تعریف اخلاق
خُلق عبارت است از حالتی در نفس که انسان را دعوت به عمل میکند، بدون رویه و فکر؛ مثلاً: کسی که دارای خُلق «سخاوت» است، آن خلق او را وادار به جود و انفاق میکند، بدون آنکه مقدماتی تشکیل دهد و مرجحاتی فکر کند؛ گویی یکی از افعال طبیعیه اوست؛ مثل دیدن و شنیدن و همین طور نفس «عفیف» که این صفت، خُلق آن شده است، بهطوری که حفظ نفس کند که گویی یکی از افعال طبیعیه اوست. (شرح چهل حدیث، ص ۵۱۰)
مکتب باید زنده بماند
نبادا ما پاهایمان را انحرافى برداریم؛ قدمهاى انحرافى برداریم و مکتبمان را بد منعکس کنیم، اسلام را بد معرفى کنیم. آنچه مهم است، این است که مکتب به قدرت خودش باقى باشد؛ ولو ما همه از بین برویم. ما شیعه ائمه اطهار(ع) هستیم. ائمه اطهار(ع) اکثراً یا کشته شدند یا [مسموم] شدند؛ لکن مکتبشان محفوظ بود. امام حسین(ع) کشته شد؛[ولی] مکتبش محفوظ بود؛ بلکه مکتب را زنده کرد. با این کشته شدن مکتب را زنده کرد. سیدالشهدا(ع) دیدند که مکتب دارد، از بین مىرود. قضیه قیام سیدالشهدا و قیام امیرالمؤمنین(ع) در مقابل معاویه، قیام انبیا(ع) در مقابل قدرتمندان و کفار، مسئله این نیست که بخواهند، یک مملکت [را] بگیرند. همه عالم پیش آنها هیچ است. مکتب آنها این نیست، مقصد آنها این نیست، که کشورگشایى بکنند. اینهایى که از اسلام تعریف مىکنند که کشورگشایى کرد، اینها اسلام را نمىشناسند، چه است. (صحیفه امام، ج8، ص336)
قلمهای دشمن میخواهد مکتب را بد جلوه دهدو
خدایا! به فریاد اسلام برس! امروز [مبادا] که مکتب ما منحرف جلوه داده بشود، یا از اعمال من و شما یا از اعمال کمیتهها یا از اعمال دادگاهها یا از اعمال ادارات و وزارتخانهها و امثال ذلک. رژیم سابق براى ما خطر نداشت. رژیم سابق ادعا نمىکرد که من [اسلامى هستم] ادعایش را مىکرد؛ لکن کسى از آن قبول نمىکرد. رژیم سابق خطرى نداشت.
خیال نکنید که بروید یک حرفى بزنید و چیزى نشده. خیر، هریک از شما مسئولیت دارید و مسئولیت بزرگ؛ خیلى بزرگ. امروز مکتب ما بسته به اعمال ماست. مکتب ما بسته به اعمال روحانیین است. اگر روحانیین سابق خداى نخواسته، یک حرف خلاف، یک کار خلاف مىکردند، مردم خودِ او را یک طعن و لعنى مىکردند؛ ولو یک دستهشان هم مىگفتند: روحانیون این جورند. آخرش این بود که مىگفتند: روحانیون این جور [هستند]؛ اما رژیم، رژیم اسلامى نبود. نمىگفتند: رژیم اسلامى. نمىگفتند: مکتب اسلام اینطورى است. امروز قلمهاى دشمنهاى ما در خارج و گاهى در داخل، برداشته شده است، قلمفرسایى مىشود که مکتب ما را بد جلوه بدهند. (صحیفه امام، ج8، ص 337)
تأثیر عمل انسان پرهیزکار در جامعه
اگر عالمی مهذب باشد، اخلاق و آداب اسلامی را رعایت نماید، جامعه را مهذب و هدایت میکند. در بعضی از شهرستانهایی که تابستانها به آنجا میرفتم، میدیدم اهالی آن، بسیار مؤدب به آداب شرع بودند. نکتهاش این بود که عالم صالح و پرهیزکاری داشتند. اگر عالم ورع و درستکاری در یک جامعه یا شهر و استانی زندگی کند، همان وجود او باعث تهذیب و هدایت مردم آن سامان میگردد؛ اگر چه لفظاً تبلیغ و ارشاد نکند. ما اشخاصی را دیدهایم که وجود آنان مایه پند و عبرت بوده؛ صرف دیدن و نگاه به آنان باعث تنبه میشد. (جهاد اکبر،16)
علمی که حجاب اکبر است
اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمیخورد. «العلم هوالحجابالاکبر» هرچه انباشتهتر بشود علم؛ حتی توحید که بالاترین علم است، انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مُهذَّب نباشد، از خدای تبارک و تعالی دورتر میکند. باید کوشش بشود، در این حوزههای علمیه، چه حال و چه بعدها کوشش بشود که اینها را مهذَّب کنند. در کنار علم فقه و فلسفه و امثال اینها، حوزههای اخلاقی، حوزههای تهذیب باشد و حوزههای سلوک «الیاللهتعالی». شما میدانید که مرحوم شیخ فضلاللَّه نوری را کی محاکمه کرد؟ یک معمم زنجانی؛ یک ملای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل را او صادر کرد؛ وقتی معمم، ملا، مهذّب نباشد، فسادش از همهکس بیشتر است. در بعض روایات هست که در جهنم، بعضیها- اهل جهنم- از تَعفُّن بعض روحانیین در عذاب هستند و دنیا هم از تعفُّن بعضی از اینها در عذاب است. (صحیفه امام/13/420)