printlogo


printlogo


گرمـای انقلاب در سـرمـای دی

استاد جواد محدثی
قم، یک شهر نیست، یک فرهنگ است.
قم، جغرافی نیست، تاریخ است.
قم، ریشه در دین دارد و از چشمه سار معارف اهل‌بیت(ع) سیراب شده است.
قم، شهر جهاد و اجتهاد، شعور و شرف، خون و حماسه و جهاد و شهادت است.
 و ... 19 دی، بارقه‌ای از آن دل پرالتهاب و جرقه‌ای از آن کانون خشم و آتش است.
آنچه در 19 دی 56 در قم اتفاق افتاد، چیزی نبود که نتوان آن را پیش‌بینی کرد. انبار خشم امت مسلمان ما، منتظر جرقه‌ای بود تا مشتعل گردد و یافته‌ها و ساخته‌های چندین ساله رژیم طاغوت را در کام شعله‌هایش از بین ببرد.
... و آن جرقه، با شلیک گلوله‌های دشمن و با چکیدن قطرات خون طلاب و دانش‌آموزان و مردم دیگر، باروت خشم ملت را به انفجاری مهیب تبدیل کرد؛ آتشی در دامن شب افتاد و نوری در دل ظلمت درخشید و فریادی در قلب سکوت سیاه، پیچید.
قم، جوشید و خروشید، قیام کرد و غرید. قم، برخاست با مشعلی فرادست از خون شهیدانش و پرچمی بردوش، از خون جوانان رنگین!
این شعله مقدس، دامان شهرهای دیگر را هم فراگرفت و «تبریز»، پیروی از «قم» کرد و «اربعین‌ها» به کمک هم آمدند و یزد و جهرم و اصفهان و شیراز و ... همه‌جا ... همه‌جا... و بالأخره، در ماه محرم و صفر، بمب ساعتی خشم خلق مسلمان ایران، به لحظه انفجار نزدیک شد و روزها همه به کمک هم آمدند تا آن موج خون، به ساحل پیروزی رسید و در بهمن‌ماه، تهران دست به اسلحه برد و فریاد مردم از حلقوم تفنگ بیرون آمد و انقلاب اسلامی پیروز شد و ملت ما، تولدی جدید یافت و در میلاد شهادت، خانه‌تکانی کرد و ایران با نیروی الله اکبر، روی پای خود ایستاد و قائم شد و قم به ثمر قیام نشست.
در روز 19 دی، خود را به این مشهد عظیم و قیامت بزرگ، عرضه می‌کنیم و به تماشای آن حماسه خونین می‌نشینیم.
قم را می‌بینیم که در پی اهانت جرائد وابسته، به مقام مرجعیت و به ساحت قدس امام امت، قیام کرده است.
گرچه قیام قم در خون نشست و قائمان قم، پس از آن تکبیرةالاحرام سرخ، به سجده شهادت افتادند؛ ولی این تکبیرهای خونین، پس از آن همه قیام‌ها و قعودها و رکوع‌های سرخ و سجودهای رنگین، سرانجام به سلام پیروزی متصل شد.
گرچه قم، اینک با شلیک‌های مزدوران طاغوتی، سرخ‌فام و گلگون است؛ لیکن در پیشگاه حق، سپیدرو و آبرومند است.
یک شهر را، ده‌ها شهید خفته‌به‌خون، در کوچه‌ها و خیابان‌ها، داغدار و عزادار کرده است.
قم، شهر قیام و شهادت، اینک، پس از تهاجم آن تندباد قساوت، در خون نشسته است.
آرام و رام گشته...؛ ولی در عمق قلب‌ها جوانه زده اینک، نهال کینه‌های مقدس!
اینک شده است هر دل بیدار، دردمند آتشفشان خشم و خصومت آبستن تلاطم و طوفان!
آنچه چشم‌گیر است، حضور فعالانه قشرهای گوناگون مردم قم در این صحنه گرم و گیرا و در این جهاد مقدس است؛ جهادی که در برابر سلاح‌های آتشین مزدوران رژیم شاه، مردم، مسلح به الله اکبر و ایمانند و تمام توش و توان‌شان، عقیده و روحیه شهادت‌طلبی و پیکرهایی است که به استقبال آتش و گلوله می‌رود.
زن‌های باوفای سیه‌پوش چادری
در کوچه‌های قم
در زیر هر گذر
با مشت و سنگ و نفرت و نفرین
بر سر مزدورهای هرزه ننگین
در این نبرد عمومی... در این عزای سرخ
شرکت نموده‌اند.
در چهره مصمم مردم
شور و حماسه، روشن و پیداست.
نستوهی و دفاع جوانان در این گریز و حمله و درگیری،
هنگامه‌ای عظیم به پا کرده است.
هنگامه‌ای عظیم ...
در محوطه درگیری، پیکر تیرخورده و مجروح مدافعان، شاهدی برای این «شهادت‌طلبی است». مردم، با مشت، در برابر رگبار و با تکبیر در مقابل گلوله، برآنند تا راهی از خون، پیش پای مرددان، منتظران، چشم‌به‌راهان و امیدواران بگشایند. در این مسیر، جسد هر شهید، الهام‌بخش آزادی است و هر قطره خون، کلمه‌ای از کتاب آزادی‌خواهی و اسلام‌دوستی و شهادت‌طلبی است و مردم با حمل پیکر مجروحین، تداوم‌بخش راه آنانند.
در پیشاپیش صفوف این جمعیت مصمم و متراکم، چهره روحانیون متعهد و طلاب روشن‌گر و بیدارگر به‌وضوح دیده می‌شود و اساساً در شروع این نهضت در 19 دی، پیشتاز و علمدارند و جلودار این قافله...
به‌همین جهت تعدادی از گلگون‌کفنان شهید، از طلابند و «مدرسه حجتیه» که در کنار این معرکه خونین قرار داردند و از تعرض مهاجمان چماق‌دار و مسلح رژیم طاغوت، در امان نمی‌ماند و دیوارها و آجرهای حیاطش سرخ می‌شود.
... دیروز عصر، وقت تهاجم
 در حجتیه، از پس شیشه
سرب مذاب - این گلوله بی‌رحم-
وقتی گلوی گرم یکی را زهم درید،
وقتی کنار صفحه دیوار
روحانی حماسیه‌سرای شهید ما
در خون خود طپید،
برخاست... - نیمه‌جان-
با خون خود نوشت برآن:
مقتل شهید!
در این ماجرا، دو چهره دیده می‌شود: یکی چهره جلاد قاتل و دیگری چهره نورانی و مصمم شهید و گاهی شهید 13 ساله که خونش در کنار جوی، بر سنگ‌فرش خیابان نقش بسته است.
در یک طرف، فوج تاتارهای عصر طلایی و وحشیان گسیل‌گشته از دروازه‌های تمدن بزرگ! قرار دارند و در سوی دیگر، حق‌باوران و عدالت‌خواهان و شب‌ستیزان و آینده‌سازان که از قافله ثارالله‌اند و از کرانه رود فرات آمده‌اند و کام خود را از کودکی با تربت کربلا برگفته‌اند.
خون پاک و به‌ناحق‌ریخته این عزیزان شهید، بر بام بلند زمانه و در گوش تاریخ و پیش چشم جهان، هرچه رساتر و گویاتر، فریاد می زند:
... آدم، در سیر انحطاط و قوس نزولی تا حد گرگ درنده، تا حد خوک وحشی، تا حد یک‌گراز،
تا حد و مرز پستی یک جلاد هم، سقوط می‌کند.
وز آن طرف، در اوج قله شرافت انسان، در ارتفاع تکامل تا حد یک‌فرشته... و بالاتر، تا حد یک شهید، معراج می‌کند...
آری... فریادهای بیدارگرانه امام در 15 خرداد، امت ما را بیدار می‌کند، زندان‌ها و شکنجه‌ها و تبعیدهای علمای اسلام و جوانان مسلمان به ثمر می‌نشیند؛ حرکت مکتبی و انفجار فجری که در 19دی 56 در قم انجام می‌گیرد، در سراسر ایران موج‌گستر می‌شود و مشت برآهن ... و گل برگلوله ... و امام می‌آید و دهه فجر بر سر این امت، نور می‌پراکند و یوم‌الله 22 بهمن، انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) پیروز می‌شود...