printlogo


printlogo


رئیس دفتر تبلیغات اسلامی تأکید کرد
اندیشه‌محوری و متفکرمحوری جایگزین سلبریتی‌محوری
حجت‌الاسلام والمسلمین واعظی گفت: در اتفاقات اخیر، حتی برخی از کسانی که کارشان در فضای مجازی مدلینگ بود، به یکباره تبدیل شدند به رجل سیاسی؛ زیرا تا الآن درگیر ابتذال بودند و وقتی میدان خالی شد، به یکباره تبدیل به سیاست‌مدار شدند. این، برای یک جامعه، خطر بسیار بزرگی است که اندیشمندان به حاشیه روند و طرد نخبگانی در جامعه اتفاق بیفتد و رفته‌رفته ذائقه‌ها ابتذال‌پسند شوند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت‌الاسلام والمسلمین احمد واعظی، رئیس دفتر تبلیغات اسلامی، درآیین افتتاحییه هشتمین نمایشگاه دستاوردهای پژوهشی دفتر تبلیغات، به تبیین وجه‌شناختی جنگ ترکیبی در اغتشاشات اخیر پرداخت که متن کامل سخنان وی در این باره را در ادامه می‌خوانید:
اتفاقاتی که در این یکی دو ماه اخیر افتاد، حقیقتاً یک جنگ ترکیبی بود که ابعاد بسیار متنوعی داشت؛ از ابعاد امنیتی، وجه توطئه خارجی، نظامی، قومی و جهات مختلف دیگر؛ اما یک ضلع بسیار مهم این جنگ ترکیبی، جنگ شناختی بود؛ یعنی کارکردن روی ذهنیت‌های جامعه و تغییر نوع داوری‌ها و شناخت‌ها نسبت به واقعیت‌های جامعه ایران و نسبت به نظام و مسئولان نظام و یا نادیده گرفتن موفقیت‌های نظام، سیاه‌نمایی کردن، پمپاژ حس یأس و ناامیدی و جهاتی که به جنبه نرم‌افزارانه و جنبه شناختی جامعه برمی‌گردد. این جنگ شناختی مخاطرات و نگرانی‌هایی را متوجه جامعه ما کرده است؛ یعنی الآن می‌توان فهرستی از مخاطراتی که جامعه امروز ما را تهدید می‌کند، ارائه کرد که این مخاطرات لبه شناختی دارد؛ یعنی آن هجمه‌های شناختی و آن اتفاقاتی که در وجه شناختی رقم خورد، این مخاطرات را به‌دنبال آورده است.

  اول) تضعیف هویت ملی و انسجام اجتماعی
مهمترین مخاطره جامعه ایران امروز، که می‌تواند، ما را در معرض خطر جدی قرار دهد، تضعیف هویت ملی و از بین رفتن وحدت و انسجام اجتماعی ماست؛ یعنی جامعه در معرض قطبی شدن قرار بگیرد که آن یکپارچگی اجتماعی، وحدت ملی و هویت ملی مخدوش شود.
من بدبین نیستم و نمی‌گویم قطبی شدن در مورد جامعه ایران امروز، به‌معنای کامل اتفاق افتاده است؛ اما خطر، خطر مهمی است و نشانه‌ها و شواهد آن دیده می‌شود که الآن به‌دلیل کمبود وقت نمی‌توانم، به این شواهد و نشانه‌ها بپردازم.
ولی منشأ اصلی این مسأله مهم است که مسأله‌شناختی است؛ یعنی آن کانون‌هایی که قطبی‌سازی جامعه ایران را هدف‌گذاری کردند و در این تنور می‌دمند، مرکز ثقل فعالیت خودشان را، ذهنیت‌ها، تغییر نگرش‌ها و شناخت‌ها قرار داده‌اند؛ یعنی هجمه‌شناختی در دستور کارشان است و مسخ هویت ملی و ضربه زدن به انسجام اجتماعی و یکپارچگی عاطفی و ملی جامعه ایران در کانون این هجمه‌شناختی است.
بین این مخاطرات و نگرانی‌هایی که ذکر می‌کنم، با مسأله هجمه‌شناختی و تضعیف وجه‌شناختی و معرفتی جامعه ما یک رابطه دیالکتیکی وجود دارد؛ مثل رابطه بین ایمان و عمل صالح؛ هرچه ایمان شخص افزوده شود، عمل صالح بیشتر می‌شود و هرچه عمل صالح فرد افزوده شود، قوت ایمان را به‌دنبال دارد. اینجا نیز همین‌طور است؛ هرچه این هجمه‌شناختی و این کار کردن محرفانه بر وجه‌شناختی جامعه افزوده شود، این از بین رفتن انسجام ملی و هویت ملی و قطبیدگی بیشتر می‌شود و هرچه این خطر بیشتر شد، دامنه جنگ‌شناختی توسعه بیشتری پیدا می‌کند و این، همان رابطه دیالکتیکی است.

  دوم) انتقال مرجعیت رسانهای به خارج از مرزها
مخاطره و نگرانی دوم، انتقال مرجعیت رسانه‌ای به خارج از مرزهاست. از مهمترین اهرم‌های حفظ امنیت ملی هر جامعه‌ای این است که رسانه‌ها و کانون‌هایی که متعلق به آن جامعه و نظام است، بر اذهان و آحاد جامعه مرجعیت داشته باشد.
اگر این مرجعیت از داخل یک کشوری به خارج از کشور برود، مخاطره و نگرانی بسیار بزرگی است. چه چیز این انتقال مرجعیت را رقم می‌زند؟ از مهمترین ابزارش توفیقات در این جنگ‌شناختی است؛ یعنی اگر دشمنان این مرزوبوم در این جنگ‌شناختی موفق شوند، اعتماد به رسانه‌های داخلی و کانون‌های خبررسانی و اطلاع‌رسانی و معرفت‌بخشی داخلی را تضعیف کنند و اعتماد‌‌سازی کنند به خارج از مرزها، این انتقال مرجعیت صورت می‌گیرد.
برای هرکدام از این محورها می‌توان علل و عوامل زیادی بیان کرد که فرصت نیست. اینکه رسانه ملی و کانون‌های اطلاع‌رسانی ما چه ضعف عملکردی داشته و چه راهبردهای غلطی را دنبال کردند، یک بخش از ماجراست؛ اما منشأ این مخاطرات همگی خارجی نیست. چنین نیست که همه آن به دشمن برگردد؛ بلکه بخشی از آن به خود ما برمی‌گردد.

  سوم) مرجعیت سلبریتیها بهجای نخبگان
سومین مخاطره و نگرانی در وجه‌شناختی این است که سلبریتی‌ها و چهره‌های هنری و ورزشی، جایگزین مولدان اصیل فرهنگی شوند. مولدان اصیل فرهنگی هر جامعه، باید اقشار نخبه آن جامعه باشند. شخصیت‌های علمی، دانشمندان، نویسندگان، متفکران و کسانی که تولید اندیشه و فکر می‌کنند. به هر میزانی که در جامعه‌ای مرجعیت اقشار نخبه در تأثیرگذاری شناختی آن جامعه بیشتر باشد، آن جامعه سرافزارتر، پویاتر و رشدیابنده‌تر خواهد بود و هرچه در جامعه‌ای متفکر، نخبه و اندیشمند به حاشیه رانده شود و به جایش چهره‌های سطحی‌نگر، احساسی و به‌دنبال گرایش‌های پوپولیستی و جمع کردن فالوور و... باشند، ابتذال در آن جامعه بیشتر می‌شود: چون ابتذال خصلتش این است که هر کجا فکر، اندیشه و اصالت برود، رخنه می‌کند و حریم خاصی نمی‌شناسد و هر کجا مجرایی پیدا کند، وارد می‌شود. در همین اتفاقات اخیر دیدید، حتی برخی از کسانی که کارشان در فضای مجازی مدلینگ بود، به یکباره تبدیل به رجل سیاسی شدند؛ زیرا تا الآن درگیر ابتذال بودند و وقتی میدان خالی باشد، به یکباره تغییر شیفت می‌دهند و تبدیل به سیاست‌مدار می‌شوند. این خطر برای یک جامعه خطر بسیار بزرگی است که اندیشمندان به حاشیه بروند و طرد نخبگانی در جامعه اتفاق بیفتد و رفته‌رفته ذائقه‌ها ابتذال‌پسند شوند.

  چهارم) تضعیف فرهنگ گفتوگو
چهارمین مخاطره در وجه‌شناختی، مسأله تضعیف فرهنگ گفت‌و‌گو در سطوح مختلف است. از فضای حکمرانی و تصمیم‌گیری کشور گرفته تا اقشار و لایه‌های مختلف جامعه که اگر این اتفاق بیفتد، در حوزه امنیت ملی، رشد و تعالی کشور بسیار باعث نگرانی می‌شود.
این چهار نگرانی همه‌اش وجه شناختی دارد؛ اگر تلاش‌های خوبی در ساحت آگاهی‌بخشی و شناخت جامعه اتفاق بیفتد، این نگرانی‌ها کمرنگ می‌شوند و اگر فکر جدی برای این جنگ شناختی نسبت به این چهارمحور صورت نگیرد، این نگرانی‌ها تشدید می‌شوند.

  وظایف نهادهای علمی در خصوص جنگشناختی دشمن
​​​​​​​
۱) حساس کردن جامعه نسبت به مخاطرات: اولین کاری که ما به‌عنوان نهاد علمی باید انجام دهیم، این است که جامعه را نسبت به این مخاطرات حساس کنیم، نسبت به اقشار مختلف و گروه‌های مختلف چه در محیط نخبگانی و چه در فرهنگ عمومی این خطر را منعکس کنیم که قطبیدگی جامعه، بی‌اعتنایی به هویت ملی، از بین رفتن انسجام ملی چه عاقبت مهلکی را می‌تواند، برای حال و آینده ایران در پی داشته باشد و این کار شماست که نخبه جامعه هستید و یکی از بایسته‌ها این است که ما به مسئولان رسانه‌ای کشور خطرات مهلک این انتقال مرجعیت رسانه‌ای از داخل به خارج را گوشزد کنیم و اینکه چه راهکارهایی می‌شود پیمود و چه تغییر ریل‌ها و راهبردهای جدیدی باید در نهادهای اطلاع‌رسانی ما و در رأس آن صدا و سیما اتفاق بیفتد که این اعتماد عمومی بیشتر جلب شود. اکنون آمارها در رابطه با تعداد مخاطبان صداوسیما صرف‌نظر از تک‌برنامه‌های موفق، رقم خوبی نیست و باید اصلاح شود و تلاش جدی در این زمینه صورت گیرد.
۲) مجاهدت در جایگزینی متفکرمحوری به‌جای سلبریتی‌محوری: اندیشه‌محوری و متفکرمحوری باید جایگزین سلبریتی‌محوری شود و این یک مجاهدت لازم دارد. باید دست را به‌لحاظ فکر و اندیشه پر کرد و آرام آرام در بخش‌های مختلف ذائقه جامعه را نسبت به گوش دادن به حرف‌های جدی و تأمل کردن در آنها به جای دل‌خوش کردن به ابتذال و حرکت‌های احساسی زودگذر عوض کرد تا جامعه اندیشه‌محور و فکور شود. تا گفته می‌شود این فضای تفکر و اندیشه در رسانه ملی، در محیط‌های علمی ایجاد شود، اولین نگرانی برخی این است که شاید این اندیشه‌ها اندیشه‌های مخربی باشند یا برخی از این متفکران ممکن است، خیلی در چارچوب اهداف و اندیشه اسلامی و نظام نباشند؛ اما مسأله این است که هیچ‌وقت هیچ اندیشمند و هیچ متفکری دعوت به ابتذال نمی‌کند، دعوت به اغتشاش و تخریب نمی‌کند؛ چراکه مخاطب او فکر و اندیشه است و اگر محیط‌های آکادمیک ما مانند دانشگاه‌ها و صداوسیما محیط گفت‌وگوی علمی باشد، هیچ‌وقت الفاظ رکیک و شعارهای دور از شأن انسانیت را مشاهده نمی‌کنیم و خیر و برکت برای جامعه‌ای خواهد بود که در آن، رواج فکر و اندیشه باشد و نخبه و متفکر باید در صدر بنشیند؛ نه سلبریتی‌ای که متحرک به پول و شهرت و جریانات پوپولیستی است.
وقتی ما می‌توانیم این را در جامعه مستقر کنیم که خودمان به‌عنوان صاحبان اندیشه با دست پر وارد شویم و در عرصه‌های مختلف بیندیشیم تا بتوانیم، ذائقه جامعه را در این زمینه تغییر دهیم. نهادها و عرصه‌های علمی کشور بایستی پیش‌قراول این حرکت بابرکت باشند.​​​​​​​