بنده بیش از چهار دهه از عمرِ حوزویام، با مراجع بزرگوار زیادی چون آیات عظام: شیخ مرتضی حائری(ره) اراکی، گلپایگانی و مراجع معاصر بزرگوار عصر ما مأنوس بودهام و دست همه این مراجع را میبوسم و به این بوسهام افتخار میکنم؛ ولی کم دیدم یا بهتر است بگویم ندیدم کسی را مانند آیتاللهالعظمی صافی گلپایگانی که نسبت به اهلبیت(ع) مخصوصاً حضرت ولیعصر(عج) اینگونه عشق بورزد. در یک جمله، ایشان نهتنها دلباخته، بلکه دلسوخته حضرت ولیعصر(عج) بودند.
غالب دیدارهای ما در منزل معظمله و در جلسات خصوصی بود. در این دیدارها ایشان هر وقتی در باره حضرت ولیّعصر(عج)سخن میگفتند، آدم احساس میکرد یک عاشق دلسوخته درباره معشوقی که از او جدا افتاده، سخن میگوید یا مثل دلسوختهای همچون مجنون و فرهادی که ما در قصّهها میخوانیم.
منتخبالأثر، اثری ارزشمند و بیبدیل
عشق و علاقه خاصی به این کتاب دارم. در اغلب بحثهایی که در حوزه و رسانههای ماهوارهای شیعه و اهل سنّت دارم، از این کتاب استفاده میکنم؛ گمان نمیکنم بنده بحثی از حضرت مهدی(عج) داشته باشم و به این کتاب اشاره نکنم. بیش از3666 روایت در باره آنحضرت در این کتاب درج شده است. دستهبندیها، طبقهبندیها و موضوعبندیهای این کتاب واقعاً جذّاب و زیباست.
ایشان در رابطه با بشارت به ظهور حضرت مهدی(عج) حدود 657 روایت از شیعه و سنّی نقل میکند. به این معنا که حضرت مهدی از اهلبیت(ع) هست.
389 روایت نقل میکند راجع به اینکه حضرت مهدی(عج) از فرزندان حضرت زهرا0س) است.
192 روایت، نقل میکند که حضرت مهدی(عج) از فرزندان امام حسین(ع) است.
123 روایت میآورد که حضرت مهدی(عج)، دنیا را پر از عدل و داد میکند، بعد از آنکه از ظلم و ستم پر شده باشد.
118 روایت نقل میکند در باره کسانی که در دوران طفولیت و در زمان حیات امام عسکری(عج) لیاقت و توفیق زیارت حضرت(عج) را داشتهاند و یا در غیبت صغری، توفیق تشرّف به زیارت حضرت ولیعصر(عج) را پیدا کردهاند.
تمجید آیتاللهالعظمی نوری همدانی از «منتخب الأثر»
آیتاللهالعظمی نوری همدانی در سالهای 49 یا 50 در درس نهجالبلاغه خود در مسجد اعظم در حضور بیش از دو هزار نفر گفتند: این کتاب، کتابی بینظیر در تاریخ اسلام در رابطه با حضرت مهدی ارواحنا فداه است و مانند آن نوشته نشده است.
فقیه آگاه و مدافع وحدت بین شیعه و سنی
بنده ایشان را مصداق اکمل و اتمّ حدیث امام صادق(ع) یافتم که فرمود: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ»1؛ آن کسی که آگاه به زمان باشد، قضایا از چشم او دور نمیماند. کتابهایی که ایشان تألیف کردهاند، از مصادیق العالم بزمانه هست و شبهات روز و مسائل مبتلا به جهان اسلام را مطرح کردهاند؛ مثلاً قبل از انقلاب که خیلی بحث وحدت میان شیعه و سنّی در حوزههای علمیه ما مطرح نبود یا خیلی کمرنگ بود، ایشان کتابی نوشتند تحت عنوان «امان الامة منالضلال والاختلاف» که من معتقدم، این کتاب باید جزء کتابهای درسی طلبههای حوزه قرار بگیرد و یا حداقل این کتاب را با همدیگر مباحثه کنند.
ایشان در این کتاب 30 الی 40 روایت در راستای ایجاد الفت و راهکارهای زندگی مسالمتآمیز میان شیعه و سنّی نقل میکند که تکتک این روایات به نظر من، باید در حوزههای علمیه ما یا در مدارس بهعنوان حدیث هفته به بحث و گفتوگو گذاشته شود.
عالمانهترین و منصفانهترین نقد
قبل از انقلاب کتابی توسط جناب صالحی نجفآبادی بهنام «شهید جاوید» نوشته شد که آن زمان دولت و ساواک خیلی تلاش کرد که این کتاب را مایه تفرقه میان مراجع، میان علما و در یک جمله وسیله فتنه در حوزههای علمیه و در میان شیعه قرار دهد. نقدهای زیادی بر کتاب مذکور نوشته شد. مؤلف کتاب به من گفت: نقدهای زیادی برکتاب من نوشته شد؛ ولی عالمانهترین و منصفانهترین آنها، کتاب «شهید آگاه» آیتاللهالعظمی صافی گلپایگانی است.
مرجع بصیر و مشوق دلسوز
کتاب ناصرالدین قفاری بهنام «اصول مذهبالشیعة الاثنیعشری» قویترین کتاب علیه شیعه در طول چهارده قرن است. بنده به دستور آیات عظام فاضل لنکرانی، شبیری زنجانی و تشویق فوق حدّ احصای آیتاللهالعظمی صافی گلپایگانی 3 جلد نقد بر این کتاب نوشتم.
زمانی که مشغول نوشتن جوابیه بودم، شبی بعد از نماز مغرب و عشاء جهت رهنمود و کمک خدمت آیتاللهالعظمی صافی مشرف شدم. قبلاً چند صفحه از اوراق را خدمت معظمله جهت بررسی و اعلان نظر تقدیم کرده بودم. ایشان بهخاطر این کارم آنچنان متواضعانه و کریمانه با بنده برخورد کردند که هماکنون از بیان آن خجالت میکشم. آن بزرگوار بهخاطر تشویق و تقدیر حقیر اوراق را برداشتند، بوسیدند و گذاشتند روی چشمانشان و گفتند: آقای قزوینی! من این اوراقی را که شما نوشتهاید، باید نه یک بار بلکه چندینبار ببوسم و روی چشمم بگذارم. بعد فرمودند: ایشان فرمودند: اگر فردای قیامت از من سؤال کنند: چرا در حوزه پاسخ به شبهات کاری نکردید، ما آقای قزوینی را میاندازیم جلو و میگوییم: ایشان بهاندازه کافی در این زمینه کار کردند و نیازی نبود.
..............................................
پینوشت1. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص27، کتابالعقل والجهل، ح29.