بسم رب الشهداء
بسم رب الشهداء
کربلای ضاحیه ...
خط جهاد،
خط شهادت،
خط ماندگاری!
گاهی «نبودن»،
روشنترین دلیل «حضور» است...
«نصرالله» هم رفت، تا بماند و خط مقاومت را ماندگار سازد و خونی شود در رگهای امت اسلام.
شهیدان ما که نماز سرخشان را با وضوی خون، در محراب شهادت رو به قبله تکلیف و تعهد خواندند و با کولهبار «سلاح» و «صلاح» در جبهه خلوص ایستادند، با خونشان کارنامه شهادت را امضا کردند.
و...چه امضایی معتبرتر از خون؟!
آنان فاصله حرف تا عمل و شعار تا جهاد را با بال عشق پیمودند؛ پیشانی بند اخلاص بر سر داشتند، پرچم تقوا بر دوش، تنپوش ایثار و اخلاص بر تن.
ما شاگردان این مکتبیم...
با پشتوانهای از «سنت محمدی»، «سیره علوی»، «شور حسینی»، «فقه جعفری» و «انتظار مهدوی»
نه مرعوب واشنگتن هستیم،
نه مفتون لندن و پاریس.
نه پای سامری فتنهانگیز رسانههای صهیونیستی سجده خودباختگی میآریم، نه در فضای مجازی، حقیقت را گم میکنیم.
فضای حقیقت، روشنتر از فضای مجازی است؛
آنان که سمعک آمریکایی به گوششان است،
و عینک انگلیسی به چشمشان دارند،
و فکر غربی در سرشان است،
و قلب مادی در سینهشان،
خریداران شایعه و دروغاند،
و تاجران تهمت و بافندگان افسانه و تحریف؛
ولی حقیقت، روشن است، بهروشنی آفتاب.
بگذار شرقگرایان و غربباوران و سلطنتطلبان و نفاقپیشگان و هُرهُریمذهبان و داعشزدگان و ملیگرایان و بیگانهپرستان، هرچه میخواهند بگویند و بنویسند و آهنگهای بدآهنگ بنوازند.
مگر از بوق دشمن، انتظاری جز این است؟!
تابع ولایتیم،
که مرکز دایره تکلیف است.
هر که جلو افتاد، بیراهه رفت،
و هر که عقب ماند، باخت!
الهی! رضاً برضائِک ...