printlogo


printlogo


آیت‌الله شب‌زنده‌دار در اجلاسیه معاونان آموزش حوزه‌های علمیه
کسی را در ابعاد اجتماعی و سیاسی اقوی از  رهبر معظم انقلاب سراغ ندارم

مقدمه
 آیت‌الله مهدی شب‌زنده‌دار، دبیر شورای‌عالی حوزه‌های علمیه و عضو فقهای شورای نگهبان، در آیین رونمایی از چاپ دو جلد ویژه‌نامه «سیره پارسایان» به‌کوشش هفته‌نامه افق حوزه و بازدید از مرکز رسانه و فضای مجازی حوزه‌های علمیه قم،  در سخنانی، رسانه را «متمم جعل» دانست و در توصیه به رسانه‌ها به‌ویژه رسانه حوزه علمیه تأکید کرد:
• 1. رسانه، متمم جعل تصمیمات، شریعت و تکمیل‌کننده قوانین و راهنمایی‌هاست.
• ۲. اگر رسانه نباشد، جعل الهی در غیب‌الغیوب می‌ماند.
• ۳. رسانه در تحقق قوانین نقشی متمم و مکمل دارد؛ به‌همین دلیل اهمیت آن کمتر از خود قانون نیست.
• ۴. هدف خلقت «أحسن عملاً» است؛ رسانه هم باید احسن باشد؛ لذا رسانه‌ای که امانت را به اهلش برساند، این، «أحسن عملاً» است. 
• ۵. احسن عمل در رسانه یعنی نیت خالص و اتقان کامل.
• ۶. رسانه بدون اتقان، مضر است.
• ۷. دروغ و تحریف در رسانه، حتی اگر برای خدا باشد، مردود است.
• ۸. رسانه امانت‌دار است؛ نه مجتهد و صاحب‌نظر.
• ۹. خبر باید «خبر» بماند، نه «حدس و برداشت شخصی».
• ۱۰. یک کلمه جابه‌جا در رسانه، می‌تواند مسیر یک امت را منحرف کند.
• ۱۱. اتقان در رسانه فقط کمال نیست؛ در بسیاری موارد واجب است.
• ۱۲. خبرنگار؛ یعنی واسطه‌ای که مطلب و ماوقع را بدون کم و زیاد به مخاطب (منقول‌الیه) برساند.
٭  ٭  ٭
متن کامل سخنرانی آیت‌الله شب‌زنده‌دار، دبیر محترم شورای‌عالی حوزه‌های علمیه بدین شرح می‌باشد.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
ایام شهادت فاطمه‌ زهرا، صدیقه‌ کبری(س) را خدمت حضرت بقیّة‌الله‌الاعظم ارواحنا‌له‌الفداء، فاطمه‌ معصومه(س) و همه‌ شیعیان و موالیان آن بزرگواران و شما گرامیان تسلیت عرض می‌کنم. امیدواریم که همه‌ ما جزء شیعیان و موالیان راستین آن بزرگوار بوده باشیم و در دنیا و آخرت، دست‌مان از دامان پُرمهر و محبت آن بزرگوار محروم نماند، ان‌شاءالله.
خوشحالم که خدای متعال این توفیق را عنایت فرمود که در محضر شما گرامیان مشرّف شوم و وظیفه‌ تقدیر و تشکر و دست‌مریزاد را خدمت همه‌ شما عزیزان، ریاست محترم جناب حجت‌الاسلام والمسلمین رستمی و سایر عزیزانی که همکار ایشان هستند، عرض کنم.
محقق نائینی(ره) مطلبی در اصول دارند و می‌فرمایند: «متمّمِ جَعْل»؛ یعنی گاهی جعل خود قانون، به‌تنهایی نمی‌تواند هدفی را که از قانون مورد نظر بوده، ایفا کند. یک متمّمی لازم دارد که وقتی این متمّم در کنار آن قانون قرار گرفت، به مقصد خود می‌رسد.
مثلاً شارع مقدس احکامی را جعل می‌فرماید. اگر خبر واحدِ ثقه را حجت نکند، آن جعل‌ها در «غیب الغیوب» باقی می‌ماند و به هدف- که به دست مُکَلَّف برسد و عمل کند- قهراً نمی‌رسد. پس حجّیت خبر واحد می‌شود «متممِ جعل»؛ آن، جعل را تتمیم می‌کند برای رسیدن به هدف.
رسانه- چه مکتوب و چه غیرمکتوب- در حقیقت «متمم جعل» است؛ یعنی تصمیمات، قوانین و راهنمایی‌ها و همه‌ آنچه که در مراکز مهم جعل می‌شود، در شریعت مقدسه جعل می‌شود، این رسانه است که این‌‌ها را به مقاصد می‌رساند تا عمل و نتیجه‌گیری شود؛ بنابراین هر مقدار که خود قانون و مطالب اهمیت دارد، به‌همان مقدار باید گفت که- در یک رتبه پایین‌تر- رسانه اهمیت دارد؛ چون ضم رسانه به او است که مقصد را تتمیم می‌کند و هدف از آن مطالب را محقق می‌سازد؛ بنابراین، لا اشکالَ در اهمیت رسانه و قهراً اهمیت کسانی که این مسئولیت بزرگ را به عهده دارند و در راه تحقق آن گام برمی‌دارند.
منتهی خدای متعال در قرآن شریف این مطلب را خیلی مورد توجه انسان قرار می‌دهد. وقتی انسان، قرآن شریف را مطالعه و قرائت می‌کند، خدای متعال در بعضی آیات می‌فرماید که ما جهان خلقت را همین‌طوری بی‌هدف خلق نکردیم. حالا هدف چیست؟
در سه جای قرآن «هدف از خلقت» بیان شده است. در سوره‌ مبارکه‌ مُلک: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیاه لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً». خدای متعال زندگی و مرگ را خلق فرموده است. هدف خدا از این کار چیست؟ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛ برای این است که شما را بیازماید که کدام‌یک از شما در صحنه‌ عمل، «أَحْسَنُ عَمَلاً» هستید؛ نه «حَسَنُ العَمَل». نه کدام از شما نیکو عمل‌کننده‌اید نه؛ یعنی وقتی عمل شما را با دیگران می‌سنجند، به شما نمره‌ بالاتری بدهند. این، «أحسن عملاً» است.
در دو سوره‌ مبارکه‌ دیگر نیز خدای متعال هدف از خلقت را این‌جا حیات و موت و آن‌جا آسمان‌ها و زمین و همه و همه و همه‌ هستی بیان فرموده و می‌فرماید: «لِیَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ برای این بود که این مخلوقات را، این انسان‌ها را بیازماید که کدام بهتر عمل می‌کنند.
بنابراین با توجه به این آیات مبارکات، وظیفه‌ همه‌ ماست که تفکر کنیم. برای اینکه کار ما «احسن» باشد، باید چه کنیم؟ همین‌طور که کار «احسن» نمی‌شود. «أحسن» شدن قهراً نیاز دارد به یک شرایطی، خصوصیاتی، ویژگی‌هایی که باید در عمل ملاحظه شود تا آن عمل «احسن» گردد.
قهراً، اولین شرط برای اینکه عمل، «حَسَن» بشود و سپس «أحسن» گردد، نیت انسان است. این اولین پایه‌ است. اگر انسان عمل را برای خدا انجام دهد، هرچه برای خدا انجام‌دادن قوی‌تر و مرتبه بالاتری باشد، قهراً آن عمل، یکی از مهم‌ترین شرایط «أحسن‌شدن» را واجد خواهد شد؛ کار، برای خدا باشد.
کار که برای خدا بود، قهراً، به‌دنبال خود خیلی از خصوصیات، ویژگی‌ها و ارزش‌ها را همراه خواهد داشت. می‌شود انسان کاری را برای خدا انجام دهد؛ اما در آن کار، فرامین خدا را رعایت نکند؟ نمی‌شود.
چیزی را که خدا نمی‌پسندد یا حرام کرده یا مکروه کرده، آدم انجام دهد برای خدا! خدای ناکرده دروغ گفته شود برای خدا!  مگر در موارد خاص که خدا واجب کرده؛ مثل اینکه «انقاذ مؤمن» درآن باشد.
یا کاری که مکروه فرموده، برای خدا انجام شود یا نه کار مباحی را انجام بدهد که با آن کار مباح، یک مستحبی ترک بشود کار برتری تعطیل شود و چطور می‌شود برای خدا باشد!؟
فلذا این نیت پاک، نیت خدایی، نیت قربة الی‌الله، این، زیربنای بسیاری از صفات حمیده، کارهای درست و ارزش‌هاست. این مقدمه‌ اول.
 یکی از چیزهایی که خدای متعال خیلی می‌پسندد و خیلی دوست دارد، خودش را نیز به آن ستوده است و اولیای الهی در ادعیه‌ مختلفه، خدا را به آن ستوده‌اند، عبارت است از «اتقان»؛ یعنی کار را متقن انجام‌دادن، مهما امکن از نواقص و نقصان‌ها آن را مبرّاداشتن.
در آیه‌ 88 سوره‌ مبارکه نحل که خود این آیه، از آیات بسیار مهم قرآن شریف است، چون یک مسأله‌ علمی را بیان می‌کند که در آن روز که برای بشر قابل فهم نبود، جز به‌صورت تعبّد که تعبداً بپذیرد؛ ولی امروز با پیشرفت علم می‌بینیم که پیامبر امّی که هیچ‌جا درس نخوانده بود، این مطلب را می‌فرماید که این، نشان‌دهنده‌ ارتباط او با حق‌تعالی است؛ وگرنه یک انسان معمولی چگونه می‌تواند چنین حرفی را بزند؟
«أعوذ بالله من الشیطان الرجیم: وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ»؛ این کوه‌ها را که نگاه می‌کنید، شما خیال می‌کنید ایستاده‌اند، توقف دارند و حرکت نمی‌کنند؛ درحالی‌که نه؛ خدا می‌فرماید: این کوه‌ها همانند ابرها در حرکت‌اند. این یک مطلب علمی والایی است. آن‌وقت بشر چطور می‌فهمید، چگونه در حرکت‌اند؟
«صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ».
این کوه‌هایی که در ظاهر ساکن‌اند؛ ولی درواقع متحرک‌اند، این‌ها صنع خدای متعالی است که «أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ»؛ هر چیزی را متقن و بی‌نقص آفریده؛ فلذا در جای دیگری فرموده است: خوب نگاه کنید؛ از بشر خواسته که نگاه کنید که آیا فُطوری در خلقت خدا می‌بینید؟ «هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ؟»؛ کاستی می‌بینید؟ نقصانی می‌بینید؟
از ما خواسته که با توجه به این مطالب، با این دقت‌ها، با این تفکرها و اندیشه‌ها، معرفت خود را نسبت به حق‌تعالی بالا ببریم. هرچه معرفت بالاتر برود، اثرش در نفس این است که ریا و سُمعه و خودنمایی و برای غیرخدا کار انجام‌دادن و همه‌ این‌ها را می‌شوید و می‌برد؛ چون حقیقتاً سفاهت است که انسان خدا را بشناسد و کار را برای غیرخدا بکند.
حالا در این زمینه دو روایت هم عرض کنم و بعد درباره‌ مسأله‌ رونمایی از این ویژه‌نامه «سیره‌ پارسایان» هم چند کلمه عرض کنم.
روایت اولی در «کافی شریف» است. سند روایت می‌رسد به امام صادق(ع): «قال: سَمِعَ النَّبِیُّ(ص) امْرَأَةً حِینَ مَاتَ عُثْمَانُ‌بْنُ مَظْعُونٍ وَهِیَ تَقُولُ…».
وقتی عثمان‌بن مظعون که از بزرگانِ صحابه‌ رسول‌خدا(ص) است و درباره‌ او گفته شده که پیامبر خیلی او را دوست می‌داشتند؛ چون آدم بسیار خوبی بود و ظاهراً اولین کسی از مهاجرین بود که در مدینه فوت شد، یک خانمی وقتی که ایشان را دفن می‌کردند، گفت: «هَنِیئاً لَکَ یا اباالسَائِبُ الجَنَّه»؛ ای اباالسائب، کنیه‌اش ابوالسائب بود، بهشت بر تو گوارا باشد! خیلی جازم گفت.
فقال النبی(ص): «وَما عِلْمُکِ؟»؛ تو از کجا می‌دانی؟ این درس است؛ در رسانه درس است. «وَما عِلْمُکِ؟». فرمودند: این‌طور صددرصد می‌گویی؛ از کجا می‌دانی؟
فرمودند: «حَسْبُکِ أَنْ تَقُولی کانَ یُحِبُّ‌اللهَ عَزَّ وَجَلَّ وَرَسُولَهُ».
آنچه یقین داری، این است: می‌دیدی که این خدا و رسول را دوست دارد؛ اما چیزی که غیب است، نمی‌دانی و انسان همه‌ خصوصیات افراد را که نمی‌داند.  حین مرگ و حین‌الموت چه پیش آمده؛چون شیطان تا آنجا رها نمی‌کند آدم را.  شما بگو: من شهادت می‌دهم که او خدا و رسول را دوست داشت؛ اما این‌که می‌گویی «هَنِیئاً لَکَ الجَنَّه» این را چطور می‌گویی؟ «حَسْبُکِ أَنْ تَقُولِی کانَ یُحِبُّ‌اللهَ عَزَّ وَجَلَّ وَرَسُولَهُ».
و نیز روایت است:
«لَمّا ماتَ اِبراهیمُ‌بْنُ رَسُولِ‌اللهِ(ص) حَمَلَتْ عَیْنُ رَسُولِ‌اللهِ بِالدُّمُوعِ، ثُمَّ قالَ النَّبِیُّ(ص): تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَیَحْزَنُ الْقَلْبُ وَلا نَقُولُ ما یُسْخِطُ الرَّبَّ وَاِنّا بِکَ یا اِبراهیمُ لَمَحْزُونُونَ».
وقتی پسر حضرت رسول، یعنی ابراهیم، از دنیا رفت- که در سن نوجوانی از دنیا رفت- چشمان رسول‌خدا(ص) اشک‌بار شد و پیامبر فرمودند: «تَدْمَعُ العَیْنُ وَیَحْزَنُ القَلْبُ»؛ بله، چشم اشکبار و قلب محزون می‌شود؛ ولی «لا نَقُولُ ما یُسْخِطُ الرَّبَّ»؛ سخنی که خدا را ناخشنود و غضبناک کند، نمی‌گوییم. راضی به رضای حق‌تعالی هستیم. «واِنّا بِکَ یا إِبراهیمُ لَمَحْزُونُونَ»؛ ما در فقدان تو ای ابراهیم، محزون و اندوهناک هستیم.
«ثُمَّ رَأى النَّبِیُّ(ص) فی قَبرِهِ خَلَلاً فَسَوّاهُ بِیَدِهِ، ثُمَّ قالَ: إذا عَمِلَ أحَدُکُم عَمَلاً فَلْیُتْقِنْ».
پیامبر، شکافی در قبر دیدند. «فَسَوّاهُ بِیَدِهِ»؛ حضرت با دست مبارک خود، آن خلل و فرج را پر کردند. سپس فرمودند: «إذا عَمِلَ أحَدُکُم عَمَلاً فَلْیُتْقِنْ»؛ وقتی یکی از شما کاری انجام می‌دهد، این کار را متقن انجام دهد. الآن این قبر چرا خلل و فرج داشت؟: «إذا عَمِلَ أحَدُکُم عَمَلاً فَلْیُتْقِنْ».
بعد فرمودند: «الْحِقْ بِسَلَفِکَ الصَّالِحِ عُثْمَانَ‌بْنِ مَظْعُونٍ»؛ طبق نقل خطاب به فرزندشان ابراهیم فرمودند: به سلف صالح خودت، عثمان‌بن مظعون ملحق شو.
آنجا حضرت به آن خانم گفتند: چرا این‌جور گفتی؛ ولی خودشون...، چون خودشان عالم‌‌اند...
حدیث دوم را مرحوم صدوق در «علل» و «امالی» نقل فرموده است که:
«إنَّ رَسولَ‌اللّه(ص) نَزَلَ حَتّی لَحَدَ سَعدبنَ مُعاذٍ وَسَوَّی اللَّبِنَ عَلَیهِ وَجَعَلَ یَقولُ: ناوِلْنی حَجَراً، ناوِلْنی تُراباً رَطْباً یَسُدُّ بِهِ ما بَینَ اللَّبِنِ. فَلَمّا أن فَرَغَ وَحَثا التُرابَ عَلَیهِ وَسَوّی قَبرَهُ، قالَ رسولُ‌اللّه(ص): إنّی لَأعلَمُ أنَّهُ سَیَبلی وَیَصِلُ إلَیهِ البَلاءُ؛ و لکنَّ اللّه َ یُحِبُّ عَبداً إذا عَمِلَ عَمَلاً أحکَمَهُ».
می‌فرماید: «إنَّ رَسولَ اللّه(ص) نَزَلَ حَتّی لَحَدَ سَعدبنَ مُعاذٍ»؛ خود حضرت به‌خاطر احترامی که برای سعد قائل بودند، وارد قبر شدند و لحدِ او را چیدند. «وَسَوَّی اللَّبِنَ عَلَیهِ»؛ این آجرها را قشنگ کنار هم قرار می‌دادند و به آن کسی که مأمور مصالح بود، می‌فرمودند: «ناوِلْنی حَجَراً، ناوِلْنی تُراباً رَطْباً»؛ حضرت فرمود: گل مرطوب بده. «یَسُدُّ بِهِ ما بَینَ اللَّبِنِ»؛ تا با آن، فرجه‌های بین آجرها را سد کنم.
«فَلَمّا أن فَرَغَ وَحَثا التُرابَ عَلَیهِ وَسَوّی قَبرَهُ»؛ حضرت وقتی از این کار فارغ شدند، بر قبر نیز خاک ریختند و قبر  جناب سعدبن معاذ را تسویه کردند، صاف کردند.
سپس قال رسول‌الله(ص): «إنّی لَأعلَمُ أنَّهُ سَیَبلی»؛ من می‌دانم که بعد از مدتی این بدن از هم گسسته خواهد شد و به خاک هم تبدیل خواهد شد. این لحدی هم که چیدیم، پس از مدتی فرسوده می‌شوند و از هم جدا خواهند شد، این را می‌دانم.
این بلا یعنی همان از هم گسسته‌شدن نه یعنی مصیبت. اینجا بلایی است که صاحب وسائل، بلا نقل کرده؛ ولی در هامش و خود علل و امالی «بلی» با یاء است؛ یعنی همان گسسته‌شدن.
«ولکنَّ اللّه َ یُحِبُّ عَبداً إذا عَمِلَ عَمَلاً أحکَمَهُ»؛
 اما- و این شاهد سخن من است- با اینکه می‌دانم این‌ها بعد از چندی فرسوده می‌شود؛ ولی خداوند بنده‌ای را دوست دارد که وقتی کاری انجام می‌دهد، آن کار را محکم و متقن انجام دهد. این کاری هم که من کردم، به‌خاطر همین است که خدا عمل متقن را دوست دارد.
بنابراین باید سعی کنیم، عمل ما «احسن» باشد. برای اینکه «احسن» باشد، باید ببینیم مرضات خدا در چیست. یکی از چیزهایی که مورد رضایت الهی است، این است که کاری که انجام می‌دهی، متقن انجام بدهی؛ برای خدا انجام بده؛ متقن.
این اتقان در برخی جاها اگر هم نباشد، ضرری نمی‌رسد؛ نمره‌ بالا نمی‌گیرد؛ اما ضرری هم نمی‌رسد؛ ولی در برخی جاها اگر متقن نباشد، ضرر می‌رسد.
رسانه از آن جاهایی است که بخش‌های مهمی از آن اگر متقن نباشد، فقط یک نقص نیست؛ بلکه مضر هست. اگر یک مطلبی را از رهبری معظم، مثلاً از حضرت امام(قد)، یا از بزرگان علما ما نقل کنیم که مطابق واقع نباشد- چون اینها‌ الگوی دیگران‌ هستند- قهراً باعث می‌شود، یک مسیر اشتباه و یک راه نادرستی معرفی شود.
فلذا آن‌جا هم مسأله‌ «أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» است. امین باید آنچه را که تلقی می‌کند، در مقام تلقی، بدون کم‌وکاست، بدون اعمال نظر، این را به دیگران منتقل کند. «مخبر» وظیفه‌اش این است.
ببینید ما در فقه، همه می‌گوییم فقها، می‌گویند: فتوای شیخ انصاری- با اینکه در قمّه‌ فقاهت و اجتهاد قرار دارد-برای ما حجت نیست. چرا؟ چون اعمال اجتهاد و اعمال نظر کرده و چون اعمال اجتهاد و نظر کرده، فرمایش او و فتوای او برای مجتهدِ آخر حجت نیست؛ بله، برای مقلدینش حجت است در زمان خودش. چرا؟ چون خبر شد «حدسی»؛ حدس، یعنی اعمال نظر، برداشت خودش، حجت نیست.
اما «اخبار» او چطور؟ اخبار یعنی: من همان چیزی را که هست، نقل می‌کنم؛ هیچ فهم و برداشت خودم و امثال ذالک را دخالت نمی‌دهم. در اجتهاد، در فتوای مجتهد، فهم و استظهار خودش را اعمال می‌کند و می‌گوید: فلان چیز واجب است، حرام است، مکروه است، مستحب است، صحیح است یا باطل است و مانند این‌ها.
اما در خبر چی؟  نه؛ من اعمال نظر نمی‌کنم. خودِ آن گفته‌ را در اختیار قرار می‌دهم. شما خودتان باید نظر کنید و ببینید. اگر یک راوی بیاید بگوید: من این‌گونه از کلام امام برداشت کردم، به او می‌گوییم: «شَکَرَاللهُ سَعْیَکَ»؛ اما این به درد ما نمی‌خورد.
شما نگاه کنید؛ در احوالات، مثلاً عبدالله‌بن بُکیر، ایشان در باب نکاح یا طلاق، مطلبی را گفته است. سائل از او می‌پرسد: «این را نقل می‌کنی یا نظر خودت است؟»، او گفته که «بله، این مطلبی است که رَزَقَنی‌الله»؛ یعنی برداشت داشته و گفته: «به درد نمی‌خورد، برای خودت حجت هست».
آنچه به‌درد می‌خورد که خبر باشد؛ خبر یعنی همین واسطه در نقل آن مطلب بدون کم و زیاد، به منقول‌الیه. این مطلب را عرض کردم: رسانه «متممِ جعل» است؛ یعنی اگر این رسانه نباشد، آنچه جعل شده، منتقل نمی‌شود، در همانجا دفن می‌شود و به مخاطب نمی‌رسد. رسانه به‌معنای عامش «متممِ جعل» است؛ اما این مطلب وقتی می‌تواند درست عمل کند که امانت‌داری در آن باشد و کم و زیاد نشود.
امیدواریم که ان‌شاءالله این گفت‌وگوها موجب شود، هم ما در کارهای‌مان ان‌شاءالله در تصمیمات و اندیشه‌های‌مان به این جهت، توجه بیشتری داشته باشیم و هم شما عزیزان ان‌شاءالله دقت بیشتری مبذول دارید.
و امّا دو کلمه نیز درباره ویژه نامه «سیره پارسایان»- که چه نام خوبی است: در باب تربیت نفس عرض کنم.
یکی از راه‌های آسان و پُرثمر که هم آسان است و هم پُرثمر، این است که انسان یک الگوهای مطمئن را فراراه خود قرار دهد و کارهای خود را با آن تنظیم کند. چرا گفتم: «آسان»؟ به‌خاطر اینکه گاهی انسان برای اینکه راه درست را به دست بیاورد، باید برود زحمت بکشد، منابع را ببیند، استدلال‌ها را بییند و با کوشش فراوان و استفراغِ وُسع به این برسد که این ارزش است. خب، این خیلی زحمت دارد. به‌قول شیخ انصاری؟رضوت؟، اجتهاد مثل این است که بخواهیم، کوهی را با ناخن بتراشیم؛ چقدر زحمت دارد؟ چقدر وقت می‌برد؟
امّا گاهی یک بزرگی را که محلّ اعتماد است، الگوی خود قرار می‌دهیم؛ مرحوم صاحب «معالم» در «معالم» می‌فرماید: هم مجتهدین با استدلال حرف می‌زنند و هم مقلدین؛ ولی فرقشان در چیست؟ فرق در اینجاست که مقلد همیشه یک دلیل دارد: «هذا ما أفتی به المفتی وکلّ ما أفتی به المفتی فهو حجّةُالله فی حقی وهذا حجّةُالله فی حقی»؛ هر مسأله‌ای که پیش بیاید، دلیل شرعی دارد و دیگر زحمتی نمی‌خواهد بکشد؛ امّا مجتهد باید در هر مسأله، دلیل جداگانه بیاورد و استدلال جدا داشته باشد، زحمتش جدا بکشد.
الگو و سرمشق چیزی است که هم آسان است و هم اثر بارزی دارد. انسان وقتی که عمل را از بزرگان، اهل تقوا و معتمدان می‌بیند، یک آرامشی پیدا می‌کند که راه درست همین است؛ فلذا خدای متعال در قرآن شریف[می‌فرماید]: «وَلَکُمْ فِی رَسُولِ‌اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». رسول‌الله که معصوم است صلوات‌الله وسلامه علیه وآله؛ ولی در سوره مبارکه «ممتحنه» فرموده: «فِی إِبْراهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ»؛ در وجود حضرت ابراهیم(ع) و کسانی که همراه او بودند- پیروان و شیعیان ایشان بودند- اسوه حسنه است برای شما که آنها در دشمن‌شناسی و مواقف آنها در برابر دشمن چگونه بود؟
این اسوه قراردادنِ علما و بزرگان و اهل تقوا- زندگی‌های اینان چنین بوده- هم راهی است که اوّلاً دیگر لازم نیست، تک‌تک انسان برود استدلال و دلیل را ببیند، ثانیاً برخاسته از یک عمر تجربه آنان است و ثالثاً انسان وقتی عمل بزرگان را می‌بیند، اطمینان پیدا می‌کند؛ می‌گوید: اگر این عمل خوب نبود، خودشان انجام نمی‌دادند؛ فلذا عالمِ بی‌عمل خیلی مُضرّ است؛ حرفش مورد تصدیق واقع نمی‌شود؛ می‌گویند: اگر راست می‌گفت که خودش عمل می‌کرد.
این است که «سیره پارسایان» را در اختیار افراد قراردادن حقیقتاً یک عنصر تربیتی است که خدای متعال در قرآن و ائمه(ع) نسبت به آن تحریص و ترغیب فرموده‌اند و کار بسیار شایسته‌ای است. منتها نکاتی نیز در همین باب خوب است، مورد توجه واقع شود.
من از این دو جلد چاپ‌شده،  لذت بردم. از نوجوانی بسیار علاقه داشتم به مطالعه احوالات علما. مثلاً تقریباً تمام «أعیان‌الشیعه» را مطالعه کردم، یا طبقات و أعلام‌الشیعه حاج‌آقا بزرگ تهرانی را مطالعه کردم و بسیاری کتاب‌های تراجم فارسی و عربی و غیر این‌ها را و این‌قدر شیرین بود که معمولاً بعدازظهرها که می‌خواستم کمی استراحت کنم، کنار دستم بود؛ ولی گاهی این‌قدر شیرین بود که تمام وقت مرا می‌گرفت و دیگر نمی‌گذاشت بخوابم؛ باید می‌رفتم درس، یک چیزی بخوانم؛ یعنی شیرینی احوالات علما...
منتها هر جلدی، هرچند تقریباً راجع به یک بزرگی بوده و احوال او را نقل کرده؛ ولی شما که اهل‌فنّ هستید-تخصص شما عزیزان است- من الآن چیزی به ذهنم می‌آید که شاید درست نباشد؛ ولی عرض می‌کنم و آن این است که راجع به حضرت امام[است]، شما می‌خواهید این مجموعه ادامه داشته باشد. پرسیدم از جناب آقای رستمی که آیا بناست ادامه داشته باشد؟ فرمودند: بله. شما می‌خواهید از امام همیشه مطلب داشته باشید، اگر هر شماره ده تا بیست مطلب نقل کنید و شماره‌های بعد نیز ده تا بیست مطلب دیگر، مطلب تمام می‌شود؛ چقدر می‌توان نقل کرد؟ ولی اگر هر دفعه دو مورد را نقل کنید، یا یک مورد را نقل کنید، بعد در سیره بزرگان قهراً آن روایات یا آیات مبارکاتی که هست، بله؛ ولی آن شاکله بیشترش این است که سیره‌ها هم نقل می‌شود.
و حالا لازم هم نیست که صد و پنجاه یا صد و شصت صفحه باشد. الآن نگاه کنید؛ جامعه مدرسین «مجله نورِ علم» را تأسیس کرد و مدتی که گذشت، دیدند کفگیر به ته دیگ می‌خورد؛ تبدیل شد؛ یعنی دیگر مطلبِ متقنِ فراوان به آن معنا که می‌خواستند، به دست نمی‌آمد؛ چون همیشه مطالب بسیار متقن و ویژه پیدا نمی‌شود.
مطلب دوم این است که در مورد فرمایشات و سیره بزرگان- ببینید در احادیث شریف هم هست- که بعضی از حرف‌هایی که ائمه(ع)‌ زدند، این‌طور نیست که هرکس فهم باشد. برخی از آن‌ها «صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» است؛ فلذا ائمه اطهار(ع) دستور داده‌اند که بعضی از این مطالب را برای هر کسی نقل نکنید. اگر دیدید مخاطب شما مخاطبی است که قابلیت و استعداد درک این مطلب را دارد، برای او بگویید؛ والاّ گاهی گفتنِ آن برای برخی افراد، ممکن است منجر به این شود که خدای‌نکرده برخلاف آنچه که مقصود هست، برداشتِ نادرستی کنند.
در سیره بزرگان نیز همین‌گونه است. گاهی سیره‌هایی وجود دارد که- حالا معصوم که نبوده- ممکن است در جایی سیره نقل‌شده درست نباشد. در مورد معصوم که نمی‌شود نادرست باشد؛ امّا درباره غیرمعصوم ممکن است در جایی اشتباه کرده باشد؛ مثلاً نگاه کنید: در احوالات مقدّس اردبیلی؟رضوت؟ داستان معروفی نقل شده است که ایشان، مرکبی را اجاره کرده بودند برای رفتن به جایی. در همین بین، شخصی آمد و نامه‌ای به ایشان داد و گفت: «لطفاً این را نیز برسانید.» در احوالات ایشان چنین نقل شده که دیگر ایشان بر آن مرکب سوار نشدند و تا مقصد پیاده رفتند؛ گفتند: «وقتی اجاره کرده بودم، بر این اساس بود که کاغذی به این اندازه در جیبم نباشد؛ اکنون که این کاغذ در جیبم است، دیگر بر این مرکب سوار نمی‌شوم.» خب، این با کدام فقه جور درمی‌آید؟ ما به طلبه می‌گوییم: این‌طور که صحیح نیست روشن است. اولاً معلوم نیست این راست باشد [و] با فقاهت و عظمت ایشان[هم] سازگار نیست؛ اگر هم صحیح باشد- چون معصوم نیست- ممکن است صرفاً سلیقه باشد... اینها را باید توجه کنیم.
همین امروز در جلد اول همین کتاب شریف، مطلبی دیدم از حضرت امام نقل شده بود. حکایت از این داشت که حاج‌آقا مصطفی(ره) درباره طلبه‌ای، مکرراً- دو یا سه بار- خدمت امام عرض کرده بود: «آقا، چیزی به ایشان کمک کنید نیازمند و مستمند هست.» بار اول گفت، امام قبول نکردند؛ بار دوم گفت، امام قبول نکردند. بار سوم وقتی حاج‌آقا مصطفی عرض کردند، امام کلیدی به ایشان دادند و فرمودند: «این کلید و این هم صندوقی که وجوهات در آن است؛ این کلید دست تو؛ جهنّمش با خودت.»
اینجا برای کسی که برای طلبه‌ای که می‌خواند، سؤالی در ذهن ایجاد می‌شود: اگر دادنِ این اجازه اشکال دارد، پس دادنِ کلید نیز نباید جایز باشد و اگر به قول حاج‌آقا مصطفی اعتماد دارید، او که دو سه بار گفته دیگر؛ بعضی مطالب اگر بدون دقت کافی نقل شود، گاهی بدآموزی دارد و برخی را در مسیر خطا می‌اندازد.
در نقل سیره بزرگان باید آن بخش‌هایی که مشتبه است- خود قرآن فرموده: «مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ»- برخی از سیره‌ها «متشابهات» است؛ یعنی وجه آن‌ها روشن نیست و سؤالاتی درباره آن وجود دارد. در این میان باید دقت شود. حال نمی‌دانم که این مجموعه از نظر ساختاری شورای نگهبان دارد یا ندارد؛ امّا گاهی بالأخره چنین کاری «شورای نگهبان» می‌خواهد که با توجه به خصوصیات مختلف، چک کنند آن فراورده را تا هم مطالبی باشد از نظر اسناد نسبت به بزرگان متقن باشد و هم از نظر محتواها مواردی نباشد که متشابه بوده یا با فقه و فقاهت و این‌ها سازگاری نداشته باشد.
ولی همان‌طور که عرض کردم، بسیار کار شایسته‌ای است و آثار تربیتی فراوانی دارد. وقتی که روایات اهل‌بیت(ع) و آموزه‌های اسلامی در کنار این سیره‌های بزرگان و پارسایان از علما رضوان‌الله‌علیهم- چه آنان که از دنیا رفته‌اند و چه آنان که حیات دارند که «أدامَ اللهُ ظِلالَهُم ان‌شاء‌الله»- می‌تواند بسیار [مفید] باشد.
از تصدیعی که داشتم، عذر می‌خواهم و باز هم از شما عزیزان تشکر می‌کنم و امیدوارم که ان‌شاءالله در باب خبر و رساندن مطالب به دیگران، جزء کسانی باشید که نامه عمل شما مختوم به  أحسنُ عملاً باشد إن‌شاءالله و خدای متعال خدمات شما را بپذیرد و بهترین اجرها در دنیا و آخرت، عنایت فرماید و مشمول عنایاتِ خاصّه حضرت بقیّةالله‌الأعظم أرواحنا فداه و فاطمه معصومه(س) باشید که ذخیره مذخوره خداوند تعالی است. إن‌شاءالله حرم مشرف می‌شوید، از آن بزرگوار هم بخواهید که از شما دستگیری‌ کند که بتوانید به بهترین وجه انجام وظیفه کنید.
«وآخر دعوانا عن‌‍ الحمدلله رب‌العالمین»