printlogo


printlogo


آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی در پیامی به دومین همایش ملی نهج‌البلاغه در آراء و اندیشه‌های اسلام‌شناسان
  تدریس نهج‌البلاغه و تحقیق درباره آن در دستور کار حوزه و دانشگاه قرار گیرد

حضرت آیت‌الله جوادی آملی در پیامی به دومین همایش ملی نهج‌البلاغه در آراء و اندیشه‌های اسلام‌شناسان، بیان کردند: تدریس نهج‌البلاغه و تحقیق درباره آن، باید در دستور کار حوزه و دانشگاه قرار بگیرد.
به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسراء، در بخشی از پیام معظم‌له آمده است:
چند نکته‌ای لازم است که، به محضر شما تقدیم شود. اول اینکه تمام کتاب شریف نهج‌البلاغه که _به‌لطف الهی_ اکثریت قریب‌به‌اتفاق خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات نورانی آن‌حضرت در آن جمعآوری شده است، با تشخیص یک مؤسسه یا چندین مؤسسه، کاملاً مورد تحقیق حوزه و دانشگاه قرار بگیرد؛ زیرا بسیاری از مطالب علمی، علوی است که در نهج‌البلاغه سیدرضی(ره) نیامده است. سیدرضی که سعیش مشکور باشد و بیش از هزار سال به جامعه علمی خدمت کرده است و همچنان خدمتش مستدام است، فرصت جمع‌آوری نهج‌البلاغه جامع و کامل را نداشت؛ مثلا گاه خطبه‌ای که چندین صفحه است، به‌صورت چند سطر درآمده است که این «بضعة من الخطبة» است.
نهج‌البلاغه سیدرضی بضعه‌ای است از نهج‌البلاغه علوی؛ این کتاب، تحقیقات همه جانبه می‌‌‌خواهد فهرست می‌‌‌خواهد، معجم می‌‌‌خواهد، موضوع‌شناسی می‌‌‌خواهد، دسته‌بندی کردن معارف می‌‌‌خواهد و مانند آن؛ به‌عنوان نمونه به عرض شما می‌‌‌رسد که در قرآن کریم برای توحید براهینی اقامه شده است؛ در آیه سوره مبارکه «انبیاء» فرمود: ]‏لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا‏[1. در سوره مبارکه مؤمنون که فرمود: ]لذهب کل اله بما خلق[2؛ این مفسر و مبین همین آیه سوره مبارکه «انبیاء» می‌باشد؛ یا آن مثل معروفی که ذات اقدس الهی در برخی آیات بیان کرده است که ]‏ضرب‌الله مثلاً[ که «رجلا سلما لرجل» بهتر است یا ]رجلا فیه شرکاء متشاکسون[3. این سه آیه هر یک مفسر دیگری هستند؛ مثال، ممثل خود را خوب بیان می‌‌‌کند و این تالی فاسد ذکرشده در سوره مبارکه «انبیاء» را، آیه سوره مبارکه «مؤمنون» کاملاً مبین می‌‌‌کند. توحید به آن معنا که اصلاً فرض دو خدایی ممکن نیست؛ یعنی چنین چیزی، فرضی است محال، نه فرض محال، این، در بیانات دیگر نیامده است. این، فقط در گفتار علوی آمده است که فرض شرک، فرضی است محال؛ نه فرض محال است؛ یعنی دو خدا فرضش محال است.
برهانی که حکمای ما از فارابی تا علامه طباطبایی(ره) اقامه کرده‌اند، یا برهان صرف‌الشیء است یا تقریر همین برهان سوره مبارکه «انبیاء» است یا بیانات دیگر است؛ برهان تمانع است، برهان توارد است؛ اما هیچ‌کدام چون علی(ع) برهانی اقامه نکردند! فرمود: خدا ازلی است، یک؛ ازلی بالذات است، دو؛ اگر ازلی است و ازلی بالذات است، هیچ حدی از حدود او، محدود نخواهد بود؛ نه مسبوق به عدم است و نه ملحوق به عدم. این سخن را شما در هیچ‌جا و در هیچ کتاب فلسفی نمی‌بینید که خدای سبحان ازلی بالذات است. معنای ازلی بالذات و ابدی بالذات این است که نه مسبوق به عدم و نه ملحوق به عدم است؛ نه قبلاً نبود و بعد پیدا شد که بشود، مسبوق به عدم و نه ملحوق به عدم است که پایانی داشته باشد که در بخشی از ابد، خدا نباشد و وجودی باشد، بعد از عدم خدا؛ این هم مستحیل است.
اگر ]هو الاول و‌الآخر[4 که ازلیت او عین ابدیت اوست و ابدیت او عین ازلیت اوست و ازلیت او ذاتی است نه بالغیر؛ پس نه مسبوق به عدم است و نه ملحوق به عدم؛ نه آغاز مشخصی دارد که قبلاً نبود و بعد پیدا شد و نه انجام محدودی دارد که هستی‌اش سپری شده باشد. خدا نامتناهی است؛ اگر حقیقت نامتناهی است، نامتناهی، جا برای غیر نمی‌گذارد؛ تصور صحیح الله که حقیقتی است نامتناهی، جا برای غیر نمی‌گذارد. فرض ثانی مستحیل است؛ نه فرضی است که مفروض آن مستحیل است.
چون او محدود نیست _اگر محدود بود، ازلی نبود_ پس نامتناهی است و وقتی نامتناهی است، پس ]لا شریک له[5.
کسانی که در حوزه و دانشگاه با فلسفه آشنا هستند، می‌‌‌‌دانند که در هیچ کتاب فلسفی، از راه نامتناهی بودن او، وحدت او ثابت نشد؛ یا برهان صرف‌الشیء مرحوم فارابی است که فارابی، به نظر مرحوم علامه طباطبایی آن‌قدر غنی و قوی است که می‌‌‌فرمود: فارابی یعنی صدر‌المتألهین به‌علاوه ابن‌سینا و ابن‌سینا به‌علاوه صدر‌المتألهین! فارابی در تفکر اسلامی دومی ندارد! او از طریق برهان «صرف‌الشیء لایتثنی و لایتکرر» آمده است؛ اما این حقیقتی که صرف است «لایتثنی»، ممکن است حقیقت دیگری، صرف باشد و آن هم لایتثنی. حقیقت صرف، دو فرد ندارد؛ اما اگر حقیقتی نامتناهی بود، دیگر «غیرتش غیر در جهان نگذاشت»6!
گوشه‌ای از گوشه‌های نهج‌البلاغه تا کنون معرفی شد؛ بر همه شما علما بر همه ما طلبه‌ها بر همه شما بزرگان بر همه ما پیروان، لازم است که مؤسسات متعددی در احیای معارف نهج‌البلاغه که تفسیر قرآن است، تفسیر عترت است، تفسیر سنت است، تفسیر ولایت است و تفسیر نبوت است، ایجاد کنیم. خیرین بزرگوار هم تلاش و کوشش کنند که نه یک مؤسسه بلکه مؤسسات فراوانی تأسیس شود که هر کدام عهده‌دار بخشی از بخش‌های وسیع کتاب شریف تمام نهج‌البلاغه شوند به‌برکت خود علی‌بن ابی‌طالب(علیه افضل صلوات المصلین)!
مطلب دیگر این است که همه ما علاقه‌مندیم که آزاد باشیم. آزادی از بهترین نعمت‌هاست؛ اما آزادی درباره انسان، فرع انسان‌شناسی است؛ انسان‌شناسی، خداشناسی و جهان‌شناسی، این آزادی را تبیین می‌‌‌کند. وجود مبارک علی‌بن ابی‌طالب(ع) فرمود: اگر کسی آزادی را جستجو کند، در زمین و زیر زمین و در آسمان و بالای آسمان، حریت و آزادی پیدا نمی‌شود؛ بلکه اگر کسی با آن حقیقت نامتناهی پیوند ناگسستنی دارد، او می‌‌‌تواند طعم آزادی را بچشد. فرمود: آنها که خدا را عبادت می‌‌‌کنند و شرک نمی‌ورزند، و یا هدفشان این است که به بهشت بروند که این عبادت سوداگرانه است یا هدفشان آن است که از جهنم برهند که این هدف بردگان است و اگر کسی آن حقیقت نامتناهی را به‌اندازه خودش ادارک کرد و تلاش کرد که در آن حقیقت تلاش و کوشش کند و برای تقرب به آن حقیقت، او را عبادت کند، «فتلک عبادةالاحرار»7! این آزادمرد است که نه بهشت می‌‌‌طلبد؛ گرچه به او خواهند داد و نه از جهنم می‌‌‌ترسد؛ گرچه او از جهنم نجات پیدا کرده است و جهنمی نخواهد بود؛ اما حریت در این است که انسان با آن حقیقت نامتناهی پیوند داشته باشد و برای این کار، باید در جامعه‌ای زندگی کند که آن جامعه علوی باشد.
این مردم‌سالاری دینی؛ یعنی هم، سالاران دینی باشند و هم مردم دینی باشند؛ هم رهبران متدین باشند که نه بیراهه بروند و نه راه کسی را ببندند و هم، مردم متدین باشند؛ نه احتکاری باشند، نه اختلاسی باشند و نه نجومی. اگر هر دو از این نقص و عیب رهیدند، می‌‌‌شود مردم‌سالاری دینی. وجود مبارک حضرت امیر(ع) در زمان حکومتش می‌‌‌فرمود: «الفقه ثم‌المتجر»8؛ مبادا احتکار، مبادا اختلاس، مبادا نجومی، چه در مسئولان چه در مردم، تا بشود مردم‌سالاری دینی.
فرمود: اختلاف را رها کنید؛ نظام هستی، اختلاف را نمی‌پذیرد. این غده بدخیم اختلاف، تنازع و درگیری، نتیجه‌اش جنگ جهانی اول بود که اثر نکرد؛ جنگ جهانی دوم بود که اثر نکرد. این سخنان عید غدیر مخصوص ایران نیست، مخصوص حوزه اسلامی نیست، مخصوص شرق و غرب نیست؛ [بلکه] مخصوص جامعه بشری است! بشر باید بداند که نه جنگ جهانی اول و اول‌ها، نه جنگ جهانی دوم و دوم‌ها، نه جنگ‌های نیابتی، نه تحریم‌ها، نه سوء استفاده‌ها، نه قلدری‌ها و نه قدرت‌نمایی‌ها، هیچ‌کدام جامعه را آرام نمی‌کند، متمدن نمی‌کند! اینها سخنان نورانی حضرت امیر(ع) است؛ فرمود: نظام هستی با اختلاف هماهنگ نیست. در جریان معرفی خود فرمود: احدی مثل من مردم را به وحدت دعوت نکرده است؛ قبل از من و بعد از من انبیا که آمدند، اولیا که آمدند همه همین حرف را زدند؛ فرمود: خدای سبحان هیچ بشری را از راه اختلاف به خیر نرساند؛ «ممن مضی و لا ممن بقی»9. خدای سبحان هیچ کشوری را هیچ امتی را هیچ غرب و شرقی را با اختلاف و درگیری و تحریم این و کوبیدن آن، به خیر نرساند؛ «ممن مضی و لا ممن بقی». فرمود: همان‌طوری که گوسفند تک‌چر و مخالف و مختلف، طعمه گرگ است، انسان تکرو و مستبد، طعمه شیطان است: «فان شاذ من‌الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب»10.
فرمود: شما ابدیت در پیش دارید _این از سخنان بلند حضرت امیر(ع) است_ فرمود: همین که چشم فرو بستید، همین که مردید، وارد ابد خواهید شد؛ صحنه، ابد صحنه‌ای است که محدود نخواهد بود. اگر کسی نفسش تمام شد و عمرش به پایان رسید، به مجرد این، ورود در سرمد می‌‌‌کند11. این سرمد باید با دست پر حل بشود!
امیدواریم ذات اقدس الهی جامعه بشری را هم به علوم و معارف نهج‌البلاغه آشنا کند، هم به وحدت ملی و محلی و منطقه‌ای و جهانی آشنا کند و هم اینکه کسی بیراهه نرود و راه کسی را هم نبندد!
..............................................

 
   پی نوشتها1. انبیاء/ 22؛        2. مؤمنون/ 91؛ 
 3. زمر/ 29؛        4. حدید/ 3؛ 
 5. انعام/ 163؛     6. دیوان عراقی، ترجیع بند 2؛ 
 7. نهج‌البلاغه، ح 237؛        8. الکافی، ج5، ص 150؛ 
 9. نهج‌البلاغه، خطبه 176؛ 
 10. نهج‌البلاغه، خطبه 127؛ 
 11. نهج‌البلاغه، خطبه 221؛ «ای الجدیدین ظعنوا فیه کان علیهم سرمدا».