آیتاللهالعظمی جوادی آملی در پیامی به افتتاحیه «طرح حوزوی نظام جامع اندیشه اسلامی»
اگر حوزهها با محوریت قرآن سامان بپذیرند هم فقه و اصول، هم اخلاق و هم حقوق تأمین میشود
حضرت آیتالله جوادی آملی در پیام تصویری به افتتاحیه «طرح حوزوی نظام جامع اندیشه اسلامی» که 16 تیر در مشهد مقدس برگزار شد، بیان کردند: اگر حوزهها با محوریت قرآن کریم سامان بپذیرند، هم فقه و اصول تأمین میشود، هم اخلاق و حقوق تأمین میشود، هم پیشاپیش همه الهیات، وحی، نبوت و معاد سامان میپذیرد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسرا، متن کامل پیام این مرجع تقلید به این شرح است:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربالعالمین و صلیالله علی جمیعالأنبیاء والمرسلین والأئمة الهداة المهدیین و فاطمة الزهراء سیدة نساءالعالمین بهم نتولی و من أعدائهم نتبرء الیالله.
حضور شما اندیشوران، محققان، اساتید، مدرسان عالیمقام و طلاب گرانقدر را ارج مینهیم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم به همه ما توفیق فراگیری علم صائب و عمل صالح مرحمت کند. آنچه در این چند جمله کوتاه مطرح میشود، ضرورت تمدنسازی برای کشور انقلابی و نظام اسلامی از یک سو و توجه به برنامههای علمای بزرگوار و مراجع گرانقدر که در پیشبرد اهداف اسلامی سهم وافری داشته و دارند، از نظر دیگر میباشد.
گرچه حوزهها بهلطف الهی در فقه، در اصول و مانند آن کارامدند؛ ولی اگر حوزهها با محوریت قرآن کریم سامان بپذیرند، هم فقه و اصول تأمین میشود، هم اخلاق و حقوق تأمین میشود، هم پیشاپیش همه الهیات، وحی، نبوت و معاد سامان میپذیرد. تا حوزه، عقلانی و الهیاتی نشود، آن علوم و فنون دیگر چندان کارامد نیستند. مهمترین اصل برای اینکه حوزه، الهیاتی بشود و در پرتو الهی شدن، فقیه و اصولی بپروراند و انقلابی باشد، همان قرآن کریم است؛ چون در قرآن همه این حقایق هست و خطوط کلی بیان شده و تفریعش و استخراج فروعش به عهده حوزهها و دانشگاههاست.
اینکه ائمه(ع) فرمودند: «علینا إلقاءالأصول و علیکمالتفریع»؛1 یعنی خدای سبحان این مطلب را گفته است و ما در کنار سفره خدا فرا گرفتیم و به شما هم ابلاغ میکنیم. قرآن کریم ندای رسمیاش این است که «علینا القاءالاصول و علیکمالتفریع»؛ چه اینکه سنت اهلبیت(ع) هم این است که «علینا إلقاءالأصول و علیکمالتفریع». اگر جهانبینی، الهی شد و جهاندانی و جهانداری و فروعات وابسته به این شئون محقق شد، هم جامعه متمدن میشود و هم منشأ تمدن جامعه، حوزهها و دانشگاههای متمدن و انقلابی خواهند بود.
مطلب مهمی که قرآن کریم با راهنمایی مفسران بزرگوار مانند علامه طباطبایی و مانند ایشان به ما ارائه کردهاند، این است که دو راه بهنحو مانعةالخلو برای فراگیری تمدن اسلامی وجود دارد: یکی راه بیرون است و یکی راه درون. راه بیرون راه درس و بحث، فراگیری از استاد است؛ یعنی داشتن یک میزان خوب اولاً و یک وزن خوب ثانیاً و سنجیدن آن موزونها با این وزن در آن ترازو ثالثاً. هر تاجری، هر طبیبی، هر مهندسی اینچنین است که یک میزان و ترازو دارد، یک واحد سنجش دارد و یک موزون. از نظر مسائل عقلی هم میزانی هست بهنام شکل اول منطق که این امر، فطری و بینالمللی است و مخصوص هیچ زبان و زمانی نیست. هر انسانی منطقی فکر میکند. آن دقایق فن منطق به عهده متخصصان است؛ لکن اصل شکل اول و نتیجهگیری آن، فطری همه بشر است. یک واحد سنجش است بهنام اصل تناقض که ائمه(ع) به این اصل تناقض که جمع نقیضین محال است، رفع نقیضین محال است، شیء از وجود و عدم بیرون نیست، اشاره کردند که با این واحد سنجش، هر مطلبی قابل ارزیابی است. انسان این علوم را باید از راه منطق فرا بگیرد. عقلانیت باید احیا بشود؛ مرحوم کلینی مقدمهای بر کافی دارد که آخرین سطرش این است: «إذ کان العقل هوالقطب الذی علیه المدار و به یحتج و لهالثواب و علیه العقاب»؛2 یعنی قطب فرهنگی حوزه و دانشگاه، عقل است. مرحوم کلینی بعد از آنکه سالیان متمادی در قرآن کریم و بیانات عترت طاهرین(ع) فحص کرده است، به این نتیجه رسید که عقل؛ یعنی استدلال عقلی، قطب فرهنگی است.
قرآن کریم عقل را خوب توضیح داد و طبق بیان نورانی امیرالمؤمنین؟س؟ همه انبیا آمدند که عقل را شکوفا کنند که «و یثیروا لهم دفائنالعقول»؛3 اما عمده آن است که اگر قرآن محور باشد، این مطلب را به همه ما میآموزاند که قرآن، معلم کتاب و حکمت است (این دو کار) و معلم چیزی است که برای بشر مقدور نیست بفهمد (این سه کار). به خود پیامبر(ص) فرمود: ما چیزی به تو یاد دادهایم و یاد میدهیم که مقدور تو نیست که هیچ جای دیگر یاد بگیری؛ هم [و یعلمهم الکتاب والحکمة]؛4 این یک و دو؛ هم [و یعلمکم ما لمتکونوا تعلمون]؛ 5 این سه و هم [و علمک ما لمتکن تعلم[؛ 6 این چهار. این «کان»ی منفی سهم مؤثری دارد؛ یعنی بشر آن نیست که بدون وحی، این مطالب را بفهمد.
انسان برای فهمیدن بود و نبود؛ یعنی حکمت نظری و برای فهمیدن باید و نباید؛ یعنی حکمت عملی، دو راه دارد؛ - اینکه در عالم چه هست و چه نیست، بر عهده حکمت نظری و اینکه چه باید کرد و چه نباید کرد، بر عهده حکمت عملی است_ یک راه منطقی است که شکل اول، میزان و ترازوست و اصل تناقض، وزن است و همه مطالب موزوناند و راه دیگر را قرآن ارائه مینماید و آن این است که فرمود: [اتقواالله و یعلمکمالله]؛7 این یک آیه؛ [إنتتقواالله یجعل لکم فرقاناً]؛8 این دو آیه. در آیه اول کلمه «واو» آمده و شرط و جزائی در کار نیست؛ ولی شبیه شرط و جزاست. فرمود: [اتقواالله و یعلمکمالله]؛ پیوندی هست بین پاک بودن و خوب فهمیدن؛ یعنی روح اگر طیب و طاهر بود مطالب عمیق را اولاً و خالص را ثانیاً خوب درک میکند؛ اما آیه دوم بهصورت شرط و جزاست که فرمود: [إنتتقواالله یجعل لکم فرقاناً[؛ اگر وارسته بودید، خیلی از مطالبی را که مربوط به فهمیدن بود و نبود؛ یعنی اینکه چه در عالم هست و چه در عالم نیست و فهمیدن باید و نباید؛ یعنی اینکه چه باید کرد و چه نباید کرد، میباشند، یاد میگیرید. [إنتتقواالله یجعل لکم فرقاناً] بین بود و نبود؛ [یجعل لکم فرقاناً] بین باید و نباید! این راهی است که فقط قرآن فراسوی انسان گذاشته است؛ دیگران بین این مطلب و واقع، رابطهای نمیبینند که اگر کسی وارسته و پرهیزکار بود و نه بیراهه رفت و نه راه کسی را بست، مطالب علمی را بهتر از دیگران میفهمد و اگر طیب و طاهر بود، بسیاری از مسائل برای او کشف میشود. این کار وظیفه اصلی حوزه است؛ گرچه حوزه موظف است، هجرت کند: [لیتفقهوا فیالدین].9 بعد هم مردم را انذار و تبلیغ کند: [إذا رجعوا إلیهم]؛10 اما هم در فهمیدن، هم در فهماندن، هم در تبلیغ و انذار و هم در بهرهوری از جامعه متمدن انقلابی، تقوای روحانیت سهم بهسزایی دارد.
این دو کار را قرآن کریم خوب تبیین کرد. فرمود: ما قلبی داریم که عهدهدار فهم حکمت نظری و حکمت عملی است و قلبی داریم که عهدهدار عمل کردن است. عقل عملی کارش این نیست که حکمت عملی را بفهمد؛ زیرا هرچه مربوط به دانش است، مربوط به عقل نظری است؛ یعنی عقل نظری، هم حکمت بود و نبود را میفهمد و هم حکمت باید و نباید را میفهمد؛ اما عقل عملی که «ما عبد بهالرحمن و اکتسب بهالجنان»؛11 فقط نیروی عملی است. کاری را که عقل عملی انجام میدهد، مسائل عملی است نه علمی؛ یعنی بین جزم و عزم فرق فراوانی است؛ جزم به عهده عقل نظری است؛ خواه آن مطلب مربوط به بود و نبود باشد، یا باید و نباید و عزم مربوط به عقل عملی است. عزم، نیت، اراده، محبت و امثال اینها، کار عقل عملی است و جزم، تصور، تصدیق و مانند اینها، کار عقل نظری است.
قرآن کریم همین مطلب را دقیقتر با اضافات فراوانی بهصورت قلب نظری و قلب عملی تبیین کرده است. قلب نظری کارش فهمیدن بود و نبود، باید و نباید، تصور و تصدیق و امثال ذلک است که قرآن درباره قلبی که وظیفهاش را انجام ندهد، فرمود: [لهم قلوب لایفقهون بها]؛12 و درباره قلبی که وظیفهاش را انجام بدهد، فرمود: قلبی فقیهانه دارد.
درباره بخشی که مربوط به قلب عملی است نیز، میفرماید: [لیطمئن قلبی]13؛ طمأنینه، امر عملی است امر علمی نیست؛ آرامش، سکینت، وقار و امثال اینها، کار عملی است که به عهده قلب عملی است. قرآن کریم درباره تطهیر قلب، طهارت قلب، پاک بودن قلب؛ چه قلب نظر چه قلب عمل، حرفهای فراوانی دارد.
اگر قرآن، محور حوزه علمیه باشد، چه اینکه اصرار مرحوم علامه طباطبایی(ره) این بود و اصرار قرآن و سنت هم این است که اصل، قرآن است و بههمراهی قرآن ناطق و صامت، این مطالب و معارف از قرآن فهمیده میشود، آنگاه هم مسائل نقلی و هم، الهیات قلبی تأمین میشود. قرآن علمی را به انسان یاد میدهد که در کنارش عمل باشد؛ علمی که عمل را بههمراه نداشته باشد، قرآن از آن پرهیز میدهد؛ لذا فرمود: [إنتتقواالله یجعل لکم فرقاناً].
امیدواریم، نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، حوزهها و دانشگاههای ما، همه در سایه قرآن و عترت کامیاب باشند تا این نظام اسلامی را به دست صاحب اصلیاش وجود مبارک ولیعصر(عج) تقدیم کنیم!
«غفرالله لنا و لکم والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»
..............................................
پینوشتها 1. وسائلالشیعه، ج27، ص62؛
2. الکافی، ج1، ص9؛
3. نهجالبلاغه, خطبه1؛
4. سوره بقره، آیه129؛ سوره آلعمران، آیه 164؛ سوره جمعه، آیه 2؛
5. سوره بقره، آیه151؛
6. سوره نساء، آیه 113؛
7. سوره بقره, آیه282؛
8. سوره انفال، آیه29؛
9. سوره توبه، آیه122؛
10. سوره توبه، آیه122؛
11. الکافی، ج1، ص11؛
12. سوره اعراف، آیه179؛
13. سوره بقره، آیه260.