و مجموعهای از کشیشان دارای عقاید افراطی و بنیادگرایانه.
تلاقی این دو جریان و بهویژه نقش سرمایهداران و جنگسالاران با بهرهگیری از جریان افراطی پروتستان و بنیادگرا به این نقطه میرسد که جنگ آینده، زمینهساز ظهور مسیح و آغاز صلح جهانی است و آمریکا رهبری این جنگ و جریان ظهور مسیح را عهدهدار میباشد.
برخی نقاط اشتراک فکری سه جریان صهیونیسم یهودی، صهیونیسم مسیحی و نومحافظهکاران:
۱. یهودیان از سراسر جهان به فلسطین منتقل و کشور اسرائیل در منطقه حد فاصل نیل تا فرات ایجاد شود؛
۲. یهودیان مسجدالاقصی و مسجد صخره را در بیتالمقدس ویران کرده و بهجای آن، معبد سلیمان را بنا کنند؛
۳. آنگاه که مسجد ویران شود، جنگ نهایی بین قوای خیر و شر آغاز خواهد شد و قوای خیر به رهبری آمریکا و انگلیس و نیروی شر با میلیونها نفر از مشرق (روسیه، ایران و عراق) به سوی مغرب هجوم میآورند و جنگ در منطقهای بهنام آرماگدون در نزدیکی حیفا به وقوع میپیوندد؛
۴. در پایان جنگ، با پیروزی قوای خیر، عیسی مسیح به زمین باز میگردد و در مصاف با قوای شر و دجال پیروز میشود و مسیح حکومت جهانی خود را با مرکزیت بیتالمقدس بنا خواهد کرد؛
۵. مسیحیان باید برای رسیدن به صلح جهانی، مقدمات جنگ آرماگدون را فراهم کنند.
ظرفیتهای مثلث صهیونیسم یهودی، مسیحی و نومحافظهکاران
صهیونیسم یهودی و مسیحی با محوریت نومحافظهکاران برای تحقق اهداف خود، ظرفیتهای گستردهای بهکار گرفته و زمینههای افراطیگری در دنیا را فراهم میکنند. برخی از این ظرفیتها عبارتند از:
یکم: عناصر تندرو در حزب جمهوریخواه
عناصر تندرو در حزب جمهوریخواه آمریکا که بعضاً هم، با کمک مجموعه جمعیت طرفدار تفکر موعودگرایی و جهانیگرایی در هرم قدرت قرار میگیرند (همچون ریگان، بوش پدر و پسر و ترامپ)، از جمله ظرفیتهای مثلث مذکور هستند، که هر یک در جریانسازی برای تقویت رژیم صهیونیستی از یکدیگر سبقت میگیرند؛ البته این موضوع بهمعنای آن نیست که دموکراتها از این امر مستثنی هستند؛ بلکه آنها هم در همین جهت حرکت نموده و برای کسب آرای بیشتر به لابی صهیونیستی پناه برده و از هیچ اقدامی در جهت حمایت از رژیم اشغالگر فروگذار نمیکنند.
دوم: نظریهپردازان و تئوریسینهای این جریان
در آمریکا پژوهشگاهها، اندیشکدهها و چهرههای شاخصی هستند که پشتوانه فکری و تحلیلی صهیونیسم یهودی و مسیحی بوده و مدام بر کوره افراطگرایی در حمایت از صهیونیستها میدمند. چهرههای شاخصی همچون فوکویاما، هانتینگتون، تافلر و مکلوهان از جمله عناصری هستند که با تبلیغ تفکر برتری تمدن آمریکا و فائق آمدن آن بر دیگر قدرتها و تغذیهکننده فکری این سه ضلعی هستند.
سوم: دستگاه تبلیغاتی مسیحیت پروتستان
در آمریکا حسب اطلاعات، جمعیت قابل توجهی از طیف پروتستانها بهشدت حامی صهیونیسم یهودی بوده و رأی آنها هم در انتخابات عمدتاً بهنفع جمهوریخواهان و عناصر تندرو میباشد. این مجموعه در آمریکا از امکانات و ظرفیتهای مختلف رسانهای و تبلیغاتی برخوردار بوده و از این رسانههای دیداری، نوشتاری و شنیداری، در راستای عقاید خود حداکثر بهرهبرداری را دارند. از این رو بسیاری از محافل قدرت و ثروت سعی دارند، پشتیبانی این جمعیت را در برنامه سیاسی، اقتصادی خود داشته باشند.
چهارم: امپراتوری رسانهای
از دیگر ظرفیتهای مثلث صهیونیسم یهودی، مسیحی و نومحافظهکاران در راستای موعودگرایی و جهانیگرایی، بهرهگیری از امپراتوری رسانهای در سطح آمریکا و جهان بهویژه منطقه غرب آسیا و در تقابل با انقلاب اسلامی ایران میباشد. سردمداران قدرت و ثروت در آمریکا با استخدام همه جریانهای دینی و مذهبی وابسته و همه ابزارهای موجود در راستای اهداف خود، حجم عظیمی از تبلیغات را علیه اسلام، اهانت به مقدسات مسلمانان، اسلامهراسی و اسلامستیزی برنامهریزی و اجرا میکنند.
پنجم: مسیحیان معتقد به آخرالزمان و بازگشت مسیح
بهجز جمعیت پروتستانها که بهعنوان بخشی از سهضلعی یادشده ایفای نقش میکنند، مسیحیانی غیرپروتستان در آمریکا و دیگر کشورها هم هستند که معتقد به دوره آخرالزمان و بازگشت مسیح بوده و در عمل هوادار مجموعه جریان ترکیبی صهیونیسم یهودی و مسیحی و نومحافظهکاران هستند.
جمعبندی
جریان موعودگرایی و جهانیگرایی آمریکاییجمعبندی آنچه در عرصه آمریکا و پیوستگی بین جریانهای حاکم با رژیم صهیونیستی مشاهده میشود، حکایت از موارد زیر دارد:
۱. بازسازی تئوری آخرالزمان و بازگشت مسیح برای صلح جهانی با محوریت آمریکا؛ در این سناریو آمریکا محور صلح جهانی و زمینهساز ظهور مسیح تعریفشده، یهودیان در سرزمینهای اشغالی پیشمرگان ظهور مسیح و مستلزم حمایت همهجانبه هستند.
۲. در این سناریو سرمایهداران، جنگسالاران و سیاستمداران؛ یعنی ترکیب قدرت و ثروت، بهعنوان جریان پشت صحنه و هدایتگر این مسیر قابل مشاهده هستند.
۳. در این طراحی عناصر نظریهپرداز مسئولیت تحلیل و توجیه پدیده آخرالزمان را عهدهدار بوده و نقش جادهصافکن را متقبل شدهاند؛ یکی از شواهد این موضوع، سخنرانی مشهور فوکویاما در چند دهه گذشته است که این سخنرانی را میتوان در سه جمله خلاصه نمود:
الف) مهدویت و انتظار، شیعه را شکستناپذیر کرده است؛
ب) شهادتطلبی عاشورایی، شیعه را فناناپذیر کرده است؛
ج) ولایتپذیری، شیعه را تهدیدناپذیر نموده است؛
اما نسخه موردنظر فوکویاما برای مقابله با تشیع عبارت است از مهندسی معکوس برای:
- مقابله با مهدویت و انتظار؛
- مقابله با اندیشه عاشورایی؛
- مقابله با ولایت و ولایتپذیری.
۴. استفاده از امپراتوری رسانهای در راستای تحقق اهداف پروژه بهعنوان مهمترین الزام برای زمینهسازی پدیده آخرالزمان؛
۵. اجرای طرحها در خود آمریکا و منطقه غرب آسیا برای تحقق پدیده صلح جهانی.
بخش دوم: تبیین اندیشه شیعه پیرامون پدیده آخرالزمان با دو رکن موعودگرایی و جهانیگرایی
آنچه که در آمریکا از طراحی و بازسازی پروژه آخرالزمان و تأکید بر موعودگرایی و جهانیگرایی مشاهده میشود، مبین توجه و نگرانی آنان از چشماندازی است که در قرآن و در کلام انبیای الهی بهویژه بزرگرهبر جهان اسلام و بشریت حضرت محمدبن عبدلله(ص) مبنی بر ظهور آخرین ذخیره الهی و براندازی ظلم و طاغوت و طاغوتیان در جهان آمده است. آنچه بهطور جدی در دستورکار جبهه کفر و استکبار قرار گرفته، مقابله با مهدویت و ظهور حضرت مهدی(عج) است؛ از اینرو آنچه در قالب موعودگرایی و جهانیگرایی در حال سناریوپردازی است، در حقیقت تقابل با موعودگرایی و جهانیگرایی بر مبنای اسلام و متون اسلامی است. از اینرو ضرورت ایجاب میکند، به دیدگاه حقیقی مکتب اسلام و تشیع در این خصوص اشاره شود:
جهانی شدن اسلام با محوریت دوازدهمین امام معصوم(عج) و با رویکرد احیای تمدن اسلامی
موعودگرایی و جهانیگرایی بهمعنای جهانی شدن اسلام با حاکمیت مطلق آخرین ذخیره الهی یعنی دوازدهمین امام معصوم(ع) از نسل پیامبر اسلام(ص)، از قطعیترین و مسلمترین حقایقی است که کوچکترین تردیدی در آن راه ندارد. همین قطعیت چشمانداز آینده از دیدگاه اسناد و مدارک، نظام سلطه را به وحشت انداخته که به سناریونویسی و اسطورهپردازی با هدف اغواگری و جلوگیری از تحقق اراده الهی پرداخته است؛ غافل از اینکه وعده خداوند قطعی است و بهطور مسلم تحقق خواهد یافت.
دلایل و مستندات موعودگرایی و جهانیگرایی اسلام
دهها آیه در قرآن یا بهصورت صریح و یا به کمک روایات دلالت بر موعودگرایی دارد:
۱. آیاتی که بر وراثت صالحین در روی زمین دلالت دارد؛
۲. آیاتی که به امامت مستضعفین دلالت دارد؛
۳. آیاتی که بر جانشینی مؤمنین در روی زمین دلالت دارد؛
۴. آیاتی که بر حاکمیت و غلبه آئین اسلامی بر همه ادیان دلالت دارد.
همچنین صدها روایت از پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) نیز بر وجود حضرت مهدی(عج) با بیان همه خصوصیات و حاکمیت آنحضرت بر روی زمین دلالت دارد:
۱. پیامبر(ص) در خطبه غدیر باصراحت چهار بار به واژه «مهدی» اشاره و امامت و ولایت آنحضرت را در واپسین دوره زندگی بشر یادآور میشود و رسالت ایشان را در نابودی ظالمان، ستمگران، طاغوتیان و مستکبران بهطور صریح بیان میکنند؛
۲. روایاتی که بر ویژگیهای آخرالزمان و شرایط قبل از ظهور دلالت دارد؛
۳. روایاتی که به زمینهسازان ظهور اشاره دارد؛
۴. روایاتی که به ویژگیهای عصر ظهور دلالت دارد؛
۵. روایاتی که به یاران خاص (۳۱۳ نفر) اشاره دارد؛
۶. روایاتی که بیانکننده نقش ایران، عراق و یمن در آمادهسازی برای ظهور هستند.
ظرفیتهای جهانیسازی اسلام با محوریت حضرت مهدی(عج)
۱. مجموعه امکانات و مقدورات جمهوری اسلامی ایران: فلسفه وجودی انقلاب اسلامی و حکومت دینی در این دوره آمادهسازی ملت ایران، منطقه و جهان برای ظهور است که در این حرکت عظیم رهبری نقشی بسیار مهم و زیربنائی را به عهده دارد.
۲. حوزههای علمیه بهویژه حوزههای علمیه قم و نجف و مراجع بزرگوار: حوزههای علمیه جهان اسلام، نقش بسیار مهمی را در تبیین مهدویت، ابعاد و خصوصیات عصر غیبت و ظهور و پاسداری از میراث گرانسنگ ائمه(ع) داشته و دارند.
۳. اکثریت ملتهای مسلمان: اغلب مردم مسلمان با هر مذهب و گرایش براساس آموزههای موجود در اسنادشان، در انتظار فرج و مصلح هستند.
۴. مجموعه پیروان تشیع در اقصینقاط عالم از ایران، افغانستان، پاکستان، هندوستان، عراق، سوریه، لبنان، یمن تا آفریقا، مالزی، مصر، نیجریه و دیگر کشورهایی که پیروان اهلبیت در آن کشورها حضور دارند، همه و همه سخت در انتظار ظهور بوده و برای آن تلاش میکنند.
۵. رسانههای جهان اسلام: شبکههای گسترده رسانهای و تبلیغی فعال در کشورهای اسلامی، ظرفیت پیامرسانی جهانیسازی و موعودگرایی حقیقی و خنثیسازی جریان موعودگرایی بدلی جبهه استکبار را دارند.
۶. اجتماعات و تجمعات پیروان اهلبیت(ع): اجتماعات پیروان اهلبیت(ع) در ایام محرم و عاشورای حسینی، ایام حج تمتع، پیادهروی اربعین حسینی به سمت کربلا، اجتماعات جمعه و جماعت در سراسر جغرافیای جهان اسلام، ظرفیت بزرگی در جهت ترویج موعودگرایی حقیقی است.
۷. ملتهای ستمدیده و مستضعف: یکی از ظرفیتهای بالقوه برای موعودگرایی و جهانی شدن اسلام، ملتهای ستمدیده، مظلوم، خسته و ناامید از نظامهای شرقی و غربی و بهویژه نظام استکباری آمریکا هستند. شکست فاحش نظام لیبرال دموکراسی و قبل از آن نظام سوسیالیستی و کمونیستی، نویددهنده بازگشت ملتها به سمت اسلام و مدل حاکمیت دینی با رهبری امام عادل و معصوم(ع) خواهد بود.
اقدامات راهبردی ایران در تقابل با طرحها و راهبردهای آمریکا و رژیم صهیونیستی
جمهوری اسلامی ایران و رهبری و مردم آن، با درک درست طرحها و نقشههای جبهه کفر و استکبار و شناخت جریانهای پشت صحنه دسیسهها، اقدامات و راهبردهای همه جانبهای را در برابر آمریکا در دستور کار دارند که به بخشی از آنها اشاره میشود:
یکم: احیاء و ترویج اندیشه مهدویت
از مهمترین اقدامات جمهوری اسلامی، احیاء و ترویج اندیشه مهدویت و پدیده آخرالزمان و قطعیت حاکمیت اسلام بر سایر ادیان با محوریت امام معصوم(ع) بوده است. تدوین دهها اثر مکتوب، جمعآوری روایات و نشر اخبار مربوط به آخرالزمان، پیشبینی و برگزاری همایشها و کنفرانسهای داخلی و بینالمللی و در مقابل، افشای سناریوسازی، داستانسرایی و بدلسازی جبهه کفر و استکبار در اغوای افکار عمومی جهان مسیحیت و حمایت از رژیم صهیونیستی، از جمله این اقدامات بهشمار میآید.
دوم: خنثیسازی مهمترین طرح آمریکا برای تغییر خاورمیانه
اقدام دوم جمهوری اسلامی ایران، مقابله با یکی از مهمترین طرحهای آمریکا برای تغییر در منطقه غرب آسیا تحت عنوان «خاورمیانه بزرگ» میباشد. آمریکا برای اجرای طرح موعودگرایی و جهانیگرایی و با هدف تجزیه کشورهای مهم منطقه و توسعه رژیم صهیونیستی، دست به طراحی بزرگی زد که در آن حذف حزبالله و تجزیه سوریه، عراق و ایران پیشبینی شده بود. جمهوری اسلامی ایران با کمک همپیمانان خود در محور مقاومت و حضور فعال در عرصه پیکار با دشمن، این طرح بزرگ را خنثی نمود.
سوم: مقابله با نقشه آمریکا در شکستن جبهه مقاومت
آمریکا برای شکستن جبهه مقاومت و ایجاد اخلال در همبستگی بین کشورهای مستقل و همسو با مقاومت، به ایجاد جنگ داخلی، حمایت از داعش و اغتشاشگران در عراق و سوریه اقدام کرد که با همت جمهوری اسلامی ایران و هماهنگی مجموعه نیروهای مقاومت، این طرح دشمن نیز شکست خورد و جبهه مقاومت تقویت گردید.
چهارم: تقویت بنیه دفاعی جبهه مقاومت
در جهت جلوگیری از تهاجم رژیم صهیونیستی به لبنان و غزه، ضرورت ایجاب میکرد، جریان حزبالله و مجموعه رزمندگان غزه، از جهت بنیه دفاعی تقویت شوند که جمهوری اسلامی ایران در این راستا، زمینه تقویت بنیه دفاعی و تبدیل نبرد نابرابر به نبرد متقارن و توازن قوا را فراهم نمود.
پنجم: بینالمللی کردن مسئله فلسطین
از دیگر اقدامات جمهوری اسلامی در برابر نقشههای آمریکا، بینالمللی کردن مسئله فلسطین با اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان بهعنوان روز قدس میباشد. نقشه آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، گسترش اسرائیل و حذف موضوع فلسطین و یا استحاله آن، با همکاری جریان سازش بود؛ اما اقدامات نظام اسلامی، نهتنها جلوی گسترش این رژیم غاصب را گرفت؛ بلکه موضوع فلسطین را جهانی کرد و زمینه تقویت مقاومت را در بین فلسطینیها فراهم نمود.
ششم: ایجاد زمینه خروج آمریکا از منطقه
با تقویت جریان مقاومت در منطقه توسط جمهوری اسلامی ایران، زمینه خروج آمریکا از عراق و افغانستان فراهم گردید. آمریکا برای ماندن و ایجاد پایگاه به منطقه آمده بود؛ اما در نهایت شرایطی فراهم گردید که مجبور به خروج از منطقه میباشد
وضعیت کنونی آمریکا و رژیم صهیونیستی
در دهههای گذشته و بهویژه پس از انقلاب اسلامی ایران و فروپاشی امپراتوری شوروی، متغیرهای مهمی در عرصه بینالمللی به وقوع پیوسته که نگاهی نو به این تحولات، میتواند چشمانداز آینده را تا حدودی روشن نماید. ازجمله متغیرهای مهم قابل ارزیابی، وضعیت آمریکا و رژیم صهیونیستی ظرف این چند دهه اخیر میباشد که به اختصار به این موضوع اشاره میشود:
۱. دوران شروع افول قدرت و جایگاه آمریکا
از جمله متغیرهای مهم در عرصه جهانی، تنزل جایگاه آمریکا و شروع افول این ابرقدرت مدعی میباشد. مطالعه مفاد سند امنیت ملی آمریکا برای ربع قرن هزاره سوم، بیانکننده روحیه حاکم بر سران استکبار در آن دوره است. در فرازی از مقدمه سند مذکور آمده: «استراتژی طراحیشده برای ۲۵ سال نخست قرن بیست و یکم مستلزم آن است که آمریکا بهگونهای رهبری جهان را در دست بگیرد که میان گسترش آزادی و تداوم ثبات، موازنه و تعادل وجود داشته باشد. آمریکا که امروز به قدرت جهانی تبدیل شده، مسئولیت محافظت از منافع خود را در همه جهان به عهده دارد. از سوی دیگر ایالات متحده، نخستین کشوری است که مسئولیت رهبری را بر دوش میکشد.» در فراز دیگری از این سند نیز آمده: «اگر آمریکا سرمایهگذاری عاقلانهای برای حفظ برتری و قدرت خود در ۲۵ سال آینده نکند، از قدرت و نفوذش کاسته میشود و منافع او پیش از پیش در معرض تهدید و مخاطره قرار خواهد گرفت.»
اکنون نگرانی سردمداران آمریکا به وقوع پیوسته و از ۲۵ سال ربع اول قرن جدید، یک دوره ۸ ساله با ریاست جمهوری بوش پسر و در یک دوره ۸ ساله با ریاست جمهوری اوباما و چهار سال هم با ریاست جمهوری ترامپ گذشت و آمریکا در عرصه بینالمللی، روز به روز ضعیفتر و ناتوانتر ظاهر شد. اکنون نیز نوبت به بایدن رسیده و با توجه به اینکه تنها دو سال به پایان ۲۵ سال اول قرن ۲۱ مانده، سیر تحولات نشان میدهد، در این مدت باقیمانده، از این دولت نیز کاری بر نخواهد آمد.
در حال حاضر آمریکا نه قادر به ائتلافسازی جهانی است و نه توان حفظ دستاوردها و پیروزیهای خود و حل و فصل مشکلات بینالمللی را دارد. حتی عربستان که از او بهعنوان گاو شیرده تعبیر میکردند نیز، به ضعف و ناتوانی آمریکا پی برده و در حال حاضر، در حال خروج از تحتالحمایگی آمریکاست.
۲. تحول در نظام تکقطبی و تبدیل آن به نظام چندقطبی جهانی
واقعیتهای عرصه بینالمللی نشان میدهد، خواب سردمداران ایالات متحده آمریکا برای کدخدایی و رهبری واحد جهانی، تعبیر نشده و اکنون جهان با قدرتهای چندگانه و متفاوتی روبهروست. حضور فعال چین در عرصه اقتصادی و فناوری، حضور روسیه در عرصه نظامی و واقعیتی بهنام جمهوری اسلامی ایران در عرصه دیپلماسی و ایدئولوژیک و برداشتن گامهای مهم در عرصه فناوری و نظامی و همچنین در کنار آنها هند و پیشرفتهای خیرهکننده آن، نشاندهنده پایان دوران تکقطبی است.
ورود فعال چین در عرصه دیپلماسی و تلاش برای حل و فصل مسائل بینالمللی و سرمایهگذاری در کشورهای مختلف و همچنین ایفای نقش جمهوری اسلامی در عرصه دیپلماسی و حل و فصل مسائل منطقهای، بیانکننده شکلگیری قدرتهای نوظهور در منطقه و جهان است. با توجه به تغییر در معادلات بینالمللی و تحولات جهانی، اکنون قدرت مانور آمریکا در راستای منافع خود و یا حمایت از رژیم صهیونیستی و کشاندن جریان سازش بر سر میز مذاکره، بهشدت کاهش پیدا کرده است.
۳. فراگیری مبارزه در مجموعه ساکنین فلسطین
مهمترین حادثه و تحول در معادلات بین رژیم صهیونیستی و مقاومت فلسطین در سال ۲۰۲۲ ورود مجموعه کرانه باختری در عرصه مبارزه آشکار با نیروهای این رژیم میباشد. آنچه برای غاصبان فلسطین باورناپذیر بود، ورود نیروهای این منطقه در مصاف با اشغالگران و وارد کردن ضربات سنگین بر پیکر رژیم غاصب و از سوی دیگر پرداخت هزینه با تقدیم شهدا در راه نجات سرزمین اشغالی بوده است؛ حادثهای که در حال حاضر به کابوسی برای نیروهای امنیتی و چالشی جدی برای حاکمان سرزمینهای اشغالی تبدیل شده است. حضور فعال و مؤثر روزانه نیروهای مبارز در مصاف با نیروهای رژیم صهیونیستی، نشان از عزم راسخ آنان و تداوم مبارزه تا رهایی از دست غاصبان سرزمین فلسطین دارد.
۴. حاکمیت جریان افراطی دولت اسرائیل و شتاب انفجار درونی
حادثه مهم دیگری که در سال ۲۰۲۲ در رابطه با رژیم حاکم بر سرزمینهای اشغالی پدیدار گشت، حاکمیت جریان افراطی با محوریت نتانیاهو بر دولت اسرائیل بود که بهشدت اوضاع درونی رژیم را ملتهب و درگیری و تقابل را به درون این رژیم کشاند و شتاب انفجار درونی آن را سرعت بخشید. هشدارهای مکرر رئیس رژیم صهیونیستی و دیگر عناصر تأثیرگذار نسبت به فروپاشی درونی این رژیم غاصب، بیانکننده عمق حادثه میباشد. نگرانی شدید جبهه کفر و استکبار یعنی آمریکا و اروپا نسبت به حوادث درونی رژیم صهیونیستی و موج مهاجرتها به خارج نیز، نشان از سستی بنیان این رژیم داشته و فروپاشی آن در آیندهای نه چندان دور را نوید میدهد.
۵. چالشهای درونی آمریکا
آمریکا در درون خود با چالشهای عمدهای مواجه است که بهشدت انسجام و اقتدار حکومت مرکزی را متزلزل نشان میدهد. برخی از این چالشها عبارتند از:
۵-۱. بدهکاری ۳۰ تریلیون دلاری (سی هزار میلیارد دلاری)؛
۵-۲. شکاف درونی بین سیاهپوستان با حاکمان سفیدپوست و طرفداران ترامپ؛
۵-۳. تورم و فشار شدید به مردم و جامعه آمریکا که زمینهساز شکاف عمیق بین سرمایهداران و دیگر اقشار شده است.
۶. بازگشت جنگ به اروپا
اروپا که همواره قطب و کانون جنگ و درگیری بوده، در یک دوره طولانی جنگ را به جوامع اسلامی بهویژه منطقه غرب آسیا کشاند و با ایجاد درگیریهای منطقهای قومی و مذهبی، با فروش سلاحهای خود، منابع مسلمین را به غارت برد؛ اما سرانجام با حمله روسیه به اوکراین که آمریکا و اروپا منشأ آن بودند، جنگ به کانون اصلی خود بازگشت و بار دیگر اروپا با حمایت از اوکراین، خود را با چالشهای جدی همچون هجوم آوارگان اوکراینی، تورم بالا و تأثیرپذیری از قطع گاز و نفت روسیه مواجه دید که چشمانداز روشنی نیز، برای کاهش این چالشها دیده نمیشود.
به هر حال آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی هر سه با بحران تورم، ناامنی و تناقضات و فشارهای درونی مواجه میباشند که به نظر میرسد، روز به روز هم، بر این چالشها و بحرانها افزوده میشود. به نظر میرسد، نقطه اصلی و مرکزی تقابل جمهوری اسلامی ایران با جبهه کفر و استکبار جهانی، تقابل دو اراده است: اراده تداوم حاکمیت آمریکا بر جهان با تمسک به پروژهسازی و سناریونویسی آخرالزمانی از یک سو و اراده رهبری و ملت ایران در جهت زمینهسازی تحقق وعده قطعی ذات ربوبی و راهبردهای پیامبر و ائمه معصومین(ع) و فراهمسازی زمینه ظهور آخرین ذخیره الهی و حاکمیت اسلام و صلح بر جهان از سوی دیگر.