حجتالاسلام والمسلمین سیدمهدی قریشی، نماینده ولیفقیه در استان آذربایجان غربی و همحجرهای شهید
ایثار در لحظههای آخر وقت
هوا آفتابی و بسیارگرم بود، سایههای بلند عصر، روی دیوارهای حوزه نشسته بود. طلبهها در حیاط بودند. برخی کتاب در دست داشتند و برخی آرامآرام قدم میزدند؛ اما چیزی که بیشتر از همه به چشم میآمد، سکوتی بود که آرامش خاصی به فضا داده بود.
کمال قاسمی، مثل همیشه، با وقار و آرامش در گوشهای نشسته بود. چهرهاش، گرچه نشانی از خستگی روزه داشت؛ اما لبخند ملایمی روی لبانش دیده میشد. او اهل روزههای مستحبی بود؛ از آنهایی که نه برای سختیکشیدن، بلکه برای عشق به خدا و نزدیکی بیشتر به او روزه میگرفت.
کمکم عقربههای ساعت به لحظات آخر روز نزدیک میشد. تنها پنجدقیقه تا اذان مغرب مانده بود که یکی از طلبههای جوان، با احترام، رو به کمال کرد و گفت:
- استاد! روزهتان را افطار کنید.
کمال به چشمان او نگاه کرد، لحظهای مکث کرد؛ اما نه برای تصمیمگیری، بلکه برای اینکه شیرینی این لحظه را درک کند. سپس بیهیچ تردیدی، با لبخندی که از عمق جانش برمیآمد، لقمهای برداشت و افطار کرد.
طلبه جوان که انتظار چنین واکنش سریعی را نداشت، با تعجب پرسید:
- استاد! فقط پنج دقیقه تا اذان باقی مانده بود. میتوانستید صبر کنید و ثواب روزه کامل را ببرید!
کمال با آرامش و صدایی که در آن گرمای ایمان موج میزد، پاسخ داد:
- مگر ثواب، در میزان دقایق و ساعتهاست؟ اگر مؤمنی از من بخواهد روزهام را افطار کنم و این کار رضای خدا را در پی داشته باشد، چه جای تردید؟ تسلیمبودن در برابر خدا، یعنی همین.
طلبه، لحظاتی در فکر فرو رفت. او همیشه تصور میکرد که عبادت، یعنی سختیکشیدن بیشتر، صبر بیشتر؛ اما اکنون فهمید که عبادت، یعنی اطاعت، یعنی فداکاری، یعنی اینکه به جای نگاه به خود، به خواست خدا و مصلحت دیگران نگاه کنی.
کمال قاسمی آن شب، شاید فقط یک لقمه نان خورده بود؛ اما درحقیقت، لقمهای از معرفت و اخلاص را به شاگردانش چشانده بود و این، همان معنای واقعی ایثار در لحظههای آخر بود.
زندگی در مسیر تهذیب نفس شهید قاسمی، شخصیتی والا و نمونه از یک انسان متعالی بود که اوقات فراغت خود را با مطالعه و عبادت پر میکرد. در دنیای امروز که مشغلهها و دغدغههای مختلف انسانها را درگیر کرده است، ایشان همواره با تمرکز بر معنویت، زندگی خود را از دنائتهای دنیا جدا میکرد و تنها به رضایت الهی میاندیشید. یکی از ویژگیهای بارز او، توجه ویژه به عبادتهای شبانه و راز و نیاز با خداوند بود.
او بهطور مرتب در ساعات شب از خواب بیدار میشد و به عبادت و نماز شب میپرداخت. از آنجایی که شهید قاسمی هیچگاه اهل خودستایی و بیان اعمالش نبود، این نوع عبادات و شبزندهداریها، تنها از طریق رفتار و اعمال او قابل مشاهده بود. بهگفته شاهدان، ایشان در ساعات نزدیک به اذان صبح از خواب بیدار میشد و در دل شب، گویی قصد بیداری در آن لحظات را برای عبادت داشت.
کمال، با توجه به رویکرد سادهزیستیاش، هیچگاه به راحتیهای دنیوی علاقهمند نبود. او بهطور معمول در شرایطی ساده و با وسایلی محدود، به استراحت میپرداخت و در هنگام خواب نیز، بهگونهای میخوابید که گویی این خواب تنها برای مدتی کوتاه است تا بلافاصله برای عبادت بیدار شود. این رفتار نشاندهنده تعهد و اراده بالای او برای رسیدن به کمال معنوی بود.
در کنار عبادات فردی، شهید قاسمی در برگزاری نمازجماعت نیز حضور پررنگ داشت؛ نمازجماعتی که به امامت آیتالله شیخ مجید بنابی برگزار میشد، فرصتی بود که افراد بسیاری از فضای روحانی آن بهرهبرداری میکردند. پس از نمازجماعت، برخی از افراد که حال معنوی داشتند، در نمازخانه باقی میماندند و به عبادت و دعا مشغول میشدند. در این فضا، شهید قاسمی همچنان به عبادات خاص خود ادامه میداد و برخی از افراد، شاهد حالاتی از وی بودند که در طول نماز و سجدههای طولانی، بهطور عمیق به ذکر و گریه میپرداخت.