چرا خداوند در قرآن کریم در کنار رحمتش و معرفی خود بهعنوان «ارحم الراحمین» سفارش به مجازات تا سر حد اعدام (قصاص، قطع دست و ...) نموده است؟
با توجه و دقت در پرسش بالا به دست میآید که این سؤال حاصل و نتیجه دو ابهام است:
1. آیا خداوند فقط ارحم الراحمین است؟
2. آیا قصاص یا حدود و ... با «ارحم الراحمین» بودن خداوند مخالف است؟
با توجه به آیات و روایات درمییابیم که خداوند جامع صفات نیک است؛ بهعبارت دیگر، دارای تمام صفات ثبوتیه و سلبیه است؛ یعنی همانطور که دارای صفت رحمانیت و رحیمیت است، دارای صفت غضب و سخط نیز میباشد؛ اگر به بهشت مژده داده، از جهنم نیز ترسانده است،1 اگر به مغفرت امید داده، به عذاب نیز بیم داده است؛ از این رو میبینیم که پیامبرش را هم بشیر و هم نذیر معرفی می نماید.2
خداوند هم غافرالذنب است و هم شدیدالعقاب. در روایات و ادعیهای که از طرف امامان معصوم(ع) به ما رسیده، میبینیم که از یک طرف خداوند، به «أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» توصیف شده و از طرف دیگر به أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ.3
خوف و رجاء (بیم و امید)معمولاً قرآن در کنار«وعدهها» به «وعیدها» و در کنار«بشارتها» به«انذارها» مىپردازد تا دو عامل بیم و امید را که انگیزه حرکت تکاملى است، تقویت کند؛ چراکه انسان به مقتضاى حب ذات، تحت تأثیر غریزه «جلب منفعت» و «دفع ضرر» است.4 بهعبارت دیگر، در قرآن غالباً هر جا سخن از تهدید و عذاب به میان آمده، به دنبال آن از رحمت و مغفرت سخن گفته است؛ شاید سرّش این باشد که چون یکى از فضایل بسیار نیک انسانى این است که همیشه بین خوف و رجاء باشد و براى اعتدال حالش نه به آیات رحمت مغرور گردد و نه از رحمت الهى مأیوس گردد؛ چون که فرموده: ]لایَیْأَسُ مِنْ رَوْحِاللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ[5، بایستى همیشه بین بیم و امید باشد. در روایات اهلبیت(ع) است که باید خوف و رجا مثل دو طرف ترازو بهقدر هم باشند که از هیچ طرف، زیادتى نکند. بیم و امید دو اصل ایمانى و اخلاقى است و بدون تحقق این دو اصل، ایمان کامل نمىگردد.6
با توجه به این توضیحات درمییابیم که خداوند فقط ارحم الراحمین نیست تا اشکال شود که سفارش به مجازات تا سر حد اعدام (قصاص، قطع دست و یا خشونت زیاد) با صفت «ارحم الراحمین» منافات دارد؛ اما بدون در نظر گرفتن اوصاف دیگر الهی آیا قصاص یا حدود و .. با «ارحم الراحمین» بودن خداوند مخالف است؟
طبعاً کسی که مورد قصاص قرار میگیرد و یا حدی بر او جاری میشود و ...، حتماً جرمی را مرتکب شده است و حقی را پایمال نموده است و در حقیقت، این عمل آفتی است که باعث فساد اجتماع و جامعه میشود و برای حفظ جامعه باید با این آفتها (که در اسلام برای آن قصاص و یا حد در نظر گرفته) مبارزه کرد که در اینجا ممکن است، دو نوع مبارزه صورت پذیرد. یکی مبارزه سطحی؛ مثل جریمه کردن، زندانی نمودن و ... و دیگری مبارزه ریشهای؛ مثل قصاص، حدود و ... که اسلام نوع دوم را انتخاب نموده است؛ زیرا از نظر اسلام همانطورکه عقلای عالم حکم میکنند، ارزش و احترام جامعه از ارزش افراد بیشتر و مهمتر است؛ نه اینکه این عمل ریشه در حس انتقامجویی داشته باشد؛ از این رو رحمت الهی ایجاب میکند که در وهله اول، جامعه را از سقوط انحطاط و انحراف حفظ نماید و با تشریع قوانین، موجب تقلیل جرایم شود. از این رو بر این باوریم که قصاص و حدود و امثال اینها، نهتنها با «ارحم الراحمین» بودن خداوند مخالف نیستند؛ بلکه مقتضای ارحم الراحمین بودن، تشریع قوانین اینچنینی است. چه زیبا فرمود خداوند منان: ]وَ لَکُمْ فِیالْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِیالْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ[.7
در حقیقت قصاص و دیه اسلامى دریچهاى است به سوى حیات و زندگى انسانها که از یک سو ضامن حیات جامعه است؛ زیرا اگر این احکام وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت مىکردند، جان مردم بىگناه به خطر مىافتاد. و از سوى دیگر، مایه سلامتی و حیات مجرم است؛ چراکه او را از فکر ارتکاب جرم تا حد زیادى باز مىدارد و کنترل مىکند و از جانب دیگر نیز، بهخاطر لزوم تساوى و برابرى (در انتقام) جلوی جرمهای پى در پى را مىگیرد و به سنتهاى جاهلى که گاه یک جرم موجب چندین جرم و آن نیز بهنوبه خود مایه جرمهاى بیشترى مىشود، پایان مىدهد و از این راه نیز مایه حیات جامعه است.
نظام پزشکی، کشاورزى، دامدارى همه و همه روى این اصل عقلى (حذف موجود خطرناک و مزاحم) بنا شده؛ زیرا مىبینیم برای حفظ و سلامت بدن، عضو فاسد را قطع مىکنند و یا بهخاطر رشد گیاه، شاخههاى مضر و مزاحم را مىبرند؛ بهعنوان مثال کسانى که کشتن قاتل را فقدان فرد دیگرى از افراد جامعه مىدانند، تنها نگاه انفرادى دارند. اگر صلاح اجتماع را در نظر بگیرند و بدانند، اجراى قصاص چه نقشى در حفاظت و تربیت سایر افراد دارد، در گفتار خود تجدید نظر مىکنند. از بین بردن این افراد خونریز در اجتماع؛ مانند قطع کردن و از بین بردن عضو و شاخه مزاحم و مضر است که بهحکم عقل باید آن را قطع کرد. ناگفته پیداست که تا کنون هیچکس به قطع شاخهها و اعضاى فاسد و مضر اعتراض نکرده است.8
نتیجه 1. خداوند جامع صفات نیک است؛ پس همانطورکه «ارحم الراحمین» است، همچنین اشد المعاقبین نیز میباشد.
2. کیفر افراد مجرم گرچه شاید با نگاه اوّل سنگدلی محسوب شود؛ اما با توجه به عمل مجرم از یک سو و با توجه به عمل بازدارندگی که این نوع مجازاتها در جامعه در پی دارند و اجتماع را تا حد زیادی از این نوع جرمها بیمه میکنند، معلوم میشود که تشریع این نوع کیفرها از ضروریات جوامع بشری است.
در اینجا تذکر نکتهای لازم به نظر میرسد.
با توجه به اینکه بر اساس روایات هر کس که در دنیا به کیفر گناهش رسید، دوباره در آخرت کیفر نمیشود؛ بهعبارت دیگر کسی که بهخاطر گناهش در دنیا مجازات شد، دوباره در آخرت کیفر نمیبیند. این جلوهای از رحمت الهی است؛9 از این رو میبینیم در صدر اسلام برخی برای پاک شدن و رهایی از عذاب الهی اخروی، خدمت امام(ع) میرسیدند که بعد از اقرار به گناه، تقاضای اجرای حدود الهی برای خود میکردند.10
منبع: اسلامکوئیست
..............................................
پی نوشتها1. یس، 63؛
2. هود 2، «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّنی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ وَ بَشیر»؛
3. طوسی، تهذیبالأحکام، ج 3، ص 108، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365 هـ ش. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّنَاءَ بِحَمْدِکَ وَ أَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوَابِ بِمَنِّکَ وَ أَیْقَنْتُ أَنَّکَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ وَأَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ فِی مَوْضِعِ النَّکَالِ وَالنَّقِمَةِ»؛
4. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 18، ص 273، ناشر دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش؛
5. یوسف، 87؛
6. امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج2، ص 262 و 263، ناشر نهضت زنان مسلمان، چاپ تهران، 1361 ش؛
7. بقره، 179: «و براى شماست در قصاص زندگى؛ اى خداوندان خردها! شاید شما بپرهیزید»؛
8. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص 606 و 607(با اندکی تصرف)؛
9. کلینی، کافی، ص 445، ح 6: امیرالمؤمنین(ع) در تفسیر سخن خداوند عز و جل: «و هرچه از پیشامدها به شما برسد، بهسبب چیزى است که دستهاى شما فراهم کردهاند و خداوند از بسیارى گناهان میگذرد.» (شورى/30) فرمود: هیچ پیچ خوردن رگى نیست و نه برخورد به سنگى و نه لغزش گامى و نه خراش دادن چوبى، جز بهخاطر گناهى و بیگمان آنچه را که خداوند از آن میگذرد، بیشتر است؛ پس هرکه را خداوند در دنیا به کیفر گناهش شتاب کرد، پس آن خداى عز و جل والاتر و کریمتر و بزرگوارتر از آن است که دوباره در آخرت او را کیفر کند.
10. زنی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و بهخاطر زنایی که کرده بود، از حضرت خواست که با اجرای حد بر او، او را پاک سازد و میگفت: من میترسم که مرگم فرا رسد و ناپاک از دنیا بروم. برای مطالعه تفصیل این حدیث به بحارالانوار، ج 45و 76 و من لایحضره الفقیه، ترجمه غفارى، ج 5، ص 358 - 356 رجوع نمایید.