راز پیروزیهای شگفتآور امام خمینی(قد)
حجتالاسلام محمد خردمند
هرچند همانطور که حضرت امام خامنهای بیان کرده، مکتب امام خمینی(قد) یک مجموعه کامل است و شامل ابعاد گوناگون مانند معنویت، عقلانیت و عدالت میشود و همه این ابعاد اساسی در رفتار و سیره عملی ایشان تجلی یافته است (اقتباس از بیانات مقام معظم رهبری در سالگرد رحلت امام خمینی در سال 1390ش.)؛ ولیکن در این مقال به نکتهای توجه میکنیم که شاید بتوان آن را راز پیروزیهای بزرگ و شگفتآور امام خمینی(قد) نامید:
در زندگی و قیام آن عالم ربانی و استاد اخلاق، فقیه عادل و نظریهپرداز ولایت فقیه و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و فیلسوف بتشکن یعنی حضرت امام خمینی(رض)، مجموعهای از پیروزیهایی بزرگ مشاهده میشود که در باور انسان عادی نمیگنجد و آدمی را سخت شگفتزده میکند. این پیروزیها را هیچ تحلیلگر سیاسی حتی احتمال هم نمیداد و هرگز امیدی به آن نبود، ولی علیرغم همه تحلیلهای عادی و مادی، بهفضل الهی واقع شد و چشمهای مسلمانان را خیره کرد و دلهای مؤمنان را امیدوار و استوار ساخت. اکنون که سالها از آن دوران گذشته است و بیم آن میرود که برخی از آن حوادث عبرتانگیز و سرنوشتساز به فراموشی سپرده شود، مروری بر آن لحظههای آسمانی شاید بتواند خاطرهها را تجدید کند و غبار از روی آینه آن روزهای خدایی بزداید و تردیدها و شبههها را برطرف سازد و بیداری و هوشیاری را به ارمغان آورد.
1. امام خمینی از صمیم قلب، توحید را باور داشت و خدای حکیم را همهکاره هستی و سرچشمه هر حرکت و برکت و پیروزی میدانست و ایمان کامل به توحید افعالی داشت و بههمین جهت میتوان گفت که او مدعی نبود؛ بلکه عارفی راستین بود که بهراستی خدا را شناخت و به او ایمان آورد و خود را و سراسر هستی را در برابر او هیچ میدید و دست عنایت الهی را همواره مشاهده میکرد. خاطرهای که استاد شهید مطهری(ره) نقل کرده، شاهدی بر تأیید این حقیقت است:«دوستانى که در دوره قم بودند، مىدانند که من لااقل 12 سال در خدمت ایشان تحصیل کردهام؛ باز در سفرى که به پاریس رفتم، چیزهایى از روحیه این مرد کشف کردم که نهتنها بر ایمان من بلکه بر حیرت من افزود. وقتى که برگشتم، رفقا پرسیدند: چه دیدى؟ گفتم: چهارتا «آمَنَ» دیدم: «آمَنَ بِهَدَفِهِ»؛ به هدفش ایمان دارد. دنیا جمع بشوند، نمىتوانند او را از هدفش منحرف کنند. «آمَنَ بِسَبیلِهِ»؛ به راهى که براى هدف خودش انتخاب کرده، ایمان دارد؛ امکان ندارد، [بتوان] او را از این راه منصرف کرد؛ شبیه همان ایمانى که پیغمبر به هدفش و به راه خودش داشت. «آمَنَ بِقَوْمهِ»؛ من دیدم در همه رفقا و دوستانى که من سراغ دارم، احدى بهاندازه ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. افرادى به ایشان مىگویند: کمى آرامتر، مردم سرد مىشوند، مردم از پا درمىآیند. مىگوید: مردم اینطور نیستند که شما مىگویید. من مردم را از شما بهتر مىشناسم. از همه بالاتر: «آمَنَ بِرَبِّهِ»؛ در جلسه خصوصى ایشان به من گفت: «فلانى این ما نیستیم [که این نهضت را ایجاد کردهایم]؛ من دست خدا را حس مىکنم.» آدمى که دست خدا و عنایت خدا را حس مىکند و در راه خدا قدم برداشته، مصداق آن اصل قرآنى است: [انْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُمْ....] (مجموعه آثار استاد شهید مطهری (آینده انقلاب اسلامى ایران)، ج24، ص133- 132).
2. امام خمینی(قد) رمز پیروزی را ایمان و اعتماد بر خدای قادر متعال میدانست. او باور داشت که بهعنوان مثال در ماجرای شکست آمریکا در طبس، شنها مأمور خدا بودند. عبارات امام بسیار روشن و تأثیرگذار است: «این چه بود که این ملت ضعیف بدون تجهیز، بدون تدریب[آموزش] نظامى را بر این همه قدرتها غلبه داد؟ این جز این بود که رعبى را که خدا در دلهاى این سران انداخت؛ ما را به رعب، به رعبى که خدا در قلب اینها انداخت پیروز کرد؟ این جز همان است که در صدر اسلام هم، یک عده قلیل را بر عدههاى کثیر پیروز کرد و همچو رعبى در قلبها انداخت که نتوانستند، مقاومت کنند...؟! این جز این بود که یک دست غیبى در کار است؟! نباید بیدار بشوند، آنهایى که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاوردهاند؟ نباید بیدار بشوند؟ کى این هلیکوپترهاى آقاى کارتر را که مىخواستند به ایران بیایند، ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست، این شنها همه مأمورند. تجربه بکنند. باز... من به ملت ایران عرض مىکنم که مغرور نشوید. تمام قدرت، قدرت خداست و باید اتکال به او بکنید و خودتان را فانى بکنید در آن قدرت بزرگ؛ مادامى که ملت ایران، همان قدرت اول را که قدرت معنوى بود و با الله اکبر پیش برد، مادامى که این حفظ بشود، شما بیمه هستید؛ بیمه الهى هستید. خدا نکند که دستهایى که الآن در کار هست و مىخواهند، شما را مأیوس بکنند، اینها در این شیطنتشان پیروز بشوند و شما را از آن حالى که در اول انقلاب داشتید، منحرف کنند که آن روز، روزى است که خداى تبارک و تعالى عنایتش را خداى نخواسته از شما برمىدارد و شما به همان حالها مىافتید. حفظ کنید؛ حفظ کنید آن حالى که در اول نهضت داشتید. شما نهضت براى شکم نکردید، شما نهضت براى اتاق و حیاط نکردید، شما نهضت نکردید براى اینکه یک مقامى پیدا بکنید. شما آرزوى شهادت نمىکنید به اینکه برسید به یک مثلًا فرشى و یک نوایى. این حال را که حالى است الهى، حفظ کنید و مادامى که این حفظ بشود، شما پیروز هستید و من وعده پیروزى به شما مىدهم و خداى تبارک و تعالى، وعده پیروزى داده است به شما: [إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُمْ]. اقدامتان را ثابت نگه دارید و مشتهاى گرهکرده را که مشتهاى الهى است، حفظ کنید و از هیچ ابرقدرتى نترسید و از هیچ تبلیغات، داخلى و خارجى، هیچ خوفى نداشته باشید. ما راه خودمان را مىرویم و آن راه خداست.» (صحیفه امام، ج12، ص: 381- 380)
3. چنین ایمانی به خدای متعال، در گفتار و رفتار و سراسر زندگی انسان، انقلاب تکاملی میآفریند و خودبینیها و خودخواهیها را از بین میبرد و خداخواهی و خدامحوری میآورد. امام خمینی(قد) در بخشی از پیامی که بهمناسبت تجلیل از رزمندگان اسلام و تبریک فتح خرمشهر در تاریخ سوم خرداد 1361 ش صادر کرد، بار دیگر باور توحیدی خودش را آشکار ساخت و چنین نوشت:«... سپاس بىحد بر خداوند قادر که کشور اسلامى و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود. اینجانب با یقین به آنکه [مَا النَّصْرُ إلّا مِنْ عِندِ اللهِ] (آل عمران / 126 و انفال / 10)، از فرزندان اسلام و قواى سلحشور مسلح که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد و... و نداى «الله اکبر» را در خرمشهر عزیز طنینانداز کرد... تشکر مىکنم. و... آنان به آرم ما [رَمَیْتَ إذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ الله رَمى] (انفال / 17) مفتخرند... .(صحیفه امام، ج 16، ص 257)
بر طبق آنچه گذشت میتوان گفت که این کلام، درست و بجا و دانستنی است که:
«عارف حقیقی مثل امام خمینی(ره) رفتار میکند که هیچگاه «من» نمیگفت. آن بزرگوار پیوسته مسائل را به خدای متعال منتسب میکرد و میفرمود: خدا این ملت را پیروز کرد، خدا این انقلاب را به پیروزی رساند و خدا خرمشهر را آزاد کرد. چنین کسی را اگر بگویند بهطور دائمی توجهش به خداست، میتوان پذیرفت و باور کرد... .» (در جستجوی عرفان اسلامی، استاد محمدتقی مصباح یزدی، ص 210- 209)
4. بر همین اساس است که حتی گنجینه لغات او نیز تعریف میشود و پرتکرارترین واژگان در فرهنگ او کلماتی ویژه است:
«اگر فردی سخنرانیهای امام را از آغاز تا انجام نهضت، واژهشماری کند، درمییابد که در کلام امام، هیچ کلمهای بهاندازه واژگان مقدس اسلام، قرآن، خداوند تبارک و تعالی و... تکرار نشده است. این واژگان تکیه کلام ایشان بود. ذکر این الفاظ تصنّعی نبود؛ بلکه از عمق جان و دل برمیآمد. او هدفی جز اسلام و رضای خدا نداشت. او میکوشید تا جامعه خویش را خدایی، اسلامی و معنوی بهبار بیاورد. وی در این راه، طرحها و برنامههایی را با الهام الهی و فراست خدادادی اجرا کرد. هنگامی که همه مردم حتی خوشباورترین افراد ناامید شده بودند، خدا او را به پیروزی رساند؛ با اینکه کشورهای دنیا، به او اجازه اقامت یا حتی ورود نمیدادند!» (سیری در ساحل، بینش و منش امام خمینی(قد)، استاد محمدتقی مصباح یزدی، ص 58)
4. آری هیچکس باور نمیکرد که روزی ایران بدون شاه باشد و بتواند، زنده و بانشاط زندگی کند و بزرگترها با شگفتی میگفتند: مگر میشود که مملکت بدون شاه باشد؟! ولیکن او همواره باور داشت که ما با مدد الهی میتوانیم. این کلام امام است که میگفت: «شاه باید برود. آنى که فایده دارد، کلیدش دست خود «اعلیحضرت همایونى» است! هیچکس نمىتواند. و آن این است که ایشان پا شود برود! [خنده حضار]. کلید دست خودش است. اگر بخواهد آرامش پیدا بشود! ایشان دست زن و بچهاش را بگیرد، برود از این مملکت[و] نجات بدهد خودش را؛... انشاءالله خداوند شما را موفق بدارد. انشاءالله پیش ببرید، پیروز بشوید. پیروزید شما؛ یعنى تا الآن پیروزید. لازم نیست که او برود، شما این را از تختش پایین کشیدید؛ این الآن سرِ تختْ دیگر نیست؛ این حالا دائماً به این و آن متشبّث مىشود. من میل ندارم بعضى تشبّثاتش را بگویم. من میل ندارم بگویم؛ اما دائماً در تشبّث است. شما این را از آن مرتبه بالاى «آریامهر» کشیدید پایین؛ آوردید او را در مراتب پایین که الآن مشغول تشبّث به این- به کولىها- تشبث مىکند! این پیروزى شماست و خداوند شما را پیروز کند و به نهایت این پیروزى برسید که این ملت، یک ملت مظلومى بوده تا حالا و این ملتى است که زیر پا و چکمههاى خارجى و داخلى تاکنون دست و پا مىزده است و انشاءالله خداوند موفق کند شما را و همه ما را به اینکه نجات بدهیم این ملت را.» (صحیفه امام، ج 4، ص 293- 292)
مقصود امام از اینکه «شاه باید برود»، براندازی نظام سلطنتی بود؛ همانطور که خودش تصریح کرد:
«مطلب ما این نیست که شاه برود بیرون مملکت؛ مطلب ما سقوط شاه است از سلطنت و اینکه مىگوییم شاه برود؛ یعنى سلطنت نداشته باشد؛ نه برود تفریح! و مطلب دوم این است که رژیم شاهنشاهى یک رژیمى است که مقبول ملت نیست و از اول هم یک مطلب غلطى بوده و مطلب ثالث این است که ما مىخواهیم، یک حکومت عدل بر قوانین اسلام در ایران حکمفرما باشد.» (صحیفه امام، ج 5، ص 360)
البته شواهد بسیار فراوانی بر حضور عنصر توکل بر خدا و امیدواری پایانناپذیر به عنایات الهی در سراسر زندگی و مبارزات امام خمینی(قد) وجود دارد که در اینجا به بخش اندکی از آن اشاره شد. پژوهشگرانی که در زمینه سبک مدیریتی و الگوی رهبری حضرت امام خمینی پژوهش کردهاند، سرانجام به این نتیجه مهمّ و سرنوشتساز رسیدهاند که:
«در الگوی رهبری امام خمینی(رض)، خداوند، محور و اساس همه تلاشها و کوششهاست. مطابق این سبک، موفقیت رهبری در همه شرایط و موقعیتها، بستگی به میزان توجه و اهمیتی دارد که رهبر نسبت به خداوند مبذول میدارد... .» (مُدل رهبری امام خمینی (الگویی برای مدیران در نظام اسلامی)، دکتر لطفالله فروزنده دهکردی، دکتر میرزاحسن حسینی و دکتر محمد ترکمنی، ص 259).