عطر یار - شماره 847
عزادار عشق
ای بانی ماه محرّم، یابن الزّهرا
صاحب عزای بزم ماتم، یابن الزّهرا
قربان آن شال عزای کربلایت
ای همنشین غصّه و غم، یابن الزّهرا
هر روز و شب خون میچکد از دیدگانت
باران غم داری دمادم، یابن الزّهرا
ای کاش این شبها کنارت مینشستم
تا اینکه باشم با تو همدم، یابن الزّهرا
تا کی نباید روی ماهت را ببینم
تا کی شوم محروم عالم، یابن الزّهرا
از دوریات ابر نگاهم رنگ خون است
زخمی شده پلک نگاهم، یابن الزّهرا
ترسم بمیرم لحظهای رویت نبینم
آن دم شود قبرم جهنّم، یابن الزّهرا
دارم دعا بین قنوت گریههایم
روز فرج گردد فراهم، یابن الزّهرا
وقتی بیایی یالثارات الحسینت
باشد منقّش روی پرچم، یابن الزّهرا