آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) مثل بسیاری از بزرگان، دارای منهج فقهی است. اگر کسی منهج فقهی ایشان را پیدا کند به یک سلسله از گزارهها، شاخصها و مؤلفهها میرسد که در یک نظام حلقوی کاملاً معنا میدهد.
بهمناسبت سالگرد ارتحال مرجع بصیر، انقلابی، مدافع نظام مقدس اسلامی و اندیشههای امام راحل و رهبری معظم انقلاب، آیتاللهالعظمی حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی(ره) که تا آخرین لحظات عمر شریف خود، از نشر و ترویج معارف نورانی قرآن و اهل بیت(ع) دریغ نورزیدند، در گفتوگویی با آیتالله ابوالقاسم علیدوست، از شاگردان معظمله، ناگفتههایی از مبانی علمی و اخلاقی آن مرجع انقلابی جویا شدیم که انشاءالله چراغ راهی باشد برای اساتید و طلاب حوزههای علمیه.
□
بهبهانه سالگرد آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی، میخواهیم از شخصیت آن مرجع فقید که سالها پای درسش تلمذ کردهاید، بگویید. خدای بزرگ را شاکرم که توفیقی داده تا از عالمی بزرگ یعنی آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی صحبت کوتاهی داشته باشم. واقعش برای بنده بسیار توفیق است که گاهی زمینههایی پیش میآید و از شخصیت سترگ و بزرگی صحبت میکنم.صحبت از آن مرجع عظیم، میتواند از ساحتهای مختلف باشد: علمی عموماً و فقهی خصوصاً؛ سیاسی و انقلابی و اجتماعی و اخلاقی؛ داشتن دغدغه دفاع از کیان اسلام، تشیع و اهلبیت(ع) و اخلاق پژوهشی و تألیفی. طبیعی است که نشود همه این ساحتها را حتی مورد اشاره قرار داد. من در این فرصت کوتاه، به دو ساحت اشاره میکنم:
ساحت فقهی و ساحت پژوهشی و اخلاق علمی ایشان که این دو هم از هم جداست؛ ولی در صحبتهای من، با هم ادغام میشود و در دو جهت صحبت میکنم: فقهی و اخلاق علمی و پژوهشی.
□
منهج فقهی آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی، دارای چه مشخصههایی است؟ از نظر فقهی خوب است که روش فقاهت ایشان را مطمح نظر قرار بدهیم. این شخصیت بزرگ مثل بسیاری از بزرگان، دارای منهج فقهی است. اگر کسی منهج فقهی ایشان را پیدا کند، به یک سلسله از گزارهها، شاخصها و مؤلفهها میرسد که در یک نظام حلقوی، کاملاً معنا میدهد. ایشان از دو مکتب منهج اقناع، اطمینان، قرار ولو با تجمیع ظنون و مکتب مدرسهای صغری، کبری، نتیجه، مکتب ریاضی و صناعتمحور، تعلّق به گزینه اول دارند.- شاخصهایی ما را به این قضاوت میرساند:
۱. ایشان اساتید مهمی دیدهاند. از همان آغاز کار، چون خود ایشان نوشتهاند: ۱۹ سالم بود که به درس مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی(قد) رفتم و البته من تعبیر میکنم حضور نشیط و جدی داشتم. بعد هم امام خمینی(قد). این دو نفر مخصوصاً شخصیت اول، آیتاللهالعظمی بروجردی، به مکتب تجمیع ظنون تعلق دارند؛ یعنی مکتب اطمینان؛ یعنی بر فقه اینها حاکمیت با دلائل معنوی است؛ نه صرف امارات قانونی؛ چه اطمینان و قرار بیاورد، چه نیاورد.
۲. معمولاً نزد اهل این منهج فقهی، فقه، قویتر از اصول است؛ هرچند در اصول هم قوی هستند؛ اما وقتی به فقه میرسند، خودشان را خوب نشان میدهند و ما باز در روش این شخصیت بزرگ این را میبینیم.
اصول متلقات و شهرت قدمایی در مکتب فقهی ایشان حضور جدی دارد. ایشان اولین مرجّح را در وقت ناهمسویی ادلّه، شهرت قدمایی میداند؛ البته ایشان مخالف مشهور هم، گاهی فتوا میدهد؛ یعنی اینطور نیست که مقلد مشهور باشد؛ اما مقلد مشهور نبودن یک مطلب است؛ ولی شهرت را نادیده گرفتن مطلب دیگری است. ایشان نادیده نمیگیرد؛ ولی اگر لازم باشد، فتاوایی هم خلاف مشهور میدهد.
□
اگر امکان دارد چند نمونه از این فتاوا را بفرمایید. از باب نمونه عرض میکنم. نخست اینکه ایشان در باب مضاربه، تعیین سهم معیّن، درصورتیکه طرفین قاطع باشند، به این مقدار از این سهم قائل است؛ درحالیکه مشهور میگویند: باید سهم مشاع باشد. من پول میگذارم، دیگری کار میکند. باید بگوییم نصف، ثلث، دوسوم، سهم مال تو، بقیه مال من؛ ولی اگر بگوییم این مقدار، ۱۷ درصد، ۱۶ درصد، بعد هم تعیین کنیم ۱۶ درصد از این پول، میشود تعیین. دیگر نمیشود مشاع؛ یعنی غیرمعین؛ تعبیر غیرمعین دقیقتر است؛ اما ایشان قبول دارد و میدانید در عملیات بانکی این بسیار کارگشاست. ایشان در حج صروره کسی که اولین بار به حج مشرف شده، قائل به تخییر بین حلق و تقصیر است؛ درحالیکه معظم فقیهان متقدم بلکه متأخر، قائل به تعیّن حلقاند.یا ایشان تدخین را در روزه مُفطر یا مفطّر نمیداند؛ البته من این مورد سوم را عرض میکنم. از باب متداول والّا تدخّل فقیه در اینکه چه مفطر است و چه نیست، در عنوان کار فقیهانه است؛ اما در مصداق، کار فقیهانه نیست. فلان آمپول روزه را باطل میکند، فلان دارو روزه را باطل میکند، اینها کار فقیهانه نیست؛ ولی معمولاً فقهای ما دخالت میکنند.
اگر کسی فتاوای ایشان را رصد کند، طبیعتاً به موارد زیادی برخلاف مشهور برمیخورد؛ اما عرض کردم ایشان به مکتب تجمیع ظنون و حاکمیت دلائل معنوی قائل است که باید وجدان فقیه قانع بشود؛ نظیر آنچه که در باب قضا میگویند. ما در قضاوت، دو مکتب داریم: مکتب حاکمیت دائل معنوی و حاکمیت امارات قانونی و مکتب تلفیق که مکتب اسلام است. وقتی به آن منهج تعلق پیدا میکند، این هم میشود از آثارش. من ندیدم؛ ولی حدس قوی میزنم، ایشان شهرت را جابر ضعف دلالت بداند و به طریق اولی، جابر ضعف سند؛ چنانچه مرجح هم دانستند. اینها از ویژگیهای این منهج فقهی است.
□
از دیگر مشخصههای این منهج فقهی بگویید. ویژگی بعدی این منهج فقهی این است که این فقیهان، قرآن در فقهشان حضور بهتری دارد. من از خلف صالح ایشان صدیق گرامیام جناب آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی شنیدم که آن مرجع بزرگ فرموده بودند: از آیه ۱۹۶ بقره، «واتمّوا الحجّ والعمرة» تا آخر آیه که من صد فرع فقهی استخراج میکنم یا استخراج کردهام.میدانید ایشان در باب حج، کار کارستانی کرده بود. از باب اینکه مخاطبان با تراث شیعه آشنا بشوند، عرض کنم که همه آثار ایشان، آثار سترگ، فاخر و فخیم است؛ ولی بخش حج ایشان یک استثناست و حتی فرموده بودند: من حج را اجازه رجوع به دیگران هم نمیدهم. اگر احتیاطی کردهام، اجازه رجوع نمیدهم و فرموده بودند: حتی من مقلّدان مرحوم امام خمینی(قد) را قبول میکنم، از خود مرحوم امام تقلید کنند و باقی باشند؛ الّا فی الحج.
□
اخلاق علمی و پژوهشی آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) را چگونه توصیف میکنید؟ ایشان دیوار نمیکشد در مطالعات علمیاش. میدانید قم همیشه از آثار نجف بهخوبی استفاده کرده و خودش را محروم نکرده؛ اما گاهی در آن طرف، شدّت این طرف دیده نمیشود؛ یعنی نجف اصراری بر استفاده از تراث قم ندارد؛ ولی خب این طرف نه. ایشان هم بههمین اخلاق علمی و ارزشمند قم اشاره کرده و فرموده بود: من تمام آثار اصولی و فقهی و رجالی بزرگی مثل آیتاللهالعظمی خویی(ره) را دیدم. با اینکه جالب است این دو نباید روش همدیگر را بپسندند؛ چون آیتاللهالعظمی خویی ایستاده بر قله صناعتمحور و صغری، کبری و نتیجه است؛ ولی ایشان برعکس، به آن مکتب و مدرسه تعلق ندارد. اختلاف سلیقه وجود دارد؛ ولی مطالعه میکند و طبیعتاً استفاده مینماید.نکته بعدی اینکه ایشان از نظر اخلاق پژوهشی، اهل تألیف است و یک عبارتی ایشان دارند که میفرمایند: «فی عام ۱۳۶۹، کان لی من العمر تسعة عشرة سنة»؛ ۱۹ سالم بود، «وفّقنا الله تعالی لحضور بحث استاذنا البروجردی»؛ در این سن، توفیق حضور در درس آیتاللهالعظمی بروجردی را پیدا کردم. با اینکه درس، درس بلندی است، برای بزرگانی مثل مرحوم امام خمینی و دیگران القا میشود؛ ولی ایشان در سن ۱۹ سالگی وارد این درس میشود. جالب اینجاست که میفرمایند: «روزی ایشان روضه پدر ما بودند؛ پدرم، مرا به ایشان معرفی کرد و بعد از معرفی فرمود: «هل تعلمون أنّ ابنی یکتب بحوثکم؟»؛ میدانید این پسرم درس شما را مینویسد. بعد میفرمایند که آوردند و این عالم بزرگ که برای دقائق عمرش، حساب میکند، «فقضی نصف ساعة فی قرائتها»؛ نیمساعت تمام خواند و بعد یک اشکالی وارد کرد. آن شاگردپروری، یعنی آن اقتضای فاعل، آن قابلیت قابل، کار خودش را میکند. بعد در طول ۱۱ سال، این نهایةالتقریر را که درس خارج بوده، تقریر میکند؛ یعنی ایشان کسی هست که از ابتدا با قلم و با پژوهش آشناست.
من وارد ساحتهای دیگر ایشان نشدم. خوشم نمیآید از خواب و از این حرفهایی که گاهی در بازار است؛ ولی بعضی از خوابها خواب نیست، بیداری است: تازه ایشان فوت کرده بودند. شبی در خواب ایشان را دیدم و میدانستم، فوت کرده است؛ به ایشان در عالم خواب گفتم که شما ده سال بیشتر از عمرتان کار کردید؛ البته در بیداری اعتقادم بیشتر است؛ ولی در خواب گفتم ده سال. اگر بودید، چه میکردید؟ فرمود: تفصیلالشریعه را تمام میکردم. پس از اینکه از خواب بیدار شدم، به آقازاده ایشان و خلف صالحشان گفتم و ایشان هم الحمدلله شروع به اتمام این کار بزرگ کردند.
□
سادهزیستی و احتیاط در مصرف سهمین و نیز غیرت دینی ایشان را چگونه دیدید؟ از نظر زهد و تقوا، اگر به این قسمت از وصیتنامه ایشان توجه کنیم، کفایت میکند: «تمام اموالی که به اینجانب ارتباط دارد، هیچکدام مال شخصی اینجانب نیست.» طبق این بیان، یعنی نه کتابم، نه منزلم، نه دفترم، هیچکدام مال شخصی نیست؛ مربوط به سهمین است و هیچکدام از ورثه، از این اموال حقی ندارند؛ یعنی اینکه بخواهند استفاده شخصی و خصوصی کنند، حق ندارند؛ این درحالی است که ایشان صدها میلیون با پول آن زمان، در اختیار داشتند. بله، این وصیت مال کسی است که صدها میلیون شهریه به طلاب میدادند و یکی از شهریههای خوب، شهریه ایشان بود؛ عاش سعیداً و مات سعیدا.نکتهای را اینجا باید عرض کنم و مهم است و آن اینکه همیشه از بزرگانگفتن خوب است، دلنشین است و ثواب دارد؛ یعنی اگر کسی قصد ثواب کند، ثواب میبرد؛ اما مهمتر از قصد ثواب و این دلنشینی، این است که انسان از زندگی اینها درس بگیرد. اینکه در قرآن آمده است: «لقد کان لکم فی رسولالله اسوة حسنه» درست است؛ رسولخدا(ص) الگوی مطلق است؛ همچنانکه حجت مطلق است؛ اما معنایش این نیست که دیگران نمیتوانند اسوه و الگو باشند؛ در واقع «لنا فی العلماء اسوةٌ حسنه» همینطور که «لنا فی الائمة المعصومین(ع) اسوةٌ حسنة».
ببینید برای نمونه عرض کنم: وقتی یک شبههای در علم امام(ع) القا میشود، ایشان کتابی مینویسند بهنام پاسداران وحی. این کتاب فاخر دو مطلب را مطمح نظر قرار میدهد: علم غیب امام و پاسخ به شبهاتی که برخی مطرح کرده بودند.
یا وقتی در آیه تطهیر، سخنانی مطرح میشود، ایشان با همکاری یکی از دوستان شفیقشان، کتابی در ارتباط با آیه تطهیر مینویسند و شبهات را پاسخ میدهند.
در واقع اخلاق علمی و اخلاق پژوهشی ایشان، مرز هم ندارد. هستند برخی که در محاسبات خودشان بگویند: نوشتن آن کتاب از منزلت ما در آینده میکاهد و شاید مزاحم برخی از سمتها باشد؛ اما «ان الله تعالی غیورٌ یحبّ لکلّ غیور»؛ اینها غیورند در اخلاق علمی، در اخلاق پژوهشی و در غیر اینها.
□
اگر بخواهید آیتاللهالعظمی فاضل را در یک جمله معرفی کنید، چه جمله طلایی را میفرمایید؟ من در پاسخ شما از همین صحبتهای خودم بهره میگیرم و میگویم: «فقیهی زاهد، سترگ و آموزنده برای نسلهای آینده.»