printlogo


printlogo


آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی
آیةُ أنْفُسَنَا دلیل عرشی بر ولایت علی‌بن ابی‌طالب(ع)
توصیه می‌کنیم فرصت روز 24 ذی‌حجّه را هرگز از دست ندهید و آن را به‌عنوان یک روز علمی تلقّی کنید؛ مقاله‌ای، پایان‌نامه‌ای، رساله‌ای در زمینه بهال نوشته شود تا روشن شود، اینکه مباهله اتفاق افتاد، وضعش چگونه بود، حوزه‌اش چگونه است، قلمروش چگونه است. دوم اینکه الآن هم این معجزه بِهال زنده است؛ همان‌گونه که قرآن الآن زنده است.

همزمان با فرارسیدن ایام سالروز مباهله پیامبر گرامی اسلام(ص) با مسیحیان نجران و همچنین روز نزول آیه تطهیر، فرازهایی از بیانات آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی در خصوص اهمیت آیه تطهیر و این روز به‌ویژه در رابطه با اثبات افضلیت و حقانیت اهل‌بیت(ع) را از نظر می‌گذرانیم.
 
  لزوم توجه مجامع علمی به مباهله
جریان مباهله واقعه بسیار مهمی است. همه ما چه حوزوی چه دانشگاهی، چه برادران و خواهران ایمانی، بیست و چهارم ذی‌حجّه روز مباهله را باید گرامی بداریم. از برجسته‌ترین روزهای سال، همین 24 ذی‌حجّه است. مسیحی‌ها فکر می‌کردند که ـ معاذ‌الله ـ عیسی فرزند خداست. مبتلا به تثلیث شدند. گفتند اب، ابن و روح‌القدس و مانند آن. آیه نازل شد: ]لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ‌اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ[ ۱.
بعد در سوره مبارکه «آل‌عمران» برهان اقامه کرد. فرمود: چرا شما می‌گویید: عیسی فرزند خداست؟ اگر می‌بینید عیسی فرزندِ پدری نیست(و) فقط مادر دارد، مهم‌تر از آفرینش عیسی، بالاتر از آفرینش عیسی، دشوارتر از خلقت عیسی، جریان حضرت آدم(ع) است که نه پدر دارد نه مادر: ]إِنَّ مَثَلَ عیسی‏ عِنْدَاللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ[۲.
وقتی این آیه در سوره مبارکه «آل‌عمران» نازل شد، مطلب برهانی شد که شما از استبعادتان باید دست بردارید. در برابر قدرت ذات اقدس الهی چه منعی است که فرزندی را بدون پدر به دنیا بیاورد؛ فرزندی که نه پدر دارد، نه مادر دارد، آن را خدا خلق کرد؛ فرزندی که پدر ندارد؛ ولی مادر دارد هم، کاملاً می‌تواند خلق کند: ]إِنَّ مَثَلَ عیسی‏ عِنْدَاللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ[. این می‌شود برهان مسئله. در آیه فرمود: رسول من! حالا که مطلب برای شما عالمانه ثابت شد، شما هم محقّقانه فهمیدید، عیسی موجودی است ممکن مثل موجودات دیگر، فرزند خدا نیست ـ معاذالله ـ فرزند مادر خودش است؛ لذا اصرار قرآن کریم در نام بردن حضرت میسح(ع) این است که می‌گوید: ]عیسَی‌ابْنَ مَرْیمَ[ غالباً نام مبارک عیسی را به‌عنوان اینکه فرزند مریم است، اسم می‌برد: ]عیسَی ابْنَ مَرْیمَ[؛ این نکته‌ای دارد؛ وگرنه انبیای دیگر را به‌نام پدرشان یا مادرشان صدا نمی‌زند؛ مگر ضرورتی اقتضا بکند که به‌نام پدر صدا بزنند؛ ولی با این وجود در جریان عیسی(ع) می‌فرماید: ]عیسَی‌ابْنَ مَرْیمَ[، ]إِنَّ مَثَلَ عیسی‏ عِنْدَاللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ[. این مطلب برهانی را برای پیامبر(ص) تثبیت کرد؛ فرمود: از این به بعد ]فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ[3.
بعد از اینکه برای شما روشن شد که طبق آیات قرآنی و برهان الهی عیسی فرزند خدا نیست، فرزند مریم است و در قدرت الهی همه چیز آسان است، با اینها احتجاج بکن! این مطلب را به اینها بگو که اینها دست بردارند. اگر دست‌بردار نیستند، مباهله بکن! به هر حال راهی برای فصل خصومت هست. معجزه برای همین است. فصل خصومتِ بین موسای کلیم(ع) و دربار فرعون همان مسئله عصا و امثال عصا بود.
 
  مبـاهله از غریبترین اعیاد شیعه
وجود مبارک پیغمبراسلام(علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) ]در برابر ادعای مسیحیان[ براهین فراوانی اقامه کرد که یکی‌اش همان آیه شصت سوره مبارکه «آل‌عمران» است: ]إِنَّ مَثَلَ عیسی‏ عِنْدَاللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ[؛ بعد فرمود: ]فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ‌الْعِلْمِ[؛ برهان اقامه کردیم، اینها باید دست از تثلیث بردارند. عیسی پسر خداست یعنی چه؟ این مخلوقی است مثل مخلوقات دیگر؛ منتها سِمتی خدا به او داد به‌عنوان نبی. اگر اینها دست‌بردار نیستند، به هر حال معجزه‌ای باید مشکل را حلّ کند؛ این معجزه گاهی به‌صورت عصای موسی(ع) است، گاهی به‌صورت غرق فرعون است، گاهی به‌صورت دیگر است، گاهی هم به‌صورت مباهله است؛ امروز این مباهله هم زنده است؛ منتها یک فحل می‌خواهد که مباهله کند. «بِهال» یعنی لعنت کردن؛ منتها تضرّع بکنیم؛ چون لعنت در اختیار ما نیست. بُعدِ از رحمت در اختیار ما نیست. از خدا بخواهیم، این شخصی را که عنود و لدود است، از رحمت دور کند. ابتهال یک دعای ویژه است. درخواست لعنت است، «بِهال» درخواست لعنت است. امروز هم این معجزه زنده است طبق بعضی از روایات؛ متنها یک فحل میدانی می‌طلبد که دست به مباهله بزند. فرمود: شما مباهله کنید: ]فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبینَ[؛ ما لعنت خدا را قرار می‌دهیم. کلید لعنت، دیگر از این به بعد به دست ماست؛ آن کسی که ]لَهُ مَقالیدُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ[4 است، آن کسی که ]عِنْدَهُ مَفاتِحُ‌الْغَیبِ[5 است، آن کلید را بدون تفویض به ما داد به‌عنوان تجلّی. ما لعنت خدا را که بُعدِ از رحمت است بر کاذبین قرار می‌دهیم؛ آنها که ادّعای دروغ دارند و می‌گویند: عیسی، «ابن‌الله» است، دروغ می‌گویند ]ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ‌اللَّهِ عَلَی‌الْکاذِبینَ[.
این روز متأسفانه در نزد ما خیلی جلال و شکوه ندارد. درست است غدیر مسئله خاص است؛ ولی قبل از جریان غدیر، آیه قرآن صریحاً از وجود مبارک علی‌بن ابی‌طالب(ع) به‌عنوان جانِ پیغمبر(ص) یاد کرده است: ]نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ[؛ هم مفسّران بالاتفاق بر این هستند، یک؛ هم روایات اهل‌بیت(ع) بالاتفاق بر این است، دو؛ هم تاریخ‌نگاران بالاتفاق این مطلب را نوشتند. سه گروه گفتند: علی بود و فاطمه بود و حسن و حسین بودند در جوار رحمت پیغمبر(علیهم آلاف التحیة والثناء). کلید غضب به دست اینها شد. فرمود: ما این کار را می‌کنیم؛ البته خدا فرمود. فرمود: بگویید ما لعنت خدا را بر کاذبین قرار می‌دهیم. این کم‌حرفی نیست. شما درباره فرشته‌ها به زحمت چنین آیه‌ای پیدا می‌کنید که فرشته‌ای بگوید: من لعنت خدا را بر فلان قوم قرار می‌دهم؛ این باید به اذن باشد: ]ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ‌اللَّهِ عَلَی‌الْکاذِبینَ[؛ «کاذب» یعنی کسی که ادّعای باطلی دارد. ما ادّعای صحیح داریم و شما ادّعای باطل دارید. ما لعنت خدا را بر کسی که ادّعای باطل دارد، قرار می‌دهیم.
 
  شبهه مأمون بر آیه مباهله و پاسخ امام رضا(ع)
یک وقت مأمون چون درس‌خوانده بود و با علما و اهل‌سنت و دیگران نشست و برخاست داشت، از بعضی از شبهاتی که دیگران القا کرده بودند با خبر بود، به وجود مبارک امام رضا(ع) گفت: به چه دلیل علی‌بن ابی‌طالب(ع) خلیفه است؟ به چه دلیل غدیر حق است و سقیفه باطل؟ فرمود: «بِآیةُ أَنْفُسَنَا»؛6 خدای سبحان علی(ع) را به‌منزله جان پیغمبر(ص) حساب کرد. جان پیغمبر(ص) حاکم بر اسلام است. تا خودش زنده است، خودش، نشد آن کسی که به‌منزله جان اوست؛ «بِآیةُ أنْفُسَنَا». مأمون درس خوانده بود شبهات را هم دیده بود. به حضرت عرض کرد: «لولا نساءنا»؛ یعنی منظور از «أنفسنا» رجال است نه یعنی «نفس»؛ برای اینکه «أنفس» در مقابل «نساء» است و «نساء» یعنی زن‎ها. وقتی وجود مبارک امام رضا(ع) فرمود: «آیةُ أنْفُسَنَا» دلیل ولایت علی‌بن ابی‌طالب(ع) است، مأمون گفت: «لولا نساءنا»، اگر کلمه «نساءنا» در قرآن نبود، این «أنفسنا» یعنی جان ما؛ اما چون «نسائنا» هست، منظور از «أنفس» همان رجال است. رجال بودن که دلیل فخر نیست. حضرت بلافاصله فرمود: «لولا أبناءنا»، اگر منظور از «أنفس» مرد بود، خوب چرا «أبناء» را تکرار کرد؛ پس معلوم می‌شود، منظور از «انفس»، رجال نیست در برابر نساء، منظور از «أنفس» جان ماست در برابر بیگانه. این «لولا نساءنا» که مأمون اعتراض کرد، «لولا أبناءنا» که وجود مبارک امام رضا(ع) جواب داد، ناظر این بخش‌های سؤال و جواب اعتراضی است که منظور از «أنفسنا»، خود جانِ پیغمبر است، نه منظور از «أنفسنا»؛ یعنی «رجالنا» چرا؟ برای اینکه اگر منظور از این، مرد بود، «ابناءنا» را دیگر چرا ذکر می‎کرد. اینها مرد هستند.
 
  روز مباهله جزء اعیاد رسمی و از مفاخر شیعه
این روز مباهله روز علمی است. این بِهال یک روز تحقیقی است. این نظیر «وَ لَاینْقُضُ‌الْیقِینَ أَبَداً بِالشَّک‏» نیست که بعد از چند سال فهمش آسان باشد. این یک مسئله دقیق عقلی کلامی است و فخر ماست. قبل از جریان غدیر، ذات اقدس الهی وجود مبارک حضرت امیر(ع) را به‌منزله جان پیغمبر(ص) حساب کرد؛ اینکه تعبیر شاعرانه نیست، تعبیر تبلیغی نیست و یک چیز عظیمی است؛ منتها ما شیعه‌ها متأسفانه از این مفاخرمان خبری نداریم. 24 ذی‌حجّه هم همین‌طور می‌آید و می‌گذرد.
 رساله‌ای درباره «بِهال» نوشته شود. این رشته تخصّصی کلام درباره آن، چندین مقاله بنویسد. آن روز، روز همایش باشد، روز جشنواره باشد و این اشکال‌ها بازگو شود و این پاسخ‌های امام رضا(ع)مطرح شود. چندین سال قبل از جریان «حجّةالوداع»، ذات اقدس الهی در قرآن به‌عنوان جانِ پیغمبر یاد کرد؛ این بالاتر از «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِی مَوْلَاه‏» است، این یک چیز دیگر است. وقتی خدا امیر مؤمنان(ع) را به‌منزله جان پیغمبر بداند؛ آن وقت حضرت فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِی مَوْلَاه‏» آن قوی‌تر است یا این؟ آن عرشی‌تر است یا این؟ تعبیری که وقتی خدا چنین تعبیری دارد که او جان اوست یعنی چه؟
 
  گرامیداشت روز مباهله بهعنوان یک روز علمی
بنابراین بیست و چهارم ذی‌حجه از اعیاد برجسته ماست. جریان مباهله از مقتدرترین بحث‌های کلامی ماست. ما اگر اینها را گرامی نداریم، با این سه‌رشته‌ای که به عرض شما رسید، در برابر هر سه‌رشته بیگانه، قد علم کرد؛ یعنی اتفاق مفسّران، اتفاق روایات اهل‌بیت(ع) بدون معارضه، اتفاق تاریخ‌نویسان؛ بعد شما ببینید بعد از جریان سقیفه، چه دستی که در تفسیر دخالت نکرد، چه دستی که در روایت دخالت نکرد، چه دستی که در تاریخ دخالت نکرد. کتابی است که اهل سنّت نوشتند به‌نام المغنی که برای قاضی عبدالجبّار است؛ این قاضی عبدالجبّار برای آنها مثل کلینی(ره) برای ماست. هم‌عصر آنها هم بودند. مقدّم بر شیخ طوسی و اینها بودند.
ابن [باقلانی] در همان جلد بیستم در مسئله امامت و خلافت در جریان مباهله می‌گوید که بعضی از مشایخ ما گفتند که علی‌بن ابی‌طالب(ع) آن‌جا حضور نداشت؛ این، مثل این است که آدم روز را بگوید، شب است. اگر انسان از حقّ کلامی خود، حقّ دینی خود دفاع نکند، همین‌طور می‌شود؛ منتها از بس از این طرف شیعیان ادلّه آوردند، بحث‌های تفسیری آوردند، بحث‌های تاریخی آوردند، دیگر آن حرف‌ها کم شد؛ وگرنه قاضی عبدالجبار بالصّراحه در جلد بیستم المغنی می‌گوید که بعضی از مشایخ ما گفتند که ـ معاذالله ـ علی‌بن ابی‌طالب(ع) در جریان مباهله نبود. پس وظیفه (اصلی) ما این است. مسئله شیرینی تقسیم کردن و آنها جزء کارهای فرعی است. اساس آن زنده نگه داشتن این آیه 61 سوره مبارکه «آل‌عمران» است. با مراجعه به آن شواهد قطعی تفسیری و روایی و تاریخی.
روز 24 ذی‌حجّه را توصیه می‌کنیم که هرگز این را از دست ندهید و به‌عنوان یک روز علمی تلقّی بکنید؛ مقاله‌ای، پایان‌نامه‌ای، رساله‌ای در زمینه «بهال» بنویسید. دو مسئله مهم: اینکه مباهله اتفاق افتاد، وضعش چگونه بود، حوزه‌اش چگونه است، قلمروش چگونه است، یک؛ دوم اینکه الآن هم «بِهال» زنده است، معجزه است، قرآن الآن معجزه است، مباهله هم الآن معجزه است؛ منتها کسی که بتواند بِهال کند، «آن‌کس که می‌یافت نشود، آنم آرزوست» اینها را ـ إن‌شاءالله ـ زنده نگه می‌دارید که به‌برکت قرآن و عترت(ع) و احیای این امور، مشمول دعای ویژه وجود مبارک ولی‌عصر(ارواحنا فداه) باشید.
منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی اسراء
..............................................
 
   پی نوشتها
1. سوره مائده، آیه73؛                        2. سوره آل‌عمران، آیه59؛
3. سوره آل‌عمران، آیه61؛                 4.سوره شوری، آیه12؛
5. سوره انعام، آیه59؛                         6. الفصول‌المختارة، ص38.