printlogo


printlogo


سهیل اسعد/ پژوهشگر و مبلغ بین‌الملل
تأثیر رسانه و فضای مجازی در باورمند کردن اذهان انسان معاصر

راهبرد الگوسازی در فرایند تبلیغ
امروزه یکی از مهمترین وظایف رسانه این است که حقایق را در قالب های عملی و دیدنی نشان بدهد. یکی از مشکلات جدی رسانه‌ها این است که عین سخنرانی را منتقل می‌کنند. این در حالی است که مردم از حرف خسته شده‌اند و می‌خواهند، الگوها را ببینند. این کاری است که دشمن انجام می‌دهد. در کشور ایالات متحده کسی را نمی‌بینید که بگوید: ای مردم! بیایید و با ایدئولوژی لیبرال و کاپیتالیستی یا ماتریالیستی یک آمریکایی بشوید. بله، یک مدل را می‌سازند و آن را در هالیوود و شبکه‌ها تبلیغ می‌کنند. ما باید مدل‌ها را معرفی کنیم. اوج موفقیت رسانه‌های غربی رئالیتی‌شو است. تأثیری که رئالیتی‌شو در سبک زندگی و الگوگیری آنها دارد، بسیار عجیب است. آیا تا به حال توانسته‌ایم، رئالیتی‌شو یک بچه حزب‌اللهی یا یک طلبه را به مردم نشان بدهیم؟ اینکه یک طلبه چطور مباحثه می‌کند، چطور زندگی می‌کند و یا راجع به مدافعان حرم، چطور با آنها آشنا شدیم؟ وقتی شهید شدند، آنها را شناختیم؛ درحالی‌که فردی مانند شهید حججی، قبل از شهادتش سی سال زندگی می‌کرده است. حال باید رئالیتی‌شو زندگی او را به مردم نشان بدهیم که بدانند، او چطور شهید حججی شده است؟ یعنی رسانه موقعی که جنازه شهید برمی‌گردد، حاضر می‌شود؛ درحالی‌که مادر و فرزند شهید گریه می‌کنند. حالا چند ماه بعد دوستان شهید همت می‌کنند و چند ویدئو از زندگی او منتشر می‌کنند. اینها تبلیغ سبک زندگی نیست؛ یعنی باید بدانیم، قبل از خداحافظی شهید با خانواده‌اش چه اتفاقی افتاده که مادر شهید او را بدل به شهید حججی کرده است. این باید رئالیتی‌شو بشود. سپاه، بسیج، حوزه علمیه، دوستان فعال فرهنگی دانشگاهی و فعالان رسانه‌ای باید بدل به الگو بشوند و مردم اینها را ببینند و بگویند: ما می‌خواهیم مثل اینها زندگی کنیم و با شعار به جایی نخواهیم رسید. دلیل اینکه باطل حاکمیت پیدا کرده است، همین رئالیتی‌شو است؛ یعنی باطل با الگوسازی باطل، حاکمیت پیدا کرده است. اگر نتوانیم کلام علما را ترجمه کرده و به یک الگوی عملیاتی بدل کنیم تا مخاطب ببیند و بگوید: من می‌خواهم مثل او زندگی کنم، تأثیری نخواهد داشت؛ مگر یک تأثیر موقت مانند تأثیر فضای مجازی؛ یعنی شخص بعد از دیدن یا شنیدن مطلبی قدری می‌خندد و گریه می‌کند و بعد کار تمام می‌شود.
 
  کارکرد رسانه در انتقال مفاهیم فرهنگی
در فضای مجازی اگر بتوانیم روی نخبگان مؤثر باشیم، به درجات بیشتر جواب می‌دهد؛ چراکه آنها الگویی برای دیگران هستند. نظر اسلام این است که «الناس علی دین ملوکهم». مردم تابع دین ملوک خود هستند؛ یعنی بزرگان و حاکمان و سلبریتی‌ها و ...؛ یعنی اگر توانستید سلبریتی‌ها را در سوق دادن مردم به سمت حق هدایت کنید، همان-طور که آنها مردم را به سمت باطل سوق می‌دهند، می‌توانید موفق باشید. بنابراین وظیفه اهالی رسانه این است که دین تفسیرشده در خطابه‌ها و سخنرانی‌ها و فلسفه عاشورا و ... را بدل به یک مدل روشن عملیاتی و جذاب کند تا مخاطب مدل را ببیند. مثالی ذکر می‌کنم. اگر یک کیلو آرد و روغن و آب و پنیر و سس را جمع کنم و یک اجاق گاز و کبریت و سینی و دو عدد بشقاب بیاورم و بگویم این دین ماست، بفرمایید بخورید! خوب شما چه چیزی می‌خواهید بخورید؟ ما دین را این‌طور به مردم یاد می‌دهیم؛ اما غرب با این مواد و با نظم و انضباط و شکل و روش خاص یک پیتزا درست می‌کند و خودش را این‌طور تبلیغ می‌کند؛ درحالی‌که ما در تبلیغ دین، آرد و روغن را به مردم معرفی می‌کنیم که اثری نخواهد داشت. رسانه همین روش طباخی؛ اما در مفاهیم فرهنگی است. رسانه باید طباخ فرهنگی باشد. اگر این‌طور شد، اثر آن را هم خواهیم دید.
 
  دلیل تحریف در ادیان آسمانی
دین، به‌وسیله وحی به ما می‌رسد که همان انجیل و تورات و قرآن است و می‌گویند: «الدین الأوحی». بعد که دین به‌وسیله وحی از آسمان به زمین نازل شد و حقیقت دین بدل به قرآن شد، انسان دین را به‌عنوان قرآن مطالعه می‌کند و هر انسانی یا ملّتی یا هر یک از علما با قرائت خودشان دین را تفسیر می‌کنند. به این می‌گویند: «الدّین المفسّر» که همان تفسیر و قرائت انسان‌ها از دین است. بنابراین ما یک دین وحی‌شده و یک دین تفسیرشده داریم و در بُعد سوم، وقتی دین وحی شد و آن را تفسیر کردیم، حال آن دین را به اجرا درمی‌آوری. اگر هر یک از این سه بعد دین لطمه بخورد، کیان و موجودیت دین خراب می‌شود؛ لذا دشمنان دین همیشه سعی کرده‌اند، به یکی از این سه بعد دین لطمه بزنند. در قبل از اسلام تمام دین وحی‌شده را خراب کرده بودند؛ یعنی روی متون و نصوص دین تصرف کرده بودند تا دین مفسّر به مردم نرسد و دین به‌صورت تحریف‌شده به مردم برسد.؛ لذا قبل از اسلام تمام ادیان آسمانی منحرف شدند. یعنی دین را از ریشه زدند؛ چراکه وقتی متن یا نصّ دین خراب بشود، یک دین بی‌ربط به مردم می‌رسد؛ لذا مسیحیت امروز مسیحیت عیسی(ع) نیست و یهودیت امروز یهودیت پیامبران بنی-اسرائیل نیست و ...؛ اما چون اسلام آخرین دین است، خداوند فرمود: این دین نباید تحریف بشود و یک استراتژی برای حفظ دین اسلام ایجاد کرد. چنانچه بخواهند، قرآن را تحریف کنند، می‌توانند همانند دیگر ادیان، کتب آسمان آنها را تحریف کنند؛ یعنی دستی در آن ببرند و چیزی بر آن اضافه و یا از آن حذف کنند.
 
  علت تحریف نشدن دین اسلام
چرا دشمنان موفق به تحریف در دین اسلام نشدند؟ دلیل این مسئله استراتژی خاص خداوند بود؛ اول حفظ قرآن بود که قرآن در سینه مسلمین پخش شد و دیگر توان انحراف قرآن، از دشمنان گرفته شد. مسئله دوم این است که خداوند قرآن را در یک انسان متجسم کرد که همان پیامبر و امام است و ایشان بدل به قرآن ناطق شدند. اگر کسی بخواهد، قرآن را تحریف کند، دیگر علی‌بن ابی‌طالب(ع) را نمی‌تواند تحریف کند؛ یعنی محتوا و آموزه‌های قرآن به‌صورت بشری زنده نگه داشته شد. بنابراین قرآن یک حقیقتی است که می‌تواند در کتاب، یا در سینه حافظ قرآن یا در یک انسان به‌صورت الگو باشد؛ لذا در مذهب تشیع، حفظ دین از همان باب اول یعنی ولایت شروع شد که قرآن در شخص امام حفظ شده است؛ چراکه خود امام قرآن است و این تأکید پیامبراسلام(ص) بر ثقلین بود که حتماً در کنار کتاب باید یک قرآن زنده وجود داشته باشد تا از تحریف مصون بماند. بنابراین نص دین اسلام حفظ شده و قابل تحریف نبود. حال نوبت به بعد دوم دین؛ یعنی دین مفسّر یعنی قرائت‌ها و ورژن‌های متعدد دین می‌رسد. انسان‌ها قرآن را می‌خوانند و آن را با قرائت خودشان تفسیر می‌کنند؛ اما مکتب شیعه می‌گوید: ما تنها یک مفسر دین داریم که همان امام معصوم است که اگر می‌خواهید قرائت دین را بفهمید، باید آن را از امیرالمؤمنین(ع) بگیرید. دشمن می‌خواهد بر این تفسیر مسلط بشود؛ لذا ائمه اطهار(ع) را به شهادت رساندند و در برابر آنها ائمه ضاله را معرفی کردند که اگر نتوانستند وحی را تحریف کنند، حداقل تفسیر دین را تحریف کنند؛ اما به این دلیل که نظام شیعه یک مکتب متکامل است، از این جهت نیز آسیبی به دین نرسید و وقتی خواستند، آخرین امام شیعه را به شهادت برسانند، خداوند ایشان را حفظ کرد تا دشمن نتواند، تفسیر دین را تحریف کند. بنابراین عصر غیبت مطرح شد تا مفسر دین محفوظ بماند؛ لذا تفسیر دین در مذهب تشیع غیرممکن شد. تا به حال وحی و تفسیر دین از تحریف مصمون مانده است؛ اما مشکلی به اسم عصر غیبت پیش آمد؛ یعنی با اینکه مفسر دین محفوظ مانده؛ اما غایب است و او را نمی‌بینیم. بنابراین دین را همان‌طور که ائمه اطهار(ع) تفسیر کرده‌اند، پیاده می‌کنیم و پیاده کردن دین، همان فرهنگ‌سازی و بدل کردن وحی به سبک زندگی و ساختار اجتماعی و ورود دین به بدنه اجتماعی است که همان دین اجرا شده است.
 
 تأثیر رسانه در به انحراف کشاندن مفاهیم دینی
 تعریف سنّت پیامبر(ص) چیست؟ یعنی به قول رسول(ص) یا معصوم(ع) و به فعل معصوم و یا تقریر فعل معصوم مراجعه می‌کنیم. تقریر فعل معصوم این است که شخصی فعل پیامبر و معصوم را دیده و برای ما بازگو می‌کند. مانند اینکه کسی وضو گرفتن پیامبر(ص) را ببیند و برای ما بازگو کند. بنابراین یکی از اساسیات دین رفتار بنده و شماست. اینکه می‌گوییم اسلام ضعیف شده یا اسلام خوب است و ... به چه معنی است؟ یعنی اسلام رفتار بنده و شماست. در این عرصه دشمن توفیقاتی داشته است؛ یعنی دشمن در دین اجراشده، توانسته تا حدی انحرافات را وارد کند. به‌عبارتی قرآن و امام را به‌عنوان مفسر دین نتوانستند تحریف کنند؛ اما وقتی مسئولیت به عهده بنده و شما افتاد، دشمن ساختاری را ایجاد کرده که حسینی فکر کنیم؛ اما همیشه نتوانیم حسینی زندگی کنیم. اینکه می‌گویند: این چه اسلام و دینی است، باید بگوییم که ما مشکلی با اصل دین یا تفسیر آن نداریم؛ بلکه مشکل با رفتار اجراشده است. حضرت سیدالشهدا(ع) در مسیر کربلا و در توضیح علت قیام خویش و فرجام دنیا می‌فرماید: «إنّ هذهِ الدُّنیا قَدتَغَیَّرَت وتَنَکَّرَت وأدبَرَ مَعروفُها؛ فلَم‌یَبقَ مِنها إلاّ صُبابَةٌ کَصُبابَةِ الإناءِ وخَسیسُ عَیشٍ کالمَرعى الوَبیلِ. أ لاَتَرَونَ أنَّ الحَقَّ لایُعمَلُ بهِ و أنَّ الباطِلَ لایُتَناهى عَنهُ لِیَرغَبِ المُؤمنُ فی لِقاءِاللّه ِ مُحِقّا  فإنّی لاأرَى المَوتَ إلاّ سَعادَةً و لا الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَما».
توضیه آنکه امام حسین(ع) این مسئله  را این‌گونه بیان می‌کنند که «الاَتَرَونَ أنَّ الحَقَّ لایُعمَلُ بهِ؟»؛ آیا حق را نمی‌بینید که به آن عمل نمی‌شود؟ «وأنَّ الباطِلَ لایُتَناهى عَنهُ؟»؛ آیا به باطل نگاه نمی‌کنید که نهی نمی‌شود و در جامعه حاکم می‌شود؟ این قسمت رسانه‌ای خطبه حسین‌بن علی(س) است. «وأنَّ الباطِلَ لایُتَناهى عَنهُ لِیَرغَبِ المُؤمنُ فی لِقاءِاللّه ِمُحِقّا؟» آیا به باطل نگاه نمی‌کنید که نهی نمی‌شود؟ که مؤمنان نسبت به لقای خداوند رغبت پیدا کنند و احساس کنند، حق دارند. این کلمه محق خیلی اهمیت دارد؛ شما گاهی می‌گویید: من به حق علاقه دارم و به آن عمل می‌کنم؛ اما در درون خودتان احساس می‌کنید، یک اقلیت ضعیفی هستید؛ اما گاهی می‌گویید: من به حق علاقه دارم و به آن عمل می‌کنم؛ اما با این احساس درونی که من حق دارم. به همه می‌گویم: من حسینی‌ام یا کربلائی‌ام و به آن افتخار می‌کنم! تو چرا حسینی نیستی؟ مانند اینکه نتوانیم فریاد بزنیم من انقلابی‌ام؛ چراکه در درون احساس حق نمی‌کنیم. مشکل امروز جهان اسلام و مشکل تاریخ اسلام در عمل به حق است؛ چراکه اسلام ما بدل به کتاب و خطابه و انتزاع و جلسات شده است؛ اما در عمل همه آمریکایی زندگی می‌کنند و از لوازم غربی استفاده می‌کنند؛ معیار، زیبایی غربی است، سبک زندگی ایده‌آل، زندگی غربی شده است. ما موعظه کردیم و از سنت گفتیم و نماز جماعت برگزار کردیم؛ اما غرب ساختاری ایجاد کرد که باطل بتواند، در این ساختار ادامه حیات بدهد و همه به آن گرایش پیدا کنند.
 
  وظیفه اهالی رسانه و فعالان فضای مجازی در عصر غیبت
در عصر غیبت دو گروه مسئولیت بسیار مهمی دارند. اول کسی که می‌خواهد، دین را تفسیر کند و دوم کسی که می‌خواهد، به دین عمل کند. طایفه اول علما هستند که به‌مثابه پیامبر(ص) و ائمه(ع) هستند که دین را تفسیر می‌کنند و گروه دوم، مردم هستند که باید به این دین عمل کنند. مابین علما و مردم، ما و اهالی رسانه یا فعالان فضای مجازی هستند؛ چراکه مردم برای عمل به دین، باید در یک ساختار حق دین را ببینند و تقلید کنند. مردم حوصله مسائل ذهنی و تفکری و برهانی و مقدم اولی و مقدم دوم و ... را ندارند. مردم می‌خواهند دین را ببینند. «الاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لایُعمَلُ بهِ؟» در تحقیقات آمده است: نود درصد از محفوظات مردم دیدنی‌هاست؛ یعنی آنچه به یاد ما می‌ماند، چیزهایی است که می‌بینیم. ما دیدنی‌ها را حذف کرده‌ایم. مردم نمی‌بینند چه کسی مانند حسین‌بن علی(ع) رفتار می‌کند؛ اما در عوض دائم حرف زده‌ایم.
تهیه و تنظیم: حمید کرمی و عماد شالیکاریان