تحلیل و تبیین تطبیقی شرایط کنونی منطقه و جهان بر اساس سنتهای اجتماعی الهی در قرآن کریم
الآن افساد آمریکا افساد بنیاسرائیلی است و این افساد بنیاسرائیل همهگیر است و همهجای دنیا را فرا گرفته است؛ لذا میبینید که هر جا فسادی صورت میگیرد، دست آمریکا در آن است که یعنی دست بنیاسرائیل هم در آن فساد است. به گزارش پایگاه مفتاح، آیتالله محسن اراکی در سومین جلسه از «سلسله جلسات تبیین و تحلیل تطبیقی شرایط کنونی منطقه و جهان، به سنتهای اجتماعی الهی در قرآن کریم» مطالبی بیان کرد که در ادامه شرح کامل آن میآید:
بررسی اجمالی حوادث کنونی از نگاه فلسفه تاریخ قرآنی
قال الله فی کتابه (اعوذ بالله منالشیطان الرجیم) [وَجاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّهَ أَبیکُمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَفی هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهیداً عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ…] (۷۸ حج). با توجه به حوادث اخیر در منطقه بالأخص تهاجم ستمگرانه رژیم مفسد غاصب ارض فلسطین در جمهوری اسلامی و پیش از آن، ظلمهای بیشماری که در فلسطین و سرزمین غزه مرتکب شد، بر ما لازم است، این حوادث را از نگاه فلسفه تاریخ قرآنی تا حدودی مورد بررسی قرار دهیم.
تشریح چهار دوره تاریخی از آدم تا ظهور
در قرآن کریم هم برای حرکتهای تاریخ، نظم و قانون خاصی را میبینیم و هم این نظم و قانون خاص را خدای متعال در قرآن کریم تبیین کرده است؛ یعنی حوادثی که در تاریخ بشر رخ داده و رخ میدهد، طبق یک نظم خاصی پیش میرود؛ اولاً هدف دارد و به سمت این هدف حرکت میکند. تحولات تاریخ اینچنین است! شکستها پیروزیها و تمدنهایی که ظهور میکنند، تمدنهایی که سقوط میکنند، امتهایی که رشد میکنند، امتهایی که پست میافتند؛ اینها همه قانون است. ما حالا نسبت به قوانین کل حاکم بر تاریخ الآن نمیخواهیم سخن بگوییم! میخواهیم نسبت به قوانینی که از دوره حضرت ابراهیم(ع) بهعنوان پدر جریان جدید تاریخ، ما حضرت ابراهیم(ع) را بهعنوان پدر تاریخ نو یعنی تاریخ بعد از تاریخ حضرت نوح(ع) میشناسیم. ما در نگاه قرآنی سه دوره مهم تاریخی یا بلکه ۴ دوره تاریخی داریم؛ دوره حضرت آدم تا دوره حضرت نوح، دوره حضرت نوح تا دوره حضرت ابراهیم، دوره حضرت ابراهیم تا ظهور حضرت ولیعصر(عج) یا میتوان گفت تا ظهور نبی اکرم(ص)؛ چون ظهور حضرت ولیعصر بهنحوی ادامه دوران تاریخ حضرت محمد(ص) است.
سه قانون دوره ابراهیمیقانون امامت، شهادت امام و شهادت امت از دوره حضرت ابراهیم(ع) جریان جدیدی در تاریخ شروع شده است که این جریان جدید تاریخی مبتنی بر سه قانون است؛ یک قانون، قانون امامت است، یک قانون، قانون شهادت امام است و یک قانون، قانون شهادت امت است که میفرماید: [وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا] (بقره/ ۱۴۳).
در همین آیهای که ما تلاوت کردیم، در صدر سخن که آخرین آیه سوره حج است که میفرماید: [وَجاهِدُوا فِیاللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِیالدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّهَ أَبیکُمْ إِبْراهیمَ] (حج/۷۸) که میفرماید: ابراهیم پدر شماست؛ این در حقیقت یعنی پدر این دوره جدید تاریخی است که شروع میشود: [هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَفی هذا] (حج/۷۸) که یعنی ابراهیم پدر شماست و آغاز دوره جدید تاریخ است؛ [لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهیداً عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ] (بقره/۱۴۳). در این دوره جدید، آنچه اتفاق میافتد، شهادت الرسول و شهادت الامت است که البته شهادت الرسول، همان شهادت الامام است؛ یعنی شهادتالرسول، شهادت رسول اکرم(ص) و ائمه هدی(س) است؛ اینها شهادتشان، شهادت بر امت است و امت هم یک امتی است که این امت شاهد بر سایر امتها میشود؛ این ۳ قانون، یک قانون امامت است؛ قانون امامت درباره آیه [وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ] (بقره/۱۲۴)، این «لا ینال احد الظالمین»، دو مطلب در آن هست که یکی نفی است و دیگری اثبات! معلوم میشود که این دوره ابراهیمی، دوره حاکمیت ذریه ابراهیم است یا دوره عملکردن و کنشگری ذریه ابراهیمی است این دوره کنشگری ذریه ابراهیم دو بخش دارد؛ چون ذریه ابراهیم به دو بخش تقسیم میشود؛ ذریه مفسدان و ذریه مصلحان یا بهعبارتی ذریه ظالمان و ذریه عادلان؛ لذا بعد فرمود: [لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ] (بقره/۱۲۴). وقتی فرمود: «ومن ذریتی لا ینال احد الظالمین»؛ یعنی این امامت نصیب ظالمان از ذریه تو نخواهد شد؛ نصیب مفسدان ذریه تو نخواهد شد؛ بلکه نصیب صالحان از ذریه تو خواهد شد و این امامت ذریه ابراهیم تا روز قیامت ادامه دارد که میفرماید: [أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا] (نساء/ ۵۴)؛ این ملک عظیم همان امامتی است که تا روز قیامت ادامه دارد؛ یعنی تا لحظهای که وعده نهایی خدای متعال که [وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ] (نور/۵۵) یا آنچه در آخر سوره سجده آمده است: [وَیَقُولُونَ مَتَی هَذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ٭ قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لَا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمَانُهُمْ وَلَا هُمْ یُنْظَرُونَ ٭ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ] (سجده/ ۲۸-۲۹-۳۰).
دو وعده و دو فتح در قرآن
یومالفتح دو سه جا در قرآن کریم به آن اشاره شده است؛ دو یومالفتح در قرآن داریم؛ یکی یومالفتح اول [انا فتحنا لک فتحا مبینا] و یکی یومالفتح دوم «وَیَقُولُونَ مَتَی هَذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» که به آن اشاره شده است؛ همانطور که دو وعد در قرآن کریم [فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ] این وعد دوم، وعد الآخره که در سوره بنیاسرائیل به آن اشاره شده است: [فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا» «فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَهِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ] (اسراء/۷). در اینجا هر دو وعده در قرآن کریم آمده است؛ این دو وعده، دو وعده پیروزی امت حق است؛ از این دو وعده، یک وعده مربوط به دوره ما قبل آخرالزمان است و یکی دوره ماقبل الرسولالله است؛ دوره ماقبل الرسول، مربوط به دوره حضرت ابراهیم(ع) است و یکی دوره بعدالرسول (آخرالزمان) است که دوره سوم تاریخ میشود.
افساد دوگانه بنیاسرائیل؛ تحلیل افساد اول و دوم
الوعد الآخره دوره بعدالرسول و جاء وعده لا هما بعثنا علیکم عباد له دوره قبل الرسول است؛ وعد الآخره در دو جای سوره اسراء به آن اشاره شده است که هم اول سوره اسراء [وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِیإِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا(۴) فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا(۵)] این افساد اول به دنبالش این وعده اول است که وعده پیروزی اهل حق است؛ حالا این وعده اول که وعده جبران ما قبل رسولالله(ص) است. این الآن مورد بحث ما نیست و مورد بحث ما افساد ثانی است که [لَتُفْسِدُنَّ فِیالْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ» که بعدش میفرماید: «فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَهِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ] (اسراء/۷)؛ بعد از افساد اول « بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا» بعد از آن: [ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا] (اسراء/۶) بعد از آن وعده اول که پیروزی اهل حق است و درنتیجه پیروزی اهل حق، شما تار و مار میشوید و متفرق میشوید. بعد از تفرقه و تشدد، بعد از یک دورهای دیگر شما مجدد جمع میشوید که این دوره جمعشدن دوم میشود که در آخر سوره اسراء میشود فهمید که میفرماید: [فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِکُمْ لَفِیفًا] (اسراء/۱۰۴)؛ یعنی شما را جمع میکند و از همه جا جمع میشوید و دوباره وعده دوم محقق میشود؛ در این وعده دوم، مجدد افساد دوم بنیاسرائیل رخ میدهد؛ این افساد دوم: [لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ» که در اوایل و اواخر سوره اسراء به آن اشاره شده است. «فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا] (اسراء/۵) این وعده اول تحقق پیدا میکند که وعده نابودی بنیاسرائیل است. بعد از افساد اول، بعد میفرماید: [ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا] (اسراء/۶) سپس شما مجدد بازمیگردید. این ظاهراً همان چیزی است که در آخر سوره اسراء به آن اشاره شده است که: [فَإِذَا جَاءَ وَعْدُالْآخِرَهِ جِئْنَا بِکُمْ لَفِیفًا]. بعد از این (جئنا بکم لفیفا) و دوباره جمعشدن بنیاسرائیل، افساد دوم تحقق پیدا میکند.
در این افساد دوم، همه قرائن نشان میدهد که این افساد دوم، افسادی است که امروز بنیاسرائیل در ارض فساد کرده است؛ یعنی افسادی فراگیر است؛ الآن افساد آمریکا، افساد بنیاسرائیلی است و این افساد بنیاسرائیل، همهگیر است و همهجای دنیا را فرا گرفته است؛ لذا میبینید که هر جا فسادی امروز صورت میگیرد، دست آمریکا در آن فساد است که یعنی دست بنیاسرائیل هم در آن فساد است؛ ولی این افساد سرانجام جمع خواهد شد. گفتیم دو تیره بنیابراهیمی وجود دارد که یک تیره بنیابراهیمی، همین تیره مفسد است که تیره بنیاسرائیل است؛ البته در ابتدای امر اینها مفسد نبودند؛ ولی بهتدریج در نتیجه طغیانی که به آنها عارض شد که فرمود: [فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاهَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا] (مریم/۵۹)، بعد میفرماید که [وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَالْمَسْکَنَهُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَاللَّهِ] (بقره/ ۶۱)؛ آنان دچار غضب الهی شدند و تبدیل به امت مفسد شدند و شدند یک تیره مفسد در جهان بشر.
ماجرای مناجات موسی(ع) (بررسی آیات ۱۵۵-۱۵۹ سوره اعراف)در قرآن کریم در یک جای دیگر، یک مطلب مهمی داریم در سوره اعراف که خیلی مهم است؛ این چیزهایی که ما میگوییم، آیههای بنیادین قرآنی است و سرفصلهای تحولات تاریخی در این آیات تبیین میشود؛ در آیه سوره اعراف که از آنجایی شروع میشود که حضرت موسی(ع) بعد از آنکه بنیاسرائیل توبه میکنند، بعد از انحرافی که در بنیاسرائیل به وجود آمد و گوسالهپرستی و توبهکردن آنها [فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ] و خداوند توبه آنان را پذیرفت. بنا شد که الواحی که بر حضرت موسی(ع) وحی شده بود (یعنی نظام زندگی و نظام حکومتی)، بعد از اینکه نظام حکومتی بر حضرت موسی(ع) وحی شد و بنیاسرائیل توبه کردند، وعده داده شد که اینها بروند و مناجات حضرت موسی(ع) با خدا را بشنود که [وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِیَّایَ أَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِی مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِیُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ» (اعراف/ ۱۵۵) همچنین [وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِیالْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالَّذِینَ هُمْ بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ] (اعراف/ ۱۵۶) آیات ۱۵۵ تا ۱۵۹ سوره اعراف است که به بخشی از فرازها اشاره خواهد شد؛ میگویند: حضرت موسی(ع) اینجا که با خدا به مناجات برخاست، با حضور منتخبین بنیاسرائیل بود و یک خواستهای از خدا کرد؛ خواستهاش این است: [وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ]؛ یعنی ما تسلیم تو هستیم. بنیاسرائیل بعد از آن اشتباهی که کردند، تسلیم تو هستند؛ قانون هم که تو بر ما وحی کردهای (قانون جامعهداری، قانون حکومتداری و…)، میخواهیم جامعه عدل الهی را ما پیاده کنیم؛ اما این جامعه عدلی را که ما میخواهیم پیاده کنیم، تو آن را برای ما دائمی کن! این «واکتب» که میگوید: ([وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ]) یعنی دائمی کن.
این را حالا من به این زبان عرض میکنم که گویا حضرت موسی(ع) از خدا میخواهد که این حکومت ما را به آن حکومت عدل پایانی متصل کن! حضرت موسی پیامبر بلندپروازی بود؛ بلندپروازی در امور معنوی خوب است؛ یکبار دیگر سیر نمیشود از سخن گفتن با خدا و میگوید: این پرده را بردار تا تمام شود کارها! که خداوند میفرماید: «لن ترنی» نه! هر دو خواستهاش را خداوند جواب رد میدهد! خواسته اولش فردی و خواسته دومش اجتماعی بود؛ این بنیاسرائیل که یک امتی است، تسلیم شدند و حکم تو را اجرا میکنند و من هم امامت آنها را بر عهده گرفتم؛ این جامعه الهی عدلی را که تو بر ما منت نهادهای، این ادامه پیدا کند تا آخر…؛ یعنی دیگر اگر رسولی میآید، ادامهدهنده ما باشند؛ نه اینکه دوباره آنها از نو حکومت جدید برقرار و عدل الهی جدید پایهگذاری کنند. در اینجا خداوند یک جواب عجیبی به حضرت موسی(ع) میدهد؛ میفرماید: [قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ](اعراف/۱۵۶). وقتی یک همچین درخواستی میکند، خداوند در جواب درخواست او، اشاره به عذاب خود میکند؛ این متضمن این معناست که این امتی که تو امروز میبینی که همچنین سرسپرده و سر به زیر هستند، سرانجام تمرد خواهند کرد و دچار عذاب من خواهند شد؛ بعد میفرماید: [وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ]؛ درِ رحمت من باز است و من درِ رحمتم را نبستهام بر امت تو؛ منتها خودشان لیاقت رحمت من را ندارند؛ اما «فساکتبها» این کتابتی که تو خواستهای، مشمول امت تو نخواهد شد؛ مشمول یک امت دیگری خواهد شد؛ [فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالَّذِینَ هُمْ بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ(اعراف/ ۱۵۶) ٭ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ َالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (اعراف/ ۱۵۷) ٭ قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُاللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ] (اعراف/ ۱۵۸). این اشاره به این است که آن حکومت پایانی عدل بهوسیله امت تو برقرار نخواهد شد و این کار، کار رسول خاتم(ص) است و کار امت ایشان است.
دو تیره ابراهیمی؛ تقسیم ذریه به اسحاقی (مفسد) و اسماعیلی (امامت)این جریان امت بنیاسرائیلی یعنی امت ابراهیمی تیره اسحاقی، کارش به انحراف کشیده میشود و کارش به جای اینکه بشود امت شاهد بر حق، تبدیل میشود به امت مفسد و امت سردمدار فساد در جهان بشری؛ از اینسو شما آیات امامت را که میبینید که از: [وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ] (بقره/ ۱۲۴)، این «لاینال»؛ یعنی تیره اسحاقی؛ سرانجام از این امامت مستمر را (چون این «من ذریتی» که گفته میشود یعنی تا روز قیامت! به او گفته میشود: «لا ینال احد الظالمین» یعنی این ظلم و ستم با امامت سازگار نیست.) نصیب فرزندان ستمگرت نمیکنیم! این فرزندان ستمگر، تیره اسحاقی یا تیره بنیاسرائیلی است که سرانجام کارشان به ستمگری و افساد فیالارض منجر میشود؛ در ادامه همین آیه: [وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ] (بقره/ ۱۲۴)، اینجا دیگر بیان امامت شروع میشود و خط امامتی که تا آخر ادامه پیدا خواهد کرد.
درحقیقت منظور خط امامت بنیابراهیمی است که این امامت بنیابراهیم و مستمر، امامت آل محمدی(ص) است؛ یعنی امامت ذریه اسماعیلی است؛ لذا میبینید بعد از آیه [لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ] چه میآید؟ میفرماید: [وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّی وَعَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ] (بقره/ ۱۲۵)؛ در اینجا از «طهرا بیتی» بحث امامت ذریه اسماعیلی از بنیابراهیمی شروع میشود؛ [لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ] و در ادامه: [وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَی عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ] (بقره/ ۱۲۶) [وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ] (بقره/ ۱۲۷)؛ یعنی بر ضمه ابراهیم و اسماعیل است که بیت را باید بسازند؛ اینجا بحث ذریه پیش میآید: [رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ] (بقره/ ۱۲۸). این «أُمَّةً مُسْلِمَةً» همان امت امام است که میفرماید: [إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًی وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا…] (مائده/ ۴۴) این اسلام آن اسلامی است که شایستگی مقام امامت را به دنبال دارد؛ [رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنْتَالتَّوَّابُ الرَّحِیمُ] (بقره/ ۱۲۹) [رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ] (بقره/ ۱۳۰) در اینجا دیگر بعد از این دعای کلی، دعا میرود روی شخص رسول اکرم(ص)؛ بعد میفرماید: [مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِیالدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ] (بقره/ ۱۳۱) [إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ] (بقره/ ۱۳۲) تعظیم میکند؛ بازم مسأله اسلام اسماعیلی است؛ چرا این ذبح باید نصیب اسماعیل شود؟ که در آن آیات سوره صافات که میفرماید: [فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِیالْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ٭ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِین ٭ وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ ٭ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ] (۱۰۲-۱۰۳-۱۰۴-۱۰۵) اینها همه نشاندهنده خط امامت است.
تداوم خط امامت؛ بحث امامت در نسل اسماعیل تا روز قیامتخط امامت یعنی خط تسلیم محض برای خداست؛ خط سرافتادگی، خط سرسپردگی، خط عبودیت محض برای خدا؛ این یعنی خط امامت و این خط امامت، در ذریه ابراهیم از نسل اسماعیل تداوم خواهد یافت تا روزی که خط افساد کلا از این جامعه برچیده شود؛ آن خط افسادی که تیره بنیاسرائیلی سرانجام در این جهان و در این جامعه بشر به راه خواهد انداخت؛ این مسأله امامت است؛ امامت تا روز قیامت تداوم دارد و اصلاً انتهاپذیر نیست و آن همان خطی است که خداوند از آن به بقیةالله تعبیر کرده است؛ این هسته همیشه در جامعه بشر، هسته بقا و هسته باقی است و هسته مداوم است؛ [وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ] (قصص/ ۵۱) این قول ما، پیام ما، پیامرسانی ما، خط امامت ما متصل است به وعده الهی که میفرماید: [وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا] (اعراف/۱۵۶) یعنی تحقق پیدا خواهد کرد.