آیین انتظار
جمال یار ندارد نقاب و پرده، ولی
غبـار ره بنشـان، تا نظر تـوانی کرد1
انتظار، از آیینهای مهم مذهبی است که فضیلت بسیار دارد و در روایات، از آن بهعنوان افضل اعمال یاد شده است.
انتظار، تنها چشم دوختن به آینده و انتظار کشیدن نیست؛ بلکه تکالیف و تعهدّاتی بر دوش منتظران میگذارد. فهرستوار برخی از این آداب و آیینها اینگونه است:
1. معرفت و شناخت امام زمان(عج): براساس روایات بسیار، هرکس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است: «من مات ولم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیّة».2
2. انتظار فرج داشتن: یعنی چشم به راه حاکمّیتی الهی از سوی امام عادل؛ این انتظار، بر عمل و زندگی جامعه منتظر تأثیر میگذارد. به فرموده پیامبر: «افضل العبادة انتظار الفرج».3
3. ثبات و پایداری بر این عقیده و متزلزلنشدن، علیرغم کثرت دشمنان و تشکیک معاندان و غربت منتظران و شداید دوران غیبت و شماتتهای زیاد از سوی مخالفان: در روایات بسیاری آمده است که بسیاری با طولکشیدن زمان غیبت، دچار تزلزل و تردید میشوند. علی(ع) فرمود: هرکس از شیعیان ما، بر دین خود ثابت بماند و با طولکشیدن زمان غیبت امامش، دچار قساوت قلب نگردد، در روز قیامت با من و در درجه من خواهد بود.4
4. زندگی همراه با تقوا و اخلاق و دینداری: در حدیث است: هرکس دوست دارد، از اصحاب قائم باشد، منتظر باشد و عمل همراه با ورع و پارسایی کند و اخلاق نیکو داشته باشد: «.. فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الأخلاق».5
5. آمادگی برای آن دوران و آماده سازی شرایط و زمینه برای ظهور و تهیّه مقدّمات (تمهید): امام صادق(ع) فرمود: هریک از شما برای خروج و ظهور قائم، وسایل را فراهم سازد؛ هرچند بهاندازه یک تیر، خداوند اگر این را در نیّت او ببیند، امیدوارم که عمرش را طولانی گرداند تا زمان آنحضرت را درک کند و از یاوران او باشد: «لیعدّن أحدکم لخروج القائم ولو سهماً...».6
6. دعا برای سلامتی آنحضرت: امام رضا(ع) به یونسبن عبدالرحمن آموخت که در عصر غیبت چنین دعا کند: «اللهم صل علی محمد وآل محمد وادفع عن ولیّک وخلیفتک ... .»7 همچنین دعای معروف «اللهم کن لولیّک الحجةبن الحسن...»8 که به دعای فرج معروف است.
7. بهپا خاستن هنگام شنیدن نام او، بهخصوص وقتی با لقب «قائم» از او یاد میشود که این، نوعی آمادگی برای حرکت و قیام در مسیر نهضت اوست و این احترام ظاهری و بدنی و نمادین، احترام قلبی و خشوع بهنام و یاد آنحضرت است. حضرت رضا(ع) هنگام شنیدن اشعار دعبل، وقتی بهنام آنحضرت رسید، از جا برخاست و دست روی سر گذاشت.9
8. صدقهدادن به نیّت سلامتی او و به یاد آنحضرت و انجام عبادات و زیارات به نیابت از آن حضرت.
9. هماهنگی اعمال و مواضع منتظران با جانشینان امام عصر(عج) در دوره غیبت که فقهای دیناند و لزوم تبعیّت از فتوای مراجع تقلید و ولایتپذیری در عصر حاکمّیت ولیفقیه. در توقیع شریف آنحضرت به محمدبن عثمان، «راویان احادیث ائمه(ع)» بهعنوان حجّت او بر مردم معرفی شدهاند و دستور است که در حوادث واقعه به آنان رجوع شود: «امّا الحوادث الواقعه...»10 امام صادق(ع) در حدیث عمربن حنظله، مردم را به فقهای دین ارجاع داده است و نپذیرفتن آنان و حکمشان را در حدّ سبکشمردن حکم خدا و ردّکردن امامان دانسته است.11
10. پیوند روحی شیعه با امام عصر و داشتن حالت تضرّع و دعا و التجاء و توسل، بر اساس ادعیهای که امامان تعلیم دادهاند تا در عصر غیبت خوانده شود، از قبیل دعا برای سلامتی او، دعای ندبه، دعای افتتاح در شبهای ماه رمضان (اللهم انّا نرغب الیک فی دولة کریمه...)
11. تجدید عهد و پیمان با آنحضرت و خواندن هر روزه دعای عهد: «اللهم ربّ النّور العظیم و ...» 12.مضمون این دعا، تجدید عهد و پیمان با امام زمان(عج) و اظهار آمادگی برای هرگونه فداکاری و جانبازی در رکاب حضرتش و دعا برای زندهشدن در ایّام ظهورش در دوران رجعت، برای جهاد و انتقام از دشمنان و اطاعت امر آن حجّت الهی است.
12. عمل به وظایف دینی، امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با منکرات در حدّ توان، اصلاح جامعه برای آمدن مصلح کلّ و تلاش برای تحقق عدالت اجتماعی در حدّ توان و امکانات که گفتهاند: امّتی که در انتظار «مصلح» به سر میبرد، خودش باید «صالح» باشد.اینگونه است که انتظار، به مفهوم واقعی در اندیشه و عمل منتظران نقش میبندد و نقشی سازنده ایفا میکند و میتوان بر آن نام «انتظار مثبت» نهاد.
انتظار فرج، فلسفه مقاومت است نه عامل تسلیم. غیبت، دوران انتظار جوشش دوباره غدیر عاشورایی در نینوای تاریخ است؛ در بستری از «فرات ظهور» و «علقمه نور».
منتظران واقعی، سلاح بر دوشان شهادتطلباند که «استقامت»، مدال و نشان آنان است و «ایمان»؛ رهتوشه حرکتشان و «توکل» تکیهگاه همیشگیشان.
منتظران چشم به راهان سپیده تاریخاند و خود را برای شهادت در رکاب قائم آماده میسازند.
انتظار درختی است که جز «اقدام» و «اصلاح»، میوهای نمیدهد.
و این است «آیین انتظار» در مکتب تشیع!
..............................................
پی نوشتها
1. حافظ؛
2. کمال الدین، شیخ صدوق، ص 409؛
3. همان، ص 287؛
4. همان، ص 303؛
5. کتاب الغیبه، نعمانی، ص 200؛
6. بحارالأنوار، ج 52، ص 366؛
7. همان، ج 93، ص 332؛
8. تهذیبالأحکام، شیخ طوسی، ج 4، ص 102؛
9. منتهیالآمال، محدّث قمی، ج 2، ص 865؛
10. کمالالدین، ص 482؛
11. کافی، شیخ کلینی، ج 1، ص 67؛
12. البلدالامین، ۱۴۱۸ق، ص۸۳.